نمایش 71 - 80 از 433 نتیجه
-
چرا همه شفا نمییابند؟
ماه گذشته، کلیسای ما در لندن از تجربۀ بسیار سختی گذشت. دختر جوان و تازه ازدواج کردۀ یکی از اعضای خوب کلیسا، بهطرز غافلگیرکننده و دلخراشی درگذشت ...
-
آزادی از بندهای اسارت
در یک خانواده نیمه مذهبی به دنیا آمدم. از همان دوران کودکی بسیار سرِ ناسازگاری با خانواده و دوستان داشتم. بر این باور بودم که از جانب اطرافیان توجه چندانی به من نمیشود. هیچوقت شرایط را بر وفق مرادم نمیدیدم. حس زیادهخواهی مرا آزار میداد و خلاء عمیقی در خودم احساس میکردم.
-
در جستجوی حضور خدا
من در شهر بندر انزلی در خانوادهای متوسط بهدنیا آمدم. اگرچه والدینم اعتقادات مذهبی راسخی نداشتند، اما من از همان دوران کودکی تحت نظارت پدربزرگم که فردی مذهبی بود با مراسم دینی آشنا شدم و از نه سالگی شروع به خواندن نماز و بجا آوردن واجبات دینی کردم ...
-
مصاحبه با کشیش رافی شاهوردیان
چندی پیش فرصتی پیش آمد تا به ارمنستان بروم و پس از سالها، بار دیگر در جمع خانوادۀ کشیش رافی مهمان باشم. دختر خردسالشان لوسینه که اولین باری که به منزل ایشان رفته بودم با شنیدن اسمم تصور کرده بود من همان "عیسای خداوند" هستم، اکنون خانم متشخصی ...
-
ویلیام کولگِیت
امروزه با شنیدن اسم "کولگِیت" بیدرنگ بهیاد خمیردندان میافتیم. اما بد نیست بدانیم در پسِ موفقیت این کالای جهانی که امروزه تقریباً در همه جای دنیا یافت میشود، شخصیتی مسیحی وجود دارد ک....
-
تماس با منبع نور و حیات
من در یک خانواده مسلمان و کاملاً مذهبی به دنیا آمدم. یادم است که از بچگی نماز خواندن را یاد گرفتم و کتاب دینی خود یعنی قرآن را به زبان عربی گوش میکردم. وقتی به سن جوانی رسیدم بهطور جدی به این موضوع فکر کردم که چرا من خدای خود را به زبان عربی پرستش میکنم
-
هایدی بیکر: واعظی برای فقرا
هایدی بیکر واعظی غیرمتعارف است. او گاه در خطابههایش بر زمین میخوابد و یا ناگاه به زبانها صحبت میکند. گاه در میان موعظهاش رویایی میبیند و یا نبوتهای عجیب و غریب میکند. شاید برخی صحّت گفتهها و خدماتش را زیر سؤال ببرند. به همین دلیل اولین سؤالی که در رویارویی با این واعظ غیرمتعارف باید از خود بپرسیم این است که چقدر میتوان به او اعتماد کرد؟
-
داستان زندگی جانپناه
یادم میآید که در خیابانها و کوچهها بهدنبال چوب و مقوا میگشتیم که در بخاری خانه بسوزانیم تا گرم شویم و چون خانۀ ما قدیمی بود یک شب به آتش کشیده شد و ما بدون سر پناه در آن سرمای زمستان بدون خانه ماندیم.
-
بحثی پیرامون ازدواج/۲
در شماره قبلی قسمت اول بحثی پیرامون ازدواج را به چاپ رساندیم که در این شماره قسمت دوم آن را تقدیم میداریم. این مقاله توسط یکی از خادمین کلیسای ایرانی به دست ما رسیده است.
-
پزشک اعظم
من در سال ۱۳۵۵ خورشیدی در خانوادهای فوقالعاده مذهبی بهدنیا آمدم. از وقتی به یاد دارم والدینم تقریباً هر سال به سفر حج میرفتند و در طول سال در منزل ما چندین بار مراسم روضهخوانی و دعا برگزار میشد. فکر میکردیم به این ترتیب خدا گناهانمان را میبخشد و خواستههایمان را برآورده میکند...