نمایش 81 - 90 از 429 نتیجه
-
زندگینامۀ خواهر شیوا حبیبزاده
تقریباً سه ماه پیش خواهر عزیز ایمانی ما شیوا حبیبزاده پس از ۱۹ سال جنگ با بیماری سرطان در خداوند عیسای مسیح خوابید. بسیاری از افرادی که او را میشناختند از ایمان، صبر و استقامت و محبت عجیب خواهر شیوا داستانها نقل کردهاند.
-
مصاحبه با کشیش بصیرت بیبی میرزانیا
من دختر بزرگ یک خانواده نه نفره هستم. پنج خواهر و دو برادر دارم. البته برادر بزرگم بیست سال پیش فوت کردند. پدرم درویش بود. ایشان در عین حال که فردی با ایمان و روحانی بودند، افکار بسیار روشنی داشتند و از تحصیلات بالایی برخوردار بودند ...
-
سعادتِ شخص خدا طلب سرگذشت ایمانی عفت
در دوران جوانی با پسری آشنا شدم که فکر میکردم اگر با او ازدواج کنم به تمام خوشبختیها میرسم و واقعاً عاشق او بودم . ما ازدواج کردیم و خدا به ما ۳ فرزند داد. ولی با گذشت زمان و وقوع مشکلات فهمیدم که آن رویایی که برای خود ساخته بودم سرابی بیش نبود
-
مصاحبه با دکتر مهرداد فاتحی
دکتر مهرداد فاتحی یکی از واعظین و معلمین برجستۀ کلام خدا در میان ایرانیان مسیحی است و سالیان دراز به تعلیم کتابمقدس و تربیت خادمین خدا اشتغال داشته است. ایشان را بهجرأت میتوان یکی از معدود صاحبنظران ایرانی در حیطۀ الهیات مسیحی دانست
-
درسهایی از زندگی اسقف دزموند توتو
تا همین بیست سال پیش، دولت اقلیت سفیدپوستی در کشور افریقای جنوبی بر سر کار بود که جامعه را بر اساس نظام "آپارتاید" یا "اصل برتری نژادی" اداره میکرد. سی میلیون سیاهپوست ساکن این کشور که ۷۰ درصد از جمعیت را تشکیل میدادند نه حق رأی داشتند، ...
-
دگرگونی تازه
بار دیگر بهار فرا میرسد و پارسیان آمادۀ تهیۀ مقدمات جشن عید نوروز میشوند، جشنی که با دگرگونی طبیعت همراه است، طبیعتی که شکل تازهای بهخود میگیرد. برای آنانی که از نیروی تفکر و اندیشۀ قوی برخوردارند …
-
یافتن خانوادۀ الهی
تمام شهر ما با خاک یکسان شده بود و نمیدانستم که خانوادهام زنده هستند یا نه. احساس ناامنی و آوارگی شدیدی داشتم. بعد از آن مجبور شدم که
-
کوری تن بوم
کوری تن بوم درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پس از ده ماه اسارت در یکی از مخوفترین اردوگاههای کشتارجمعی نازیها، در سن ۵۳ سالگی آزاد شد...
-
شادی در نجات خدا
در یک خانوادۀ متوسط به دنیا آمدم و دوران کودکی را با ناسازگاریها گذراندم و در نوجوانی به اتفاق دوستانم گروهی را تشکیل دادیم به نام "پسران وحشی" و بچهها اسم من را "استاد" گذاشته بودند.از نظر اخلاقی خیلی عصبی بودم طوری که...
-
آزادی از بندهای گناه (داستان زندگی علی)
چون عواقب مواد مخدر را در زندگی دوستانام میدیدم از مصرف آن خودداری کردم و در دام اعتیاد گرفتار نشدم. ولی متأسفانه اعتیاد به مسائل دیگری پیدا کردم و آن دیدن فیلمهای ضداخلاقی و جنسی بود که مرا به سمت خودارضایی کشاند. اوایل فکر میکردم که تمام نوجوانان و جوانان با این مسئله درگیر هستند ولی به مرور زمان متوجه شدم که به خودارضایی معتاد شدم.