نمایش 231 - 240 از 622 نتیجه

  • سیر اندیشه‌ در دنیای الهیات مسیحی‌/۹

    تا اواسط قرن شانزدهم‌، در اروپای غربی فقط یک فرقه مسیحی وجود داشت که آن هم مذهب کاتولیک رومی بود. در سایر نقاط دنیا هم چند فرقه کوچک وجود داشت که مهم‌ترین آنها، مذهب ارتودکس یونانی بود...

  • فلسفه و ایمان مسیحی

    «آتن را با اورشلیم چه کار است؟ کلیسا را با آکادمی چه کار است؟» شاید ترتولیان در همین سؤال اعتراض‌‌آمیز، دیدگاهی را دربارۀ فلسفه خلاصه کرد که نه تنها نظر او بلکه لااقل نظر جمعی از پدران کلیسا و مسیحیان دربارۀ فلسفه بود، و -‏ شاید -‏ هنوز هم هست!

  • جویس مایر، واعظی غیر قابل انتظار

    در کودکی مورد تجاوز پدرش قرار گرفت. وقتی به ۱۸ سالگی رسید خانه پدری را ترک کرد و با مردی دزد و میخواره پیمان زناشویی بست. در ۲۳ سالگی طلاق گرفت و تبدیل شد به مادری تنها، ورشکسته و بدونِ هویت. یک سال نگذشته بود که مجدداً ازدواج کرد و همه چیز را در مورد زندگی‌‌ خود با شوهر جدیدیش "دیوید مایر" در میان گذاشت ولی در بیان آنها صداقت نداشت

  • انتظاری به وسعت زندگی

    انتظار برای اکثریت انسان‌ها موضوع خوشایندی نیست. عصر امروز عصر سرعت و کاستن از این انتظار است اما در عوض خدای ما خدای منتظری است...

  • نقد منظومۀ داستان خدا و انسان

    جدید‌ترین اثر اسقف دهقانی تفتی "منظومۀ داستان خدا و انسان" در اواسط سال گذشته به چاپ رسید و این اثر بی‌نظیر دل همۀ مسیحیان فارسی‌زبان و اهل شعر را به محتوای زیبای خود به‌شور آورد.

  • جویندگان حقیقت

    همین طور ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، در زمان داریوش پادشاه، خدا اجازه داد که دانیال نبی که یکی از اسرای یهودی بود به مقام نخست‌وزیری برسد تا از طریق این پیامبر بزرگ و نخست‌وزیر حکیم و مدبر، جلال و شکوه خود را به ایران و ایرانیان بشناساند ...

  • اگر من جای خدا بودم

    در اینترنت افراد مختلف در این مورد نظرهای گوناگونی داده‌‌اند. یک نفر نوشته بود: «من اگه خدا بودم، اینترنت رو قطع می‌‌کردم تا مردم یه ذره زند‌‌گی کنند!» یکی دیگر که حتماً با ایمان مسیحی آشنا نبود اینطور نوشته بود: «من اگه خدا بودم پیامبر نمی‏فرستادم، مرد بودم، خودم می‏اومدم پایین!»

  • دیتریش بونهوفر

    صبح روز یکشنبه ۸ آوریل ۱۹۴۵ دیتریش بونهوفر در حال اداره یک جلسۀ دعا با دیگر زندانیان در شهر کوچک شونبرگ در آلمان بود. هنگامی که آخرین دعای خود را به پایان رساند دو مرد وارد آن سلول شدند. یکی از آنها او را به نام صدا زد و گفت که باید با آنها برود. بونهوفر از جا برخاست و به‌‌همراه آنان سلول زندان را ترک کرد.

Pages