Displaying 391 - 400 of 714 results
-
پیروزی بر نیروهای تاریکی/قسمت اول
جهانی که در آن زندگی میکنیم، محل وقوع مصائب و شرارتهای بسیار است. کافی است روزنامهای را ورق بزنیم یا اخبار تلویزیون را تماشا کنیم تا این حقیقت تلخ، بار دیگر به ما خاطرنشان گردد. بیشتر اخبار دربارۀ مصائب و شرارتهایی است که هر روزه در ...
-
شفای الهی
من در یک خانوادۀ مسلمان- بهایی به دنیا آمدم. مادرم از لحاظ دیانت بهایی و پدرم مسلمان بود. خانوادۀ هر دوی آنها بسیار مذهبی بودند و بهخاطر این تعصب، پدر و مادرم را به دلیل این ازدواج...
-
تأملاتِ روحانی/۱
لحظهها روال انعکاسپذیری خود راکه فراموش کرده بودند... بهیاد آوردهاندو پُتک خاطرهها بر چوبۀ لجباز تکرارهامنعکس میشودو اندوه سراسر وجود را میپوشاندو گریستن آرامانهتکرار لحظهها را مشابهتر میکند
-
آیا میخواهی شفا بیابی؟
«چندی بعد، عیسی برای یکی از اعیاد یهود، به اورشلیم رفت. در اورشلیم، در کنار "دروازۀ گوسفند" حوضی است که در زبان عبرانیان آن را "بیت حِسدا" گویند و پنج ایوان دارد. در آنها گروهی بسیار از علیلان همچون کوران، شلان و مفلوجان میخوابیدند
-
در جستجوی حضور خدا
من در شهر بندر انزلی در خانوادهای متوسط بهدنیا آمدم. اگرچه والدینم اعتقادات مذهبی راسخی نداشتند، اما من از همان دوران کودکی تحت نظارت پدربزرگم که فردی مذهبی بود با مراسم دینی آشنا شدم و از نه سالگی شروع به خواندن نماز و بجا آوردن واجبات دینی کردم ...
-
عبور از درۀ تاریک مرگ
من در خانوادهای کمابیش مذهبی متولد شدم. بهیاد دارم که پدر و مادرم از همان دوران کودکی سعی میکردند ما را با تعالیم مذهبی آشنا کنند، اما من چندان علاقهای نداشتم. خدایی که مذهب به من معرفی میکرد برایم نامأنوس و دور از دسترس بود. البته محض احترام به والدین
-
آزادی از بندهای گناه (داستان زندگی علی)
چون عواقب مواد مخدر را در زندگی دوستانام میدیدم از مصرف آن خودداری کردم و در دام اعتیاد گرفتار نشدم. ولی متأسفانه اعتیاد به مسائل دیگری پیدا کردم و آن دیدن فیلمهای ضداخلاقی و جنسی بود که مرا به سمت خودارضایی کشاند. اوایل فکر میکردم که تمام نوجوانان و جوانان با این مسئله درگیر هستند ولی به مرور زمان متوجه شدم که به خودارضایی معتاد شدم.
-
پزشک اعظم
من در سال ۱۳۵۵ خورشیدی در خانوادهای فوقالعاده مذهبی بهدنیا آمدم. از وقتی به یاد دارم والدینم تقریباً هر سال به سفر حج میرفتند و در طول سال در منزل ما چندین بار مراسم روضهخوانی و دعا برگزار میشد. فکر میکردیم به این ترتیب خدا گناهانمان را میبخشد و خواستههایمان را برآورده میکند...
-
احساسات در الهیات مسیحی
در نوجوانی به مسیح ایمان آوردم. خانوادهای که در آن زاده و بزرگ شده بودم، بهلحاظ روحی و عاطفی تعریف چندانی نداشت. مادرم به مرض روحی دچار بود و سالی چند بار او را به هزار دردسر، راهی بیمارستان میکردیم ...
-
تأملاتِ روحانی
در سال 1858 یک معلم کانون شادی بهنام کیمبال (Kimball) باعث شد که فروشندۀ یک مغازۀ کفاشی در بوستون، زندگی خود را به مسیح بسپارد. آن فروشنده، کسی نبود جز وایت مودی (Dwight L.Moody) که بعدها یکی از بزرگترین مبشرین جهان شد.