Displaying 371 - 380 of 714 results
-
معیار ارزش واقعی
تصور کنید بر روی میزی سه کاسه از سه جنس و در سه اندازۀ متفاوت نهاده شده است: اولین کاسه که از دو کاسۀ ...
-
خدا پدری مهربان
آرزو داشتم که پدرم مرا دوست داشته باشد و مثل خیلی از پدرها که دخترشان را در آغوش میگیرند من را در آغوش بگیرد و در کنارم باشد.
-
مرهم زخم (داستان زندگی ایمانی مریم)
روزها به همین صورت گذشت تا اینکه به سن ازدواج رسیدم و قصد داشتم که به خواستگارم جواب مثبت بدهم و یکی از بهترین دوستانم به من گفت که مگر تو با او رابطۀ نامشروع داشتی که میخواهی با او ازدواج کنی؟ این تهمت برایم خیلی سنگین بود
-
ابر شاهدان در گرداگرد ما
هزارۀ جدید! از شنیدن این عبارت چه احساسی به ما دست میدهد؟ بین زندگی خودمان و این عبارت چه ارتباطی میبینیم؟ شاید سادهترین گفتار در این مورد این باشد که ...
-
مثل ضیافت عظیم
پیام نخست این است که ضیافت الهی آماده است. هر شخص باید دعوت شود - شما نمیتوانید بهعنوان میهمانِ ناخوانده به ضیافتی داخل شوید...
-
نوبر روح
پولس در رومیان ۸:۱۸-۲۵ "دردهای زمان حاضر" را با "جلالی که در ما آشکار خواهد شد" مقایسه میکند و میگوید این دردها در مقایسه با آن جلال، هیچ است. سپس در توضیح این دردها به سه ناله اشاره میکند. نالۀ نخست، نالۀ تمامی خلقت است ...
-
پیروزی برنیروهای تاریکی/۳
در دو شمارۀ قبل دیدیم که کلام خدا برای شرارتهای جهان ما سه علت قائل است، که عبارتند از "نفس"، "دنیا" و "شیطان". نیز دیدیم که برخی از مسیحیان در تحلیل خود از مشکل شرارت به این هر سه علت توجه کافی نشان نمیدهند، بلکه گاه ریشۀ شرارت را به یک یا دو علت از علل نامبرده فرو میکاهند ...
-
بینشهای تازه از حکایتی مربوط به گذشتههای دور
دروسی از مردان و زنان کتابمقدس عنوان سلسله مقالاتی است که خوانندگان با آن آشنا هستند. در این شماره، حکایت نوح را در ارتباط با دو موضوع بررسی خواهیم کرد: ابتدا خواهیم دید که چگونه بعضی این حکایت را از پیکره اصلی کتابمقدس جدا کردهاند تا با فرهنگ ...
-
در جستجوی محبت
من در سال ۱۳۵۷ در ایران متولد شدم. تا سن ۱۴ سالگی در زندگی با پستی و بلندیهای زیادی روبرو بودم: مشکلاتی از قبیل اختلافات خانوادگی، بیماری، مشکلات مالی و غیره ...
-
بازسازی درونی شهادت یک برادر افغانی
در سال ۱۹۸۱در یک خانواده مسلمان در شهر کابل چشم بهجهان گشودم. از دوران کودکی خوابی را بهیاد دارم که در شب نخستین، قبل از رفتن به صنف (کلاس) اول در سال ۱۹۸۷ دیده بودم ...