Displaying 71 - 80 of 314 results
-
خلاصهای از شهادت خواهر گرامی آناهید خدابخشیان
از همان دوران کودکی برکت و مسح خاص الهی در زندگی خواهر آناهید وجود داشت و به شهادت والدین و اعضای خانواده، او یک هدیه و نعمت استثنایی و منحصر به فرد الهی برای این خانواده به حساب میآمد...
-
من از مذهب متنفرم
خدا نمیخواهد مثل یک پلیس ما را بهخاطر اشتباهاتی که مرتکب میشویم مجازات کند. یکی از سوءتفاهماتی که در مورد خدا وجود دارد این است که فکر میکنیم او منتظر است مچ ما را بگیرد....
-
تنفر از مذهب
روزی در یکی از مدارس دولتی استرالیا وارد کلاس تعلیمات دینی شدم و به شوخی با حروف درشت روی تخته سیاه نوشتم: ...
-
هادسون تِیلِر
امروزه حداقل یکصد میلیون نفر مسیحی در چین وجود دارد، و کلیسا در این کشور بهرغمِ سختیها و جفاهای شدید ...
-
هویت حقیقی در مسیح
من سالهای زیادی به دنبال خدای حقیقی که مهربان، با محبت و نیکوست میگشتم و از راههای مختلف میخواستم چنین خدایی را پیدا کنم و با او رابطه داشته باشم. برای رسیدن به چنین هدفی بود که به راههایی مانند عرفان، فلسفه، درویشمسلکی و مدیتیشن روی آوردم تا به پاسخهایی در این زمینه دست یابم
-
پای سخن دوست/۴۶
من درگیر یک جنگ درونی هستم؛ سالها قبل از ایمان آوردن به عیسای مسیح با خانوادهام قطع رابطه کردم و دلایل منطقی هم برای این کار داشتم ...
-
طلاق و ازدواج مجدد
رضا ایمانداری مسیحی است که با دختری بهنام مریم که او نیز هنگام ازدواج مسیحیِ مؤمنی بود پیمان زناشویی بسته و در کمال خوشبختی زندگی میکرد. پس از چند سال، اعضای کلیسا متوجه شدند که مریم بهندرت در جلسات کلیسایی حاضر میشود. رضا نیز بهتدریج آثاری ...
-
جایگاه تفكر در مسیحیت/۴
در بین گروهی از متفكرین مسیحی نیز این باور وجود دارد كه نباید از فلسفه و نگرش فكری غالب بر هر عصر هیچگونه تأثیری پذیرفت و عالِم الهی مسیحی نباید هیچ ارتباطی با تفكر جهان پیرامون ایجاد نماید.
-
بشارت یا فشارت
بشارت که از کلمه تبشیر به معنی گسترانیدن خبر خوش گرفته شده است، یکی از ارکان اصلی ایمان مسیحی است. آخرین کلامی که از عیسی مسیح در گوش شاگردان طنین افکند این بود: «شما در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا دورترین نقاط جهان شاهدان
-
شیوۀ مسیحی تربیت فرزندان/۲
اجازه دهید شما را به شبی ببرم که فرزند اولمان به دنیا آمد. شوهرم که تازه پدر شده بود و از این بابت بینهایت خوشحال بود و احساس غرور میکرد، لحظاتی پیش اتاق بیمارستان را ترک کرده و به خانه رفته بود، و اکنون من و دختر نوزادم تنها بودیم ...