هادسون تِیلِر
۱۲ دقیقه
شالودۀ رشد کلیسا در چین
امروزه حداقل یکصد میلیون نفر مسیحی در چین وجود دارد، و کلیسا در این کشور بهرغمِ سختیها و جفاهای شدید، همچنان در حال رشد است. پویایی و دلیریِ کلیسای چین و نیز تجربیاتِ معجزهآسایی که داشته است، باعث گردیده که ماجرای ورود مسیحیت به این کشور، یکی از هیجانانگیزترین ماجراها در جهان مسیحیت باشد. اما سؤال اصلی اینجاست که چه نوع پایه و اساسی در ابتدا در این کشور پی نهاده شد که اکنون باعث شده کلیسای چین از چنین شور و حرارت و پویایی برخوردار باشد. پاسخ را باید در زندگی هادسون تیلر سراغ جست، پزشک انگلیسی که "سازمان بشارتیِ چین" را بنیان نهاد. زیرا بهخاطرِ فعالیتهای بشارتیِ او بین سالهای ۱۸۶۵ تا ۱۹۰۵ در چین بود که کلیسایی ظهور کرد که نه تنها توانسته است در برابر حملات بیرحمانه کمونیستها تاب آورَد، بلکه تاکنون میلیونها نفر را نیز بهسوی مسیح هدایت کرده است.
هادسون تیلر تا هنگام مرگ خود در سال ۱۹۰۵، بیست مرکز بشارتی در چین تأسیس کرده بود، ۸۴۹ نفر مبشر به چین آورده بود، و قریب به ۷۰۰ نفر از مردم چین را برای خدمت خداوند تربیت کرده بود. هیچ گروه دیگری، چه پروتستان و چه کاتولیک، به این اندازه مبشر به چین اعزام نکرده است. همقطارانِ هادسون تِیلر بودند که اولین بار پرچم مسیح را در تک تک استانهای چین به احتزاز درآوردند. بهعلاوه، هادسون تیلر با ایمان چهار میلیون دلار جمعآوری کرد و کلیسایی را در چین تأسیس نمود که ۱۲۵ هزار نفر عضو داشت. میگویند لااقل ۳۵ هزار نفر از اعضای این کلیسا را خود هادسون تیلر بهسوی مسیح هدایت نمود، و ۵۰ هزار نفر نیز از دست او تعمید گرفتند.
در واقع نیز همین کلیسا را باید باعث و بانیِ کلیسای پویای امروز در چین دانست. اگر سایر کشورها میخواهند کلیسایی به پویاییِ کلیسای چین داشته باشند، خوب است از اصولی که هادسون تیلر در پی افکندنِ کلیسای چین مدنظر داشت، پیروی کنند.
۱. دعا و ایمان
زندگی هادسون تیلر یکسره حولِ محور دعا و ایمان دور میزد. او در همان زمان که پزشک جوانی بود و هنوز در انگلیس زندگی میکرد، دریافته بود که باید برای تمام احتیاجات خود تنها به خدا چشم بدوزد. روزی مردی فقیر قدری از او پول خواست تا بتواند برای خانوادهاش خوراک تهیه کند. هادسون تیلر چند پِنس بیشتر پول نداشت، و از این رو از کمک به آن مرد سر باز زد. اما بعد در دل از خود پرسید چگونه خدایی را میپرستد اگر نمیتواند برای رفعِ احتیاجاتِ روزانهاش به او توکل کند. به همین جهت، هر چه پول داشت به آن مرد فقیر داد و بهدرگاه خدا دست به دعا برداشت. روز بعد، فردی نیکوکار و ناشناس، یک سکه طلا به او هدیه داد.
درسهایی از این قبیل، و نیز مطالعۀ عمیق کتابمقدس، باعث گردید که هادسون تیلر تا زمانِ تأسیس سازمان بشارتی خود، اصول روشنی در رابطه با دعا و زندگیِ مبتنی بر ایمان داشته باشد. او این اصول را به تمام کسانی نیز که با او کار میکردند، تعلیم داد. دعا برای هادسون تیلر همیشه در اولویت قرار داشت. او در این رابطه مینویسد: «اول کنسرت موسیقی ترتیب ندهید و بعد به فکرِ تنظیمِ آلات موسیقی بیافتید. روز خود را با دعا و کلام خدا شروع کنید، و پیش از هر چیز رابطهتان را با او اصلاح نمایید.» یکی دیگر از شعارهای معروفِ هادسون تیلر این بود: «هیچ کس تابهحال با انتظار کشیدن برای خدا وقت خود را تلف نکرده است.» دی. ای. هوسته (D. E. Hoste) که پس از هادسون تیلر جانشین وی شد، همچون خودِ تیلر بر دعا تأکیدی خاص داشت. او که مسئولیتِ قریب به هزار مبشر را برعهده داشت، میگفت: «با دعا همیشه در وقت و نیروی خود صرفهجویی میکنم، اما بدون دعا صرفاً وقت و نیرویم را تلف خواهم کرد».
هادسون تیلر عمیقاً بر این باور بود که تنها خدا باید تمامی نیازهای او را برآورده سازد. او هیچگاه پول قرض نمیکرد، زیرا این کار را خلاف کتابمقدس میدانست که میگوید: «هیچ دِینی به کسی نداشته باشید» (رومیان ۱۳:۸). بهعلاوه، او مصمم بود که هیچگاه به زور از مسیحیان درخواست پول نکند. سیاست او این بود: «انسان را باید به یاریِ خدا، فقط و فقط از طریق دعا به انجام کاری واداشت. به تجربه بر من ثابت شده است که خدا به این شیوه احترام میگذارد، و آنچه که او برای شخص من کرده است، قطعاً میتواند برای دیگران نیز انجام دهد.» در خانه محقر او در نینگپو (Ningpo)، دو طومار آویزان بود که بر روی آنها به حروف چینی نوشته شده بود: "ابنعَزَر" (تاکنون خداوند ما را اعانت فرموده است)، و "یهوه یایرا" (خداوندِ مهیاکننده). هادسون تیلر که خود با قدرت دعا بیش از چهار میلیون دلار جهت خدمات بشارتی خود جمعآوری کرده بود، گواهی زنده بر حقانیتِ این اسامی خدا است، و نیز درستیِ شعار همیشگی خودِ او را نشان میدهد که میگفت: «کار خدا چنانچه به روش خدا انجام شود، همواره منابعِ خدا را نیز در پِی خواهد داشت.»
هدف هادسون تیلر این بود که کلیساهایی خودکفا تأسیس کند، نه کلیساهایی که برای ادامۀ حیات خود متکی به کمک مالیِ غرب باشند. بههمین جهت، اصلِ مدیون و متکی نبودن به انسان را به تمامی کلیساهای تازه تأسیس خود منتقل نمود. جِیمز فریزر (James Fraser)، یکی از مبشرانِ هادسون تیلر که کلیسایی را در میان قوم موسوم به "لیسو" واقع در غرب چین تأسیس کرد، هرگز به دستیارانِ خود حقوق نمیداد. کسی که زندگینامۀ او را نوشته است در اینباره میگوید: «جیمز اجازه میداد مردم با وجود فقر و نداری، خودشان کتابمقدس، کتابهای سرود، و دفتر و مدادِ مورد استفادۀ خود را بخرند... اگر برای روشن کردنِ چراغدانهای کلیسا استطاعتِ خریدِ روغن را نداشتند، در همان تاریکی دعا میکردند و سرود میخواندند. جیمز برای هیچ چیز پول خرج نمیکرد.» خودِ جیمز فریزر در این خصوص چنین نوشته است: «آنچه من میخواهم در همه جا ببینم، روحِ ایثار و فداکاری برای خداوند است... میل و اشتیاق به اینکه ثابت کنیم چه چیزهایی میتوانیم به دیگران ببخشیم، نه اینکه چه چیزهایی میتوانیم از دیگران بگیریم.» کلیسای لیسو و صدها کلیسای دیگری که هادسون تیلر بنیان نهاد و نه با تکیه بر کلیساهای غربی، بلکه بر اساس همین اصلِ دعا و ایمان به خدا پایهگذاری شده است، امروزه نیز همچنان در حال رشد و گسترشاند.
۲. زندگی چون خودِ چینیها جهت تأسیس کلیسایی چینی
هادسون تیلر اولین مبشری بود که مؤسسهای بشارتی بر پایۀ ایمان بنیاد نهاد. بهعلاوه، او اولین مبشر در عصر حاضر بود که تا حد امکان کوشید درست مانند مردمِ اطراف خود زندگی کند. هنگامی که اولین بار وارد چین شد، مبشران نیز همچون تجار و نمایندگان سیاسی خارجی همگی به سبک غربی لباس میپوشیدند. اما یک روز، هادسون تیلر جوان در حالی که لباسی چینی بر تن داشت و سرش را مانند چینیان از ته تراشیده، تنها مقداری مو به شکل دم اسب از پشت سرش آویخته بود، در انظار عموم ظاهر شد. خارجیانِ مقیم چین از این حرکتِ هادسون تیلر سخت متعجب و خشمگین شدند، و تا مدتها از او کناره گرفتند. اما هادسون تیلر متوجه شد که لباس پوشیدن به شیوۀ چینیان باعث میشود بسیار آسانتر بتواند در جریان سفرهای مکررش پیام انجیل را با چینیها در میان بگذارد. بههمین جهت، وقتی سازمان بشارتیِ خود را پایهگذاری کرد، تمام مبشران را تشویق نمود که مثل خود چینیان لباس بپوشند و تا حد امکان مانند آنها زندگی کنند.
تأکید تیلر بر لباس پوشیدن به سبک چینیان علاوه بر اینکه درهای زیادی را جهت موعظۀ کلام خدا بهروی او باز کرد، نشاندهندۀ این هدف او نیز بود که در چین باید کلیساهایی کاملاً چینی تأسیس کرد. او بهعنوان کسی که نهضتِ بشارتیِ قرن نوزده را از نزدیک مشاهده کرده بود، بهخوبی میدانست که اغلب کلیساهایی که تأسیس میشود بیشتر با فرهنگِ مبشران خارجی همخوانی دارد تا با فرهنگِ مردمی که مبشران برای موعظۀ انجیل به آنها به کشورشان سفر کردهاند. هادسون تیلر مصمم بود که کلیسای چین نباید چنین باشد. بههمین جهت، رهبری کلیسا در اَسرَع وقت به خود چینیان سپرده شد، و همانطور که ملاحظه کردیم، از لحاظ مالی نیز هیچگونه حمایتی از آنان بهعمل نمیآمد. این سیاست بهزودی به ثمر نشست. هادسون تیلر تا سال ۱۸۷۰، یعنی تنها ۵ سال پس از تأسیس "سازمان بشارتیِ چین"، کلیساهای متعددی پایهگذاری کرده بود که هر یک بیش از پنجاه نفر عضو داشت، و حتی یکی از این کلیساها سازمان بشارتیِ مستقلی نیز تأسیس کرد و دارای مجلهای مختص بهخود نیز بود. اگرچه گاه به ناحق به کلیسای چین تهمت زدهاند که خارجی و اجنبی است، بر همگان روشن است که کلیسای امروز چین از هر لحاظ دارای هویتی کاملاً چینی است و یکی از دلائل رشدِ خارقالعادۀ آن نیز همین است. وقتی رشد کلیسای چین را با دیگر مناطق دنیا مقایسه میکنیم که در آنها کلیساهای تازه تأسیس همچنان به مبشران خارجی متکی ماندهاند و فرهنگ کلیسا با فرهنگ اکثریت بیگانه است، به حکمتِ نهفته در سیاستِ هادسون تیلر پی میبریم.
۳. زنان
هنگامی که نهضت بشارتیِ نوین در اوایل قرن نوزده آغاز شد، تصور بر این بود که وضعیتی که مبشران باید تحت آن خدمت کنند چنان ابتدایی و طاقتفرساست که برای "جنس ضعیف" خطرناک است و از عهده آن برنمیآید. تصور عمومی بر این بود که خدمت بهعنوان مبشر تنها مختصِ مردهاست. اما هادسون تیلر چنین عقیدهای را رد کرد و از همان ابتدای خدمتِ خود، زنان را بهعنوان مبشرانی مستقل، و نه صرفاً در نقشِ همسر مبشران، به خدمت گماشت. بهتدریج که فعالیتهای بشارتی هادسون تیلر در مناطقی از چین که بهمراتب خطرناکتر و صعبالعبورتر بود گسترش یافت و مراکزی در مناطق دور دست تأسیس گردید، اغلب این زنان بودند که سرپرستی چنین مراکزی را برعهده میگرفتند. در واقع باید گفت که اگر هادسون تیلر اعتقاد نداشت که زنان نیز مجاز به موعظه انجیلاند، میلیونها نفر در چین از شنیدن پیام نجات محروم میماندند. حتی زنِ خود او نیز از این قاعده مستثنی نبود. در سال ۱۸۷۷ سرزمین چین وارد سومین سالِ خشکسالی شد و بینِ ۹ تا ۱۱ میلیون نفر بر اثر قحطی جان باختند. در آن سال، هادسون تیلر به انگلیس بازگشت تا به همسرش که در غیاب او از فرزندان مراقبت میکرد، بپیوندد.
هادسون تیلر ۱۵ ماه بود که همسر خود را ندیده بود. اما تقریباً بهمحض رسیدن به انگلیس، به همسر خود گفت که نمیتواند قحطی در چین را از یاد ببرد، و خودش هم نمیتواند به چین بازگردد. آنگاه از او پرسید که آیا حاضر است به چین برود؟ همسر هادسون تیلر پس از قدری تأمل، پاسخ مثبت داد، و بهاتفاق دو بانوی دیگر در منطقه تیووآنفو (Taiyuanfu) در چین برای بهبود وضعیت قحطیزدگان آن سرزمین تلاش خستگیناپذیری را آغاز کرد. تا سال ۱۸۸۰، نمایندگان زن وابسته به سازمان بشارتیای که هادسون تیلر تأسیس کرده بود، در شش استانِ چین حضور داشتند و در واقع اولین زنان خارجی بودند که در چین سکنی میگزیدند. امروزه کلیسای رو به رشدِ چین، عزت و احترامی را که بنیانگذارِ آن برای زنان قائل بود به ارث برده است، و بسیاری از کلیساهای خانگیِ چین که مدام رو به گسترش است، توسط خادمین زن اداره میشود.
۴. شور و اشتیاق جهتِ کار و تلاش برای نجاتِ گمشدگان
هدفی که هادسون تیلر برای خود تعیین کرده بود، براستی حیرتانگیز و باورنکردنی بود. او میخواست در تمام یازده استان چین که تا پیش از آن هیچگاه کسی در مورد مسیح موعظه نکرده بود، کلیسا تأسیس کند. چنین کاری از نظر مردم عادی دستنیافتنی بود، اما هادسون تیلر شور و اشتیاقی وصفناپذیر به انجام کارهای بهظاهر غیرممکن داشت. او علاوه بر ایمان و دعا، تاکتیک خاصی نیز برای انجام کارهای غیرممکن داشت، و تاکتیکش این بود که هر قدر هم که شرایط وخیم و تیره و تار بهنظر آید، همیشه بهجلو گام بردارد و هیچگاه عقبنشینی نکند. سال ۱۸۷۰، سال بسیار تاریکی برای هادسون تیلر و گروه کوچکِ مبشران وی بود. آنان از لحاظ مالی در تنگنا بودند، مبشران اغلب بیمار میشدند، و نفرت از خارجیان نیز مدام در چین رو به افزایش بود. خود هادسون تیلر نیز با مصائب خانوادگی دلخراشی مواجه گردید. پسر ۵ سالهاش مُرد، و سپس همسر اولش درست قبل از آنکه فرزندی را که در رحم داشت بهدنیا آورد، به بیماریِ وبا درگذشت و بدین ترتیب مادر و فرزند هر دو از بین رفتند. اما هادسون تیلر با وجود غم و اندوه شدید، مصمم بود که بهجای عقبنشینی، بهجلو رود. او خادمین جدیدی به برمه فرستاد تا مرکزی در آنجا دایر کنند، و برخی دیگر از خادمین را نیز به استانهای هونان و کویچو (Kweichow) گسیل داشت. مبشری دیگر از شرقِ چین عازم غرب این سرزمین پهناور شد و در طول راه به هر که میرسید، با او در مورد عیسای مسیح صحبت میکرد. تقریباً بدون استثنا بهطرف تمام این مبشران سنگ پرتاب میشد و برخی نیز به مرگ تهدید میشدند. اما همان روحی در آنان بود که در رهبرشان، و آنان نیز چون هادسون تیلر مصمم بودند پیام مسیح را به هر قیمتی شده موعظه نمایند. همچنانکه این مبشران بهپیش میرفتند و به مناطقی جدید قدم مینهادند، بر میزان نیازها نیز افزوده میشد. در سال ۱۸۸۳، هادسون تیلر از مردم خواست برای ۷۰ مبشر جدید دعا کنند. او در سال ۱۸۸۶ خواهان صد نفر مبشر دیگر بود، و در سال ۱۸۹۰ درخواستش این بود که ۱۰۰۰ مبشر جدید به او بپیوندند. همین روحیۀ رشد و گسترش و پیشروی امروزه نیز در مسیحیان چین دیده میشود و آنان پیوسته در حال بشارت پیام انجیل به هموطنان خود هستند. هادسون تیلر میگفت "سازمان بشارتیِ چین" باید همیشه در حال پیشروی باشد، و او همین اصل را امروزه نیز برای کلیسای چین بهیادگار گذاشته است. توجه به این اصل براستی نیز برای تمام مسیحیان و تمام خادمین مسیحی مفید و ضروری است.
هادسون تیلر هدفی بهظاهر غیرممکن برای خود تعیین کرده بود، اما او توانست با نیروی ایمان و دعا و با تکیه بر اصل پیشروی در هر شرایط، بنیانِ کلیسایی را پی افکنَد که بیگمان یکی از فعالترین و پویاترین کلیساها در عصر حاضر است. هادسون تیلر زمانی چنین گفت: «من متوجه شدهام که کار خدا دارای سه مرحله است: در مرحله اول غیرممکن است، در مرحله دوم دشوار است، و سرانجام در مرحله سوم شدنی است!» باشد که دیگر مسیحیانی نیز که میخواهند مناطقی را که ظاهراً غیرممکن است برای مسیح فتح کنند، با همین روحِ ایمان، شهامت و حکمت که در دکتر هادسون تیلر بود بهپیش روند، و باشد که آنان نیز بتوانند در پایان زندگیشان بگویند: «براستی نیز شدنی بود!»
ترجمه: عیسی دیباج