Displaying 81 - 90 of 226 results

  • صلیب من که به‌خاطر گناهان تو برپا شد

    من در خانواده‌ای نسبتاً مذهبی بزرگ شدم. یادم می‌آید همه ساله چندین بار در منزل‌مان مراسم دعا و روضه‌خوانی برگزار می‌شد. مادرم سفره می‌انداخت و بانوان محل را به این مراسم دعوت می‌کرد. ما فکر می‌کردیم که با انجام این‌گونه مراسم می‌توانیم خدا را راضی نگاه ...

  • سرگذشت ایمانی پیتر

    من در شهر رام‌‌الله در سرزمین فلسطین چشم به جهان گشودم. ده سال اول زندگی‌‌ام را در همین منطقه پر تشنج گذراندم. خانواده‌‌ای هفت نفره بودیم و همگی در یک اتاق کوچک زندگی می‌‌کردیم. مادرم بر اثر شرایط سخت آن محیط، هفت کودک خود را قبل از زایمان از دست داد و تنها پنج فرزند جان سال بدر بردیم …

  • در پی عدالت

    من در یک خانوادۀ اسماً مسلمان و متوسط در تهران به دنیا آمدم. از همان دوران نوجوانی سؤالات زیادی ذهنم را به خود مشغول می‌کرد. یادم می‌آید یک بار مادرم برایم تعریف ‌کرد که وقتی نوجوان بودم چه جور دختری بودم. او به من ‌گفت: «تو با همه فرق داشتی ...

  • یگانـه قدوس

    من در خانواده‌ای پرمحبت به‌دنیا آمدم. دوران کودکی‌ام مملو از شادی و آرامش بود. خانوادۀ ما از رفاه نسبی برخوردار بود، دوستان زیادی داشتیم و زندگی‌ام در آرامش سپری می‌شد. به‌علت توجه خاصی که از اطرافیانم می‌دیدم هیچ کمبودی ...

  • یهوه شفادهندۀ من است

    من در شهر کرمانشاه، در یک خانواده خوب و مرفه متولد شدم. یک خواهر و دو برادر دارم و یادم می‌آید ‌والدین‌مان همیشه ما را با عشق و محبت سیراب می‌کردند و هیچ وقت احساس نیاز نمی‌کردیم. خانواده من چندان مذهبی‌ نبودند، اما همگی به خدا ایمان داشتیم و سعی می‌کردیم

  • مسیح در اوج بحران‌های زندگیم

    خواهرمان ماهرخ، مسیح را در اوج بحران‌های خود شناخت و با تسلیم خود به او زندگی پیروزمند مسیح را تجربه کرد. این شهادت‌ها سندی زنده از کار خداوندمان عیسی مسیح است.

  • لیکن اگر نمک فاسد گردد...

    اگر خوشابه‌حال‌ها توصیف‌کنندۀ خصائل و صفات اصلی شاگردان مسیح است‌، نمک و نورْ استعاره‌هایی هستند در مورد تأثیر ایشان بر جهان‌...

  • پزشک اعظم

    من در سال ۱۳۵۵ خورشیدی در خانواده‌ای فوق‌العاده مذهبی به‌دنیا آمدم. از وقتی به یاد دارم والدینم تقریباً هر سال به سفر حج می‌رفتند و در طول سال در منزل ‌ما چندین بار مراسم روضه‌خوانی و دعا برگزار می‌شد. فکر می‌کردیم به این ترتیب خدا گناهان‌مان را می‌بخشد و خواسته‌های‌مان را برآورده می‌کند...

  • داستان زندگی جان‌پناه

    یادم می‌آید که در خیابان‌ها و کوچه‌ها به‌‌دنبال چوب و مقوا می‌گشتیم که در بخاری خانه بسوزانیم تا گرم شویم و چون خانۀ ما قدیمی بود یک شب به آتش کشیده شد و ما بدون سر پناه در آن سرمای زمستان بدون خانه ماندیم.

  • شیوه مسیحی تربیت فرزندان قسمت اول

    اجازه دهید سؤالی بپرسم. شما به‌عنوان پدر یا مادر وظیفه خود را چگونه توصیف می‌کنید؟ اگر قرار باشد فهرستی از وظایف خود تهیه کنید، به چه نکاتی اشاره خواهید کرد؟ آشپز؟ پرستار؟ خدمت‌گزار؟ دوست؟ مشاور؟ همبازی؟ تأدیب‌گر؟

Pages