نمایش 51 - 60 از 184 نتیجه

  • رهگذر

    خرابه‌ایست نیم ویرانه‌ای

  • لیه دختر مطرود

    مدتی پیش که کتاب پیدایش را مطالعه می‌کردم متوجه شخصیتی شدم که گویا قبلاً کمتر توجهی به آن کرده بودم. داستان عشق یعقوب ...

  • تأملاتِ روحانی/ ۲۳

    دعـا ایمـان را پدیـد می‌آورد، ایمان محبت را، و محبت خدمت به نیازمندان را. نخستین لازمۀ دعا سکوت است‌. اشخاص دعا اشخاص سکوت هستند. دعا دل ما را وسیع می‌گرداند، آنقدر که بتواند عطای خودِ خدا را نیز در خود جای دهد. سکوت چیزهای زیادی دارد که به ما بیاموزد. سکوت به ما می‌آموزد که با مسیح چگونه سخن بگوییم و چگونه با برادران و خواهرانمان با شادی حرف بزنیم.

  • هدیۀ خدا

    ایام کریسمس، ایام خجسته‌‌ای است که مردم در نقاط مختلف جهان آن را جشن می‌‌گیرند. مخصوصاً رسم است که در این ایام به یکدیگر هدیه می‏دهند. در روزهای کریسمس، به‏خصوص در کشورهای غربی، مغازه‏ها و فروشگاه‏های مختلف

  • در پی عدالت

    من در یک خانوادۀ اسماً مسلمان و متوسط در تهران به دنیا آمدم. از همان دوران نوجوانی سؤالات زیادی ذهنم را به خود مشغول می‌کرد. یادم می‌آید یک بار مادرم برایم تعریف ‌کرد که وقتی نوجوان بودم چه جور دختری بودم. او به من ‌گفت: «تو با همه فرق داشتی ...

  • تأملاتِ روحانی/۲۷

    فرخنده‌لحظه‌ای است در کنار عشق مسیح‌!چون آفتاب در باران‌،زندگی سرشار از حقیقت هستی است‌.در عمق وجود بی‌قرارش با تعمق‌، بنگر،چون لبریز از خورشید کلام واژه‌هاست!

  • تعـارف

    اصرار بر تقدم بزرگترها یا کسانی که مقام اجتماعی برتری دارند در هنگام ورود به محفل یا منزلی، تنها یک نمونه از تعارف‌های گوناگون کلامی است که ما به آگاه یا ناخودآگاه، به‌جا یا بی‌جا، در مناسبات روزانۀ خود به زبان می‌آوریم

  • تأملاتِ روحانی‌/۳۱

    زنـــدگی زیبـا شده در نـــام عیسـی مسیـحغنچه‌ها خندان شده در نــام عیســـی مسیح‌آسمـان پرستــاره‌، مـاه تابـــــــان می‌شودتا کــه پیدا شد به عالـــم ور عیســی مسیح

  • بچه‌های طلاق/قسمت سوم

    سن کودک در زمانی که جدایی اتفاق می‌افتد حائز اهمیت است. طبیعتاً هر چه سن بالاتر باشد، مواجه شدن با مشکلات ناشی از جدایی راحت‌تر خواهد بود چون قوه درک آنها رشد کرده و منطقی‌تر با مشکلات مواجه می‌شوند

  • یهوه شفادهندۀ من است

    من در شهر کرمانشاه، در یک خانواده خوب و مرفه متولد شدم. یک خواهر و دو برادر دارم و یادم می‌آید ‌والدین‌مان همیشه ما را با عشق و محبت سیراب می‌کردند و هیچ وقت احساس نیاز نمی‌کردیم. خانواده من چندان مذهبی‌ نبودند، اما همگی به خدا ایمان داشتیم و سعی می‌کردیم

Pages