Displaying 121 - 130 of 493 results
-
از کجا بدانیم صدای خدا را شنیدهایم
دوستی دارم که اکنون راهبه است. سالها پیش به اتفاق هم به یک جلسۀ شفا رفتیم. او قبل از جلسه به من گفت که خدا به او گفته است چشمانِ ضعیفش در آن جلسه شفا خواهد یافت و دیگر احتیاجی به عینک نخواهد داشت ...
-
اتحاد با مسیح/ قسمت اول
چندی پیش در دعا از خدا میپرسیدم که چگونه میشود حضور و قوت و برکات خداوند را بیشتر در زندگی خود تجربه کنم. چگونه میشود در زندگی و خدمت خود ثمر بیشتری داشته باشم. وقتی کتابمقدس را میخوانیم، میبینیم خدای کتابمقدس خدایی است زنده و فعال ...
-
روزۀ پسندیدۀ خدا چیست؟
در فرهنگ امروز و با وجود رستورانهای گوناگون و آشنایی هر روزه با محصولات غذایی جدید، سخن گفتن از روزه خیلی بیجا و قدیمی جلوه میکند...
-
مصاحبه با کشیش رافی شاهوردیان
چندی پیش فرصتی پیش آمد تا به ارمنستان بروم و پس از سالها، بار دیگر در جمع خانوادۀ کشیش رافی مهمان باشم. دختر خردسالشان لوسینه که اولین باری که به منزل ایشان رفته بودم با شنیدن اسمم تصور کرده بود من همان "عیسای خداوند" هستم، اکنون خانم متشخصی ...
-
آنگاه که در کوچههای ما هیچ نالهای نخواهد بود
در این روزهای پراغتشاش، کتاب مزامیر برای بسیاری از هموطنان مسیحی مایه امید و تسلی بوده است. یکی از این مزامیر، مزمور ۱۴۴ است که در آن داود میگوید: «خداوندا، دست خویش از اعلی دراز کن و مرا برهان...»
-
استراحت در خداوند
این کلمات شگفتانگیز در آن اولین شب کریسمس از دهان فرشتگان بر دشتهای بیتلحم طنین افکند و بدینگونه میلاد منجی عالم بر چوپانانِ بهتزده اعلام شد. رکن اصلی مژدهای که توسط فرشتگان اعلام شد، وعدۀ صلح و آرامش و سلامتی است
-
مصاحبه باکشیش نینوس یوحنا
خدا را برای این فرصت شکر میکنم. برای من بیان کردن شهادت زندگیام همیشه یکی از شیرینترین و هیجانانگیزترین قسمتهای خدمت روحانیام است. من در سال ۱۹۵۹ میلادی در یک خانواده آشوریزبان در تهران به دنیا آمدم. وقتی کلاس دوم ابتدایی بو
-
رفقه / ربکا، عروس برگزیده و شجاع امّا....
در این قسمت از كلام داستان زندگی اسحاق مانند قصهای شیرین است. او پسر جوانی است كه در خانواده ثروتمندی زندگی میكند و وعده و بركت خدا مكمل كنندۀ ثروت اوست؛ و اکنون این فرزند وعده، ...
-
تنهایی من
چند ماهی است گرفتار غم و اندوهم غربت و دربدری همدم تنهایی من
-
مرا آرامی بخشید
من ۲۶ سال پیش در یک خانواده نه چندان مذهبی و متوسط در تهران به دنیا آمدم ولی با این وجود شخصاً علاقه شدیدی به وجود خدا داشتم و از همان کودکی در پی رابطه با آفریدگار جهان بودم. هر چه که بزرگتر میشدم، آتش درونیام نیز بیشتر قوت میگرفت و سعی میکردم برای سیراب نمودنِ این عطش و اشتیاق درونی اقداماتی انجام دهم