آنگاه که در کوچههای ما هیچ نالهای نخواهد بود
۴ دقیقه
این شماره از "کلمـه" در حالی به چاپ میرود که کشور عزیزمان ایران روزهای پر تب و تابی را پشت سر گذاشته و دستخوش تحولاتی بیسابقه بوده است. دیدن تصاویر دلخراش جوانانی که بهدلیل ابراز مخالفت، بیرحمانه با چوب و چماق مورد ضرب و شتم قرار گرفتند یا گلولهای قلبشان را شکافته است، دل هر انسان عدالتخواهی را بهدرد میآورد، بهویژه آنگاه که میدانی آنکه بر آسفالت خیابان در حال جان کندن است هموطن توست.
در این روزهای پراغتشاش، کتاب مزامیر برای بسیاری از هموطنان مسیحی مایه امید و تسلی بوده است. یکی از این مزامیر، مزمور ۱۴۴ است که در آن داود میگوید: «خداوندا، دست خویش از اعلی دراز کن و مرا برهان...» و ادامه میدهد: «آنگاه... در کوچههای ما هیچ نالهای نخواهد بود. خوشابهحال مردمانی که نصیب آنها این است؛ خوشابهحال مردمانی که یهوه خدای ایشان است».
در شرایطی که ترس بر کشورمان سایه افکنده، خواهرِ هموطن بیآزاری که تنها جرمش پذیرفتن عیسی مسیح است به این خاطر دستگیر میشود و سر از کنج سلول انفرادی درمیآورد، و یأس و نومیدی گویا که پیروز شده است، واکنش طبیعی انسان این است که بخواهد خشم خود را بهنوعی بروز دهد و "چرا"های فراوانی در ذهن داشته باشد.
مشاهده این "چرا"های توأم با خشم در این روزها مرا به یاد وضعیت زمان حبقوق میاندازد. او نیز روزگاری در ایرانزمین میزیست و اکنون مقبرهاش در تویسرکان است. او هم از ظلم و بیعدالتیای که به قوم او روا داشته میشد به ستوه آمده بود. اما جالب اینجاست که فریاد حبقوق نه خطاب به ظالمین روزگار خود، بلکه مستقیماً خطاب به خداوند است: «ای خداوند تا به کی فریاد برآورم؟ آیا نمیشنوی؟ تا به کی از ظلم فریاد برآورم؟ آیا نجات نخواهی داد؟... عدالت (کج و) معوج شده است...» (حبقوق ۱:۲-۳). فریادهایی نیز که این روزها از ایران بر میآید شباهت زیادی به فریادهای روزگار حبقوق دارد. در آیه ۱۲ احساس ناراحتیِ حبقوق در لابلای شکایت او به خدا واضح است: «ای یهوه خدای من! مگر تو از ازل نیستی؟... چشمان تو پاکتر است از اینکه به بدی بنگری، و به بیانصافی نظر نمیتوانی کرد. پس چرا...؟».
اما خدای قادر مطلق، خود همه چیز را میداند و بر شرایط مسلط است. به همین جهت پس از شنیدن خشم و فریادهای حبقوق، از او میخواهد برای به دست آوردن دیدی بهتر که همانا دید الهی است، بر برجی بلند بایستد تا بتواند دوردستها را ببیند. خداوند در جواب شکایات حبقوق میفرماید: «در میان امتها نظر کنید... و بهشدت متحیر شوید. زیرا در ایام شما کاری میکنم که اگر شما را هم خبر دهند باور نخواهید کرد... اگر چه تأخیر نماید برایش منتظر باش، زیرا البته خواهد آمد» (۱:۵ و ۲: ۳).
در این روزهای تاریخی برای ایران مهم است در جایگاهی قرار بگیریم که بتوانیم دریابیم کاری که خدا دارد در کشور ما میکند چیست و نقش ما کدام است، و آن وقت باور کنیم که «اگر چه تأخیر نماید، برایش منتظر باش زیرا البته خواهد آمد». خداوند در این مشاجره جملهای به حبقوق میگوید که بعدها محور تعالیم پولس میگردد: «عادل به ایمان زیست خواهد کرد». اگر به قدرت و معنای عمیقی که در این سخن خدا نهفته است پی ببریم، امروز برای ما نیز همچون حبقوق خشمِ ناشی از بیعدالتی جای خود را به دعای پرستشی خواهد داد: «ای خداوند چون خبر تو را شنیدم ترسان گردیدم... عمل خویش را در میان سالها زنده کن!... در حین غضب رحمت را بیاد آور».
وظیفه ما در این شرایط این است که آرام باشیم و بدانیم او خداست. در شرایطی که مردم چون "گوسفندان بیشبان" در خیابانها سرگردانند و از پی هر کس شعاری سر میدهند، چه مهم است که بجای آنکه وسوسه شویم چشم امید به فلان شخصیت سیاسی بدوزیم و او را منجی ملت بدانیم، آرام باشیم و بدانیم که خدای زندۀ ما بر اوضاع مسلط است. کلام خدا میفرماید: «ملعون باد کسی که بر انسان توکل کند» (ارمیا ۱۷:۵). آینده و سرنوشت ایران در نهایت نه در دست فلان رئیسجمهور مغلوب یا پیروز، بلکه در دست خداوند است. امروز ایران بیش از هر زمان دیگر تشنه حیات، امنیت و آرامش است. عیسی مسیح میفرماید: «دزد نمیآید مگر آنکه بدزدد، بکشد و نابود کند، اما من آمدهام تا ایشان حیات یابند» (یوحنا ۱۰:۱۰). مسیح، این سرور سلامتی، امروز تمامی زحمتکشان و گرانباران ایرانزمین را فرا میخواند تا نزد او آیند و آرامی یابند.
مهمترین کاری که از ما مسیحیان ساخته است، دعاست. اهمیت و قدرت دعا را هیچگاه دست کم نگیریم. دعا کنیم تا عدالت، محبت و آرامش حقیقیای که تنها در مسیح یافت میشود بر کشورمان سایه افکند و فریب و خشونت جای خود را به مهر و راستی دهد. دعا کنیم تا خدا از طریق این وقایع عمل کرده، اراده عالیای را که برای کشورمان دارد تحقق بخشد و آزادیهای مشروعی چون آزادی عبادت و حق انتخاب عقیده به ملت ایران بازگردانده شود. کلام خدا از ما میخواهد برای حاکمین خود نیز دعا کنیم. بیایید این روزها با جدیتی دوچندان برای رهبران مملکتی خود دعا کنیم تا از نمونههایی چون نبوکدنصر در تاریخ درس عبرت بیاموزند و خود را در مقام خداوندگاری بر ملت ایران قرار ندهند.
از همه مهمتر، دعا کنیم تعداد بیشتری از ایرانیان با محبت مسیح آشنا شوند. عیسی مسیح امروز نیز با دیدن «انبوه جماعتها که همچون گوسفندان بیشبانْ پریشانحال و درماندهاند، دلش به حال آنها میسوزد». آری، بیایید با غیرت و جدیت دعا کنیم تا ملت ایران مسیح را بشناسند، که اگر چنین شود «دیگر در کوچههای ما هیچ نالهای نخواهد بود»، زیرا بهراستی نیز «خوشابهحال مردمانی که یهوه خدای ایشان است».