Displaying 31 - 40 of 48 results
-
رضایتی ناسالم
انسان موجودی است که بهطور طبیعی به داشتن رضایت از زندگی میاندیشد و برای تحقق بخشیدن به این خواسته ممکن است راههای زیادی را تجربه نماید...
-
رمز ازدواج موفق/ قسمت سوم
خدای ما خدای عشق و محبت است. اما چرا حتی بسیاری از ازدواجهایی که با عشق آغاز میشود دوام نمییابد. به عقیده من عشق مانند گُلی است که باید به آن رسیدگی شود. در غیر این صورت امیدی برای زنده ماندن آن نیست. عاشق شدن کار بسیار آسانی است
-
نامۀ پولُس رسول به تیتوس
نامۀ پولُس رسول به تیتوس
-
وطن آسمانی ما
ما در زمانی زندگی میکنیم که بسیاری از دوستان ما بهخاطر دلایل مختلف وطن خودشان را ترک کردهاند و مجبور هستند در جاهای دیگر با یک زبان و فرهنگ دیگر بسر ببرند. به همین جهت ...
-
پرستش در پیشگاه تخت خدا
سالها پیش یکی از دوستان به من اعترافی کرد که باعث جلب توجه بیشتر من به یکی از کتابهای عهد جدید شد. او که همچون خودم مدت کوتاهی از ایمانش میگذشت چنین گفت: «کتاب مکاشفه کتاب ترسناک و اسرارآمیزی است».
-
پیروی از مسیح بها میخواهد
بچه که بودم هر وقت که در ابتدای سال تحصیلی همکلاسیهای جدید میفهمیدند من مسیحی هستم اکثرشان آهی از ته دل میکشیدند و میگفتند: «خوشبهحالت! نه مجبوری مثل ما نماز بخوانی
-
چرا جفا؟
گاه رنجِ جفا ما را بر آن میدارد تا خدا را در دوردستها ببینیم. آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که چرا نمیتوان بدون مشکل پیرو مسیح بود؟ چرا گاه تنها بهخاطر ایمان از طرف خانواده و عزیزانمان طرد میشویم، کارمان را از دست میدهیم و یا حتی دستگیر میشویم؟
-
آینده چه خواهد شد؟
این سؤالی است که اغلب با آن مواجه هستیم، سؤالی که در شرایط و موقعیتهای مختلف از خود میپرسیم، نه فقط در زمان ناملایماتِ زندگی، بلکه حتی در زمانی که به موفقیت میرسیم این سؤال از اندیشهها میگذرد. وضعیت من چه خواهد شد؟ زندگی من چه خواهد شد؟ سال آینده چه خواهد شد؟
-
در بیابان زندگی
بیابان جای دلانگیزی نیست. خشن است و وحشی! گاه سکوت است و تنهایی، گاه اشباح و صداها و زوزههای مرموز! اما بیابان کششهایی دارد که هر کس را ظرفیت آن نیست که دریابدش!
-
درسهایی از مورچه
بعد از ظهر یک روز یکشنبه بود و من خسته از ادارۀ سه جلسۀ کلیساییِ صبح، روی مبل منزل لم داده بودم و "استراحت" میکردم. بچهها جلوی من در تکاپو بودند و وظایفی را که به آنها محول شده بود انجام میدادند. همسرم نیز در آشپزخانه مشغول نظافت و پخت و پز بود. هم او هم فرزندانم از صبح دوشادوش من در کلیسا نیز زحمت کشیده بودند