You are here

درس‌هایی از مورچه

Estimate time of reading:

۸ دقیقه

 

بعد از ظهر یک روز یکشنبه بود و من خسته از ادارۀ سه جلسۀ کلیساییِ صبح، روی مبل منزل لم داده بودم و "استراحت" می‌کردم. بچه‌‌ها جلوی من در تکاپو بودند و وظایفی‌ را که به آنها محول شده بود انجام می‌دادند. همسرم نیز در آشپزخانه مشغول نظافت و پخت و پز بود. هم او هم فرزندانم از صبح دوشادوش من در کلیسا نیز زحمت کشیده بودند. حتی سگ‌مان هم در حیاط مشغول فعالیت بود و پرندگان را تعقیب می‌کرد. از اینکه من روی مبل لم داده بودم و کاری نمی‌کردم احساس گناه کردم. بنابراین کتاب‌مقدس را باز کردم و مشغول خواندن شدم. خداوند با شوخ‌طبعیِ خاص خود، این آیه را جلوی چشم من آورد: «ای شخص کاهل (یا: ای آدم تنبل)، نزد مورچه برو و در راه‌های او تأمل کن، و حکمت بیاموز!» (امثال ۶: ۶).
به فکر فرو رفتم: من هیچ وقت در مورد مورچه تأمل نکرده بودم. اصولاً علاقه‌ای به این جانور نداشتم. اما کتاب‌مقدس به من می‌گفت که اگر در راه‌های مورچه تأمل کنم، حکمت خواهم آموخت. پس از مطالعه این آیه و قدری تفکر، بلند شدم و به حیاط خلوت منزل‌مان رفتم تا کمی قدم بزنم. در واقع وقت‌گذرانی می‌کردم و "کار" خاصی انجام نمی‌دادم. ناگهان دردی روی پایم احساس کردم. پایین را نگاه کردم و دیدم یک مورچۀ کوچک دارد با تمام زور و قدرتش پای مرا گاز می‌گیرد. این مورچه کاملاً اطمینان داشت که می‌تواند مرا از پای در بیاورد. هیچ ترسی از من نداشت و ابداً به شکست نمی‌اندیشید. من برای او صرفاً فرصتی دیگر بودم تا مأموریتش را به انجام برساند. پیش از آنکه آن را از پایم کنار بزنم، لحظه‌ای به این موجود کوچک نگریستم. چنان با جدیت سرگرم کارش بود که تمام بدنش پیچ و تاب می‌خورد. تک تک تار و پود بدنش در تکاپو بود. سعی و تلاش خستگی‌ناپذیرش در واقع برایم الهام‌بخش بود. در همان لحظه جای نیش چند مورچۀ دیگر را بر روی پای دیگرم احساس کردم و متوجه شدم که دوستان آن مورچه نیز تصمیم گرفته‌اند به او ملحق شده، از ضیافتی که جلوی‌شان بود بی‌نصیب نمانند. دیگر وقت آن بود که دست به کار شوم و آنها را برانم. این رویارویی من با مورچه‌ها انگیزه‌ای شد تا از دستور کتاب‌مقدس اطاعت کرده، در راه‌های مورچه تأمل نمایم.
کار را با تحقیق در مورد همان مورچه‌ای آغاز کردم که مرا گاز گرفته بود. من در ایالت تگزاس زندگی می‌کنم. در ایالت ما، به این نوع مورچه‌ها می‌گویند: "مورچه‌های آتشین"، چون هم نیش‌شان دردناک است و هم رنگ‌‌شان قرمز. این مورچه‌ها خیلی تهاجمی هستند و نوعی آفت محسوب می‌شوند. سپس به مطالعه "مورچه‌های برگ‌بُر" (Leafcutter Ants) پرداختم. این موجودات شگفت‌انگیز دارای قدرت حیرت‌انگیزی هستند و قادرند چندین برابر وزن خود را بلند کنند. سپس “مورچه‌های ارتشی”، “مورچه‌های شِکری” (Sugar Ants) و چند نوع مورچۀ دیگر را مورد مطالعه قرار دادم. اما تنها پس از بررسی “مورچۀ سیافو” (Siafu) بود که متوجه شدم کتاب‌مقدس وقتی می‌گوید از مورچه حکمت بیاموزید، دقیقاً به چه نوع حکمتی اشاره دارد.
مورچۀ سیافو نوعی مورچۀ آفریقایی است. به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران این نوع مورچه یکی از درنده‌ترین جانداران روی زمین است. جایی که مورچه‌های سیافو وجود داشته باشند هرگز جانورانی نظیر فیل، شیر، یوزپلنگ، حشرات یا جوندگان دیده نخواهند شد. مورچه‌های سیافو هر موجود زنده‌ای را که سر راه‌شان باشد نابود می‌کنند. دیده شده است که این مورچه‌ها با وارد شدن به خرطوم فیل و نیش زدن به او، این جانور غول‌آسا را از پا درآورده‌اند. همچنین به گفتۀ شاهدان عینی این مورچه‌ها طعمۀ پلنگی را از او ربوده‌اند و پلنگ را مجبور به فرار کرده‌اند. مورچه‌های سیافو حتی قادرند بچه‌شیری را از پای در بیاورند. این مورچه‌ها باعث فرار دسته‌جمعی گله‌هایی از حیوانات مختلف نظیر فیل شده‌اند. افراد یکی از قبایل آفریقا به‌نام قبیلۀ ماسایی (Masai)، مورچه‌های سیافو را دوست خود می‌دانند. علتش این است که هر بار که این مورچه‌ها به دهکده‌های آنها می‌آیند تمامی حشرات مضر را از بین می‌برند و در نتیجه مردم قبیله محصول فراوانی برداشت خواهند کرد. من با مطالعۀ مورچه‌های سیافو، دریافتم که این موجودات دارای ویژگی‌ها زیرند:
۱-‏‏‏‏ پشت‌کار دارند و خستگی‌ناپذیرند: مورچه‌های سیافو هیچگاه از کار و تلاش باز نمی‌ایستند. آنها هیچ وقت کاری را نیمه‌تمام رها نمی‌کنند و هرگز قطع امید نمی‌‌کنند، بلکه بی‌وقفه و تا رسیدن به هدف به کار خود ادامه می‌دهند.
۲-‏‏‏‏ فداکارند: افراد قبیلۀ ماسایی برای آنکه از مورچه‌های سیافو در امان باشند، خندق‌هایی پر از آب گرداگرد خانه‌های خود حفر کرده‌اند تا این مورچه‌ها نتوانند به داخل منازل‌شان هجوم بیاورند. این کار تا نسل‌های متمادی افراد قبیله را از خطر مورچه‌های سیافو مصون نگاه داشته بود، تا اینکه یک روز اهالی یکی از دهکده‌ها متوجه شدند که مورچه‌های سیافو به داخل منازل‌شان راه یافته‌اند. وقتی به‌سراغ خندق‌ها رفتند به منظرۀ بسیار جالبی برخوردند: تعدادی از مورچه‌ها با قربانی کردنِ خود، زنجیره‌وار پلی بر روی آب درست کرده بودند تا مورچه‌های دیگر بتوانند با عبور از روی بدن آنها از مسیر آب رد شوند. این مورچه‌ها تصمیم گرفته بودند در راه تحقق هدف مورچه‌های لانه‌شان، خودشان را قربانی کنند.
۳-‏‏‏‏ زندگی تک تک این مورچه‌ها دارای ‌هدف مشخصی است: همه مورچه‌های سیافو به یک شکل نیستند. برخی بزرگ‌ترند، برخی کوچک‌تر. برخی از آنها قادرند بویی از خود برجای بگذارند که باعث می‌شود مورچه‌های دیگر بتوانند ردپای‌شان را دنبال کنند. برخی نیز طوری ساخته شده‌اند که بتوانند وظیفۀ محافظت از ملکه و سایر مورچه‌ها را بر عهده بگیرند. مورچه‌ها در لانۀ خود نقش‌ها و وظایف مختلفی دارند، اما همگی مهم هستند و هدف مشخصی را دنبال می‌کنند.
۴-‏‏‏‏ این مورچه‌ها هدفی واحد دارند: وقتی مورچه‌های سیافو در آفریقا از جایی به جای دیگر حرکت می‌کنند، در نگاه اول گروهی نامنظم و پر هرج و مرج به‌‌نظر می‌‌رسند. اما در این بی‌نظمی، نظم خاصی نهفته است. تمامی بیست و دو میلیون مورچه‌ای که عضو یک لانه هستند به‌صورت یک نهاد واحد عمل می‌کنند و هدف مشترکی دارند که همانا آوردن آذوقه به لانه و خوراک‌ دادن به مورچۀ ملکه است.
مورچه‌های سیافو به دشمن یا موانع نمی‌اندیشند، بلکه عمل می‌کنند. این مورچه‌ها نگرانِ مشکلات نیستند، وقت‌شان را به بطالت نمی‌گذرانند و چاق و تنبل نمی‌شوند، به بزرگی خود یا عظمت دستاوردهای‌شان نمی‌اندیشند، با یکدیگر جر و بحث نمی‌کنند، زبان به شکایت نمی‌گشایند، و از شکست نمی‌هراسند. این مورچه‌ها عمل می‌کنند.
 اما از بین تمام درس‌هایی که من از مورچه‌های سیافو یاد گرفتم، بزرگترین درس “قدرت اتحاد” است: وقتی وحدت و یکپارچگی وجود داشته باشد، حتی کوچک‌ترین مخلوقات خدا قادر خواهند بود دست به کارهای بزرگ بزنند!
حکمتِ نهفته در این حقیقت را به‌وضوح در مورد کلیسای اولیه می‌بینیم. در اعمال ۲: ۴۲ -‏‏‏‏ ۴۷ می‌خوانیم:
«آنان خود را وقف تعلیم یافتن از رسولان و رفاقت و پاره کردن نان و دعا کردند. اما بهت و حیرت بر همه مستولی شده بود، و عجایب و آیات بسیار به دست رسولان به ظهور می‌رسید. مؤمنان همه با هم به‌سر می‌بردند و در همه چیز شریک بودند. املاک و اموال خود را می‌فروختند و بهای آن را برحسب نیاز هر کس بین همه تقسیم می‌کردند. ایشان هر روز، یکدل در معبد گرد می‌آمدند و در خانه‌های خود نیز نان را پاره می‌کردند و با خوشی و صفای دل با هم خوراک می‌خوردند و خدا را حمد می‌گفتند. تمامی خلق ایشان را عزیز می‌داشتند؛ و خداوند هر روزه نجات‌یافتگان را به جمع‌شان می‌افزود.»
 
ایمانداران اولیه همه‌ چیزشان مشترک بود. با هم غذا می‌خوردند، با هم خدا را عبادت می‌کردند، و با اتحاد و یکدلی از رفاقت و مصاحبت با یکدیگر لذت می‌بردند. به همین خاطر نیز خدا آنها را برکت می‌داد و هر روزه نجات‌یافتگان را بر جمع‌شان می‌افزود. کلیسای اولیه نیز مانند مورچه‌های سیافو هدف واحدی داشت. ایمانداران اولیه مأموریت مشترک‌شان را بر تمایلات و اهداف شخصی خود مقدم می‌دانستند، و به‌خاطر همین هدف واحد در انجام مأموریت‌شان توفیق یافتند و کثیر گشتند.
خدا اصلِ وحدت را در بین مؤمنان مقرر داشته زیرا در اتحاد کلیساست که او جلال می‌یابد. پولس رسول در رساله رومیان خطاب به ایمانداران این کلیسا می‌نویسد: «اینک خدای بخشندۀ پایداری و دلگرمی، به شما عطا کند که در انطباق با مسیح عیسی با یکدیگر همفکر باشید، تا یکدل و یک‌زبان خدا یعنی پدر خداوند ما عیسای مسیح را تمجید کنید.» خدا در وحدت و یگانگی ایمانداران جلال می‌یابد، و با دیدن این وحدت، آنان را برکت می‌دهد.
اتحاد چیزی است که باید از نهاد خانواده شروع شود. وقتی اعضای یک خانواده مسیحی با هم متحد ‌شوند، می‌توانند دست به کارهای بزرگ بزنند. وقتی جمعی از خانواده‌های مسیحی با هم متحد شوند و جامعه‌ای متحد از ایمانداران را تشکیل ‌دهند، می‌توانند دست به کارهای حیرت‌انگیز بزنند. وقتی جوامعی از ایمانداران مسیحی با هم متحد ‌شوند، خواهند توانست دست به کارهای معجزه‌آسا بزنند. وقتی یک ملت یا قوم به نام مسیح با هم متحد ‌شوند، قادر خواهند بود دست به کارهایی بزنند که دنیا را متحول سازد. و وقتی که همگان در راه مسیح با هم متحد شوند، قادر خواهند بود دست به کارهای ابدی زنند.
پس چرا کلام خدا به ما فرزندان خدا که به صورت و شباهت خدا آفریده شده‌ایم دستور می‌دهد از مورچه درس یاد بگیریم؟ پاسخ این است که خدا در نهاد این جانور کوچک اصل ساده‌ای قرار داده که باعث شده است یکی از موفق‌ترین موجودات روی زمین باشد. این اصل ساده را می‌توان این طور خلاصه کرد: گروهی که تک تک‌شان به‌صورت واحد عمل می‌کنند. همه ما مأموریت و خدمتی فردی و رابطه‌ای شخصی با مسیح داریم، اما برای آنکه بتوانیم آن طور که مسیح از ما می‌خواهد موفق عمل کنیم، باید با هم متحد باشیم. 
بنابراین دعای من این است که در زندگی‌تان با هر چالش یا نبردی که مواجه هستید، همواره در سایۀ خداوندمان با هم متحد باشید، تا او که نجات‌دهنده زندگی‌های ما است یگانگیِ قلوب شما را ببیند و در اتحادِ شما جلال یابد.