Displaying 451 - 460 of 710 results
-
در پی عدالت
من در یک خانوادۀ اسماً مسلمان و متوسط در تهران به دنیا آمدم. از همان دوران نوجوانی سؤالات زیادی ذهنم را به خود مشغول میکرد. یادم میآید یک بار مادرم برایم تعریف کرد که وقتی نوجوان بودم چه جور دختری بودم. او به من گفت: «تو با همه فرق داشتی ...
-
آیا واقعاً میتوان عوض شد؟/۲
در شماره گذشته، در مورد این موضوع بحث کردیم که آیا اساساً امیدی برای تغییر وجود دارد یا نه. گفتیم که عوض شدن در جهت مثبت، کاری است بس دشوار...
-
پناهندگی و ایمان مسیحی
بهعنوان افرادی مسیحی بیایید از خود بپرسیم: آیا در مهاجرتِ من هدف خدا است و مهاجرت وسیله، یا مهاجرت هدف و خدا وسیله؟ آیا در اعتقادمان غیرت هست، و در غیرتمان ایستادگی؟...
-
پاسخ مسیحیان به مشکلات دنیای معاصر [Persian]
عصر ما عصر انقلاب انفورماتیک، عصر مهندسی ژنتیک، عصر تکنولوژی هستهای و فتح فضا و عصر پیشرفتهای پزشکی میباشد.انسان معاصر مغرور از پیشرفتها و دستاوردهای حیرتانگیزش در عرصههای مختلف، متکبرانه، خود را سرور و صاحب جهان دانسته و ...
-
مسیحیت و صومعهها
وقتی به تاریخ مسیحیت مینگریم به دورانی برخورد میکنیم که در اقشاری از مسیحیان لزوم کنارهگیری از دنیا و رفتن به خلوت و انزوا بیشتر رواج یافت تا جایی که مکانهایی بهنام صومعه و دیر برای زندگی جمعی اینگونه افراد تأسیس شد.
-
گفتگویی با اسقف دهقانی تفتی و همسرشان مارگرت/۲
در این بخش از اسقف دهقانی در مورد نخستین روزهای انقلاب ایران پرسیدیم. انقلاب ایران سرآغاز تحولات مهمی در زندگی ایشان بود، و اسقف و خانواده با اینکه میدانستند حکومت جدید با مسیحیت و...
-
عید پنطیکاست
پنطیکاست! این کلمه برای هر مسیحی، در هر جا، یادآور منظرۀ پرشکوه قرارگیری زبانههای آتش بر سر مسیحیان اولیه و افاضۀ عطای شگفتانگیز زبانها بهعنوان نشانۀ افاضۀ روحالقدس میباشد ...
-
درسهای روحانی از زندگی و دوران موسی/۲
بطور خلاصه میشود گفت که ما باید بدانیم که کی هستیم، خدا کیست و آنچه او به ما برای انجام ارادهاش داده است چیست؟ ...
-
تأملاتِ روحانی/۲۱
زندگی روحانی عطیه روحالقدس است؛ اما این به آن معنی نیست که ما باید منفعل منتظر بمانیم تا این عطیه به ما داده شود. عیسی فرمود که ملکوت خدا را بطلبیم. طلبیدن نه فقط مستلزم اشتیاقی جدی است، بلکه تصمیمی راسخ را نیز ایجاب میکند. زندگی روحانی بدون انضباط غیرممکن است.
-
درک تولد تازه
از خودم تنفر داشتم و به همین دلیل با تیغ و شیشه بدنم را پاره پاره میکردم و خودم را آزار میدادم تا شاید کمی روحم آرامی بیابد. از لحاظ روحی تحت فشار عجیبی بودم. ولی هیچ چیزی پیدا نمیکردم که مرا آرام کند. نه مصرف مواد مخدر، نه مواد الکلی و نه زنا هیچ کدام مرا آرام نمیکرد.