Displaying 101 - 110 of 333 results
-
صلیب عیسای مسیح، اساس آزادی ما
در عهدجدید دو دیدگاه مشخص در مورد مرگ مسیح در جلجتا وجود دارد. در اناجیل وقایعی میبینیم از قبیل: دسیسههای دشمنان، شهادتهای دروغ و تمسخرشان در محاکمۀ عیسی، اعمال سربازان، فریادها، آب دهان انداختن بر او، لعن و نفرین، صادر کردن حکم صلیب، کوبیدن میخ بر دستان عیسی، و ریخته شدن خونش بر صلیب. همۀ این وقایع را میتوان در عبارت "مصلوب کردن" خلاصه کرد.
-
-
تجسم محبت
... ما دلیل تجسم اوییم. او ما را دوست داشت تا بدان حد که بهخاطر نجاتمان در جسم انسانی به دنیا آمد و در هیأت انسانی ظاهر شد ... هیچکس قادر نبود فسادیافته را به نافسادی تبدیل کند، جز خودِ منجی که در ابتدا هستی را از نیستی آفرید
-
بشارت یا فشارت
بشارت که از کلمه تبشیر به معنی گسترانیدن خبر خوش گرفته شده است، یکی از ارکان اصلی ایمان مسیحی است. آخرین کلامی که از عیسی مسیح در گوش شاگردان طنین افکند این بود: «شما در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا دورترین نقاط جهان شاهدان
-
برگرفته از داستان زندگشی علی(تابش عدالت خدا بر روی انتقامجوییهایم
در همان روزها بود که در یک صانحه روح از بدن من جدا شد. اول فکر کردم که خواب میبینم ولی همه چیز عادی بود و بعد دوباره روح به بدنم بازگشت خیلی ترسیده بودم و از آن زمان به بعد باور کردم که زندگی پس از مرگ هم وجود دارد. تصمیم گرفتم که دنیای بعد از مرگم را بخرم
-
تأملاتِ روحانی/۲
در پیچ و خم زندگی روحانی در لابلای همۀ پرسشها و زمانهادر تعیین مأخذ، در سنجش مقامتاریخ تولد تازه اولین سؤال است!
-
خورشید
آیا تا به حال فکر کردهاید که خواندن هر یک از مقالات این مجله و فکر کردن در مورد آنها چقدر انرژی میبرد؟ ما برای انجام هر کاری به انرژی احتیاج داریم. اگر انرژی به بدن ما نرسد، توانایی انجام هیچ کاری را نخواهیم داشت و پس از مدتی نیز میمیریم.
-
داور ما، نجاتدهندۀ ماست
داوری موضوعی است که در طول تدوین کتابمقدس و اعتقادنامههای کلیسا و الهیات مسیحی همواره مطرح بوده است. داوری رابطۀ تنگاتنگی با نجات و امید نهایی و وعدۀ تحقق آسمان و زمین جدید دارد ...
-
خدای عمل یا عکسالعمل
همۀ ایمانداران خواهان دریافت برکت از خدا هستند. این بسیار عالی است که ما همیشه به سرچشمۀ برکات در زندگی چشم بدوزیم و در هر شرایطی به او رجوع نماییم...
-
احساسات در الهیات مسیحی
در نوجوانی به مسیح ایمان آوردم. خانوادهای که در آن زاده و بزرگ شده بودم، بهلحاظ روحی و عاطفی تعریف چندانی نداشت. مادرم به مرض روحی دچار بود و سالی چند بار او را به هزار دردسر، راهی بیمارستان میکردیم ...