نمایش 71 - 80 از 103 نتیجه
-
مصاحبهای در ورای تاریخ
جناب پولس اگر اجازه بدهید از ابتدا شروع کنیم. نام اصلی شما چیست ودر کجا و کی متولد شدهاید؟
-
سرگذشت زندگی کشیش وارتان آوانسیان
چندی پیش باخبر شدیم که برادر عزیزمان وارتان آوانسیان، کشیش اسبق کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران، برای گذراندن دورهای مسیحی در انگلستان بسر میبرند. به همین جهت فرصت را مغتنم شمردیم و از ایشان خواستیم شهادت زندگی ایمانی خود را با خوانندگان "کلمه" در میان بگذارند ...
-
پای سخن دوست/۴۷
میخواستم بپرسم تعمید روحالقدس واقعاً چیست؟ چگونه میتوان فهمید که آدم آن را دارد؟ عدهای از مسیحیان خیلی خیلی روی موضوع به زبانها حرف زدن تأکید دارند و میگویند ...
-
عطایای روح: دیروز و امروز/۲
در شمارۀ پیشین توضیح داده شد که "عطایا" هدایای سخاوتمندانۀ خداست به کلیسا که روحالقدس آنها را بین اعضای بدن مسیح تقسیم میکند. گسترۀ این هدایا ...
-
مصاحبه با کشیش داوود توماس
من در سال ۱۹۳۵ در یک خانوادۀ آشوری مسیحی در یکی از دهات ارومیه بهدنیا آمدم. مادرم زن بسیار باایمان و خداترسی بود و از همان دوران کودکی ترس خدا را به من آموخت.
-
نامههای شما / ۵۰
سلام و درود فراوان بر عزیزانی که هر سه ماه یکبار با کولهباری پر از رحمت و فیض و محبت به منزل ما میآیند و برای ساعتهای زیادی ما را همراهی میکنند.
-
تماس با منبع نور و حیات
من در یک خانواده مسلمان و کاملاً مذهبی به دنیا آمدم. یادم است که از بچگی نماز خواندن را یاد گرفتم و کتاب دینی خود یعنی قرآن را به زبان عربی گوش میکردم. وقتی به سن جوانی رسیدم بهطور جدی به این موضوع فکر کردم که چرا من خدای خود را به زبان عربی پرستش میکنم
-
یانگیچو، بنیانگذار بزرگترین کلیسای دنیا
در ماه آوریل سال ۱۹۶۱، کشیش یانگیچو (Yonggi Cho) اهل کشور کره جنوبی پس از آنکه به مدت دو ساعت در آبهای سرد و یخزدۀ رودخانه سوزِک (Susaek) به تعمید نوایمانان مشغول بود، احساس کرد بدنش دیگر تاب ندارد. او که از مدتها پیش بهخاطر کار بیش از حد و کمخوابی و کمغذایی بهشدت خسته بود، …
-
هویت حقیقی در مسیح
من سالهای زیادی به دنبال خدای حقیقی که مهربان، با محبت و نیکوست میگشتم و از راههای مختلف میخواستم چنین خدایی را پیدا کنم و با او رابطه داشته باشم. برای رسیدن به چنین هدفی بود که به راههایی مانند عرفان، فلسفه، درویشمسلکی و مدیتیشن روی آوردم تا به پاسخهایی در این زمینه دست یابم
-
دیتریش بونهوفر
صبح روز یکشنبه ۸ آوریل ۱۹۴۵ دیتریش بونهوفر در حال اداره یک جلسۀ دعا با دیگر زندانیان در شهر کوچک شونبرگ در آلمان بود. هنگامی که آخرین دعای خود را به پایان رساند دو مرد وارد آن سلول شدند. یکی از آنها او را به نام صدا زد و گفت که باید با آنها برود. بونهوفر از جا برخاست و بههمراه آنان سلول زندان را ترک کرد.