نمایش 131 - 140 از 493 نتیجه
-
مصاحبه با کشیش ژرژیک هوسپیان
من متولد سال ۱۹۶۰ برابر با سال ۱۳۳۹ شمسی هستم و در یک خانواده مسیحی در تهران متولد شدم. از کودکی کلام خدا را میخواندم و بههمراه خانواده به جلسات نوبنیاد کلیسای جماعت ربانی که در خانهها تشکیل میشد میرفتیم. در واقع من و برادرم روبیک جز اولین شاگر …
-
آزادی از بندهای اسارت
در یک خانواده نیمه مذهبی به دنیا آمدم. از همان دوران کودکی بسیار سرِ ناسازگاری با خانواده و دوستان داشتم. بر این باور بودم که از جانب اطرافیان توجه چندانی به من نمیشود. هیچوقت شرایط را بر وفق مرادم نمیدیدم. حس زیادهخواهی مرا آزار میداد و خلاء عمیقی در خودم احساس میکردم.
-
مصاحبه با کشیش محمد سپهر
آشنایی بنده با کشیش محمد سپهر به زمانی برمیگردد که ایشان در شهر مشهد بهعنوان دستیار کشیش شهید حسین سودمند خدمت میکردند. پدرم گاهی اوقات که به مشهد منزل شهید سودمند میرفتند، مرا هم همراه خود میبردند و من اغلب در جلسات کلیسایی که ...
-
پای سخن دوست/۴۵
س: من حتی بعد از ایمان به مسیح خود را راحتتر حس میکنم که روسری بپوشم. اما در بعضی از مجامع خارج از کشور به من ایراد میگیرند که تو چطور مسیحی هستی که هنوز روسری میپوشی...
-
سرگذشت زندگی کشیش وارتان آوانسیان
چندی پیش باخبر شدیم که برادر عزیزمان وارتان آوانسیان، کشیش اسبق کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران، برای گذراندن دورهای مسیحی در انگلستان بسر میبرند. به همین جهت فرصت را مغتنم شمردیم و از ایشان خواستیم شهادت زندگی ایمانی خود را با خوانندگان "کلمه" در میان بگذارند ...
-
قوّت خدا در ضعف ما ( داستان زندگی مهدی )
معلولیت مشکلی است که از همان بدو تولد داشتم. من فلج هستم. فقط دست چپ و سر و ده درصد از دست راستم کار میکند. شاید تا چند سال اول زندگیام پی به این مشکل نبرده بودم ولی از آن زمان که
-
جان تمپلتون
نام "سِر جان تمپلتون" (Sir John Templeton) احتمالاً برای اکثر خوانندگان "کلمه" ناآشناست. او به همراه "وارن بوفِت" در ردیف معروفترین سرمایهگذارانِ عصر حاضر است و امروزه بسیاری خود را مرید او میدانند و میکوشند از شیوههای او پیروی کنند. جان تمپلتون، بنیانگذار شرکت سرمایهگذاری "تمپلتون" که امروزه تحت عنوان...
-
مصاحبه با خواهر تاکوش هوسپیان
خواهر عزیزمان تاکوش هوسپیان، همسرِ اسقف شهید هایک هوسپیان، اواخر ماه آوریل سال جاری جهت سخنرانی در چند کنفرانس مسیحیِ ایرانی به کشور انگلستان سفر کردند ...
-
برگرفته از داستان زندگشی علی(تابش عدالت خدا بر روی انتقامجوییهایم
در همان روزها بود که در یک صانحه روح از بدن من جدا شد. اول فکر کردم که خواب میبینم ولی همه چیز عادی بود و بعد دوباره روح به بدنم بازگشت خیلی ترسیده بودم و از آن زمان به بعد باور کردم که زندگی پس از مرگ هم وجود دارد. تصمیم گرفتم که دنیای بعد از مرگم را بخرم
-
مثل رفیق نیمهشب
این داستانِ بسیار ساده حقایق عمیقی دربارۀ ماهیت دعا در خود دارد. خدا، پدر آسمانی و با محبتی است که باید بیاموزیم که چطور با درخواستهای خود به حضورش بیاییم...