Displaying 541 - 550 of 642 results
-
بیتلحم امروزی: نه آرام و نه نورانی!
سرودِ کریسمسیِ "یک شب مقدس، آرام و نورانی..." را حتماً بهخاطر دارید. بیتلحم معمولاً در ایام کریسمس، بر کارتهای تبریک و در سرودهای ویژه این ایام، شهر کوچک و آرامی ترسیم میشود که فرشتگان در آسمانِ آن در حال پروازند ...
-
آنگاه که در کوچههای ما هیچ نالهای نخواهد بود
در این روزهای پراغتشاش، کتاب مزامیر برای بسیاری از هموطنان مسیحی مایه امید و تسلی بوده است. یکی از این مزامیر، مزمور ۱۴۴ است که در آن داود میگوید: «خداوندا، دست خویش از اعلی دراز کن و مرا برهان...»
-
رمز ازدواج موفق/ قسمت آخر
در این مقاله که آخرین بخش از سلسله دروس ازدواج موفق مسیحی است میخواهیم بهطور خاص به این سؤال جواب دهیم که راههای تشخیص هدایت الهی در انتخاب صحیح ازدواج مسیحی چیست؟
-
چون جلال و شکوه مسیح را دیدم جانم رستگار شد
من در یک خانوادۀ غیرمسیحی بدنیا آمدم. پس از اخذ دیپلم فنی، عشق عجیبی در عمق وجودم بود که در میان مردم زحمتکش فقیر در روستاهای آذربایجان خدمت کنم. تحصیلات و دورههای فنی را پشت سرگذاشته و در سال ۱۳۵۷شمسی با یک دورۀ فشرده۶ ماهه
-
از کجا بدانیم صدای خدا را شنیدهایم
دوستی دارم که اکنون راهبه است. سالها پیش به اتفاق هم به یک جلسۀ شفا رفتیم. او قبل از جلسه به من گفت که خدا به او گفته است چشمانِ ضعیفش در آن جلسه شفا خواهد یافت و دیگر احتیاجی به عینک نخواهد داشت ...
-
سیر اندیشه در دنیای الهیات مسیحی/۴
در شمارههای قبل، دیدیم که در این دوره مهم از تاریخ کلیسا، بسیاری از مسائل عقیدتی و الهیاتی، بهصورت روشن و مشخص تدوین شد؛ از آن جمله بود ...
-
برگرفته از داستان زندگشی علی(تابش عدالت خدا بر روی انتقامجوییهایم
در همان روزها بود که در یک صانحه روح از بدن من جدا شد. اول فکر کردم که خواب میبینم ولی همه چیز عادی بود و بعد دوباره روح به بدنم بازگشت خیلی ترسیده بودم و از آن زمان به بعد باور کردم که زندگی پس از مرگ هم وجود دارد. تصمیم گرفتم که دنیای بعد از مرگم را بخرم
-
شفای روابط
روزها به همین صورت گذشت تا اینکه در سن خیلی کم به من گفتند که باید ازدواج کنم. من از ازدواج هیچ چیز نمیدانستم و با یک دیدگاه کاملاً کودکانه برای ازدواج آماده میشدم.
-
نجات از آرزوی مرگِ یار داستان زندگی منصوره
من در خانوادهایی بسیار مرفع و سرشناس بزرگ شدم و با شخصی ازدواج کردم که بسیار عاشقش بودم و زندگیمان در اوج خوشبختی سپری میشد. به شوهر و فرزندانم میبالیدم و در خوشی و سعادت از بهترین نعمات خداوند برخوردار بودم ...
-
شفای الهی
من در یک خانوادۀ مسلمان- بهایی به دنیا آمدم. مادرم از لحاظ دیانت بهایی و پدرم مسلمان بود. خانوادۀ هر دوی آنها بسیار مذهبی بودند و بهخاطر این تعصب، پدر و مادرم را به دلیل این ازدواج...