کوتاه و خواندنی ۱
۲ دقیقه
● شیرینترین آیه
یک مسیحی جوان بالای سر قدیسی پیر که در حال مرگ بود رفت و به او گفت: میخواهید شیرین ترین آیه کتابمقدس را برایتان بخوانم؟ قدیس جواب داد : بله. مرد جوان انجیل یوحنا باب ۱۴ آیه ۲ را برایش خواند: "در خانۀ پدر من منزل بسیار است والا به شما میگفتم میروم تا برای شما مکانی حاضر کنم". قدیس پیر که در حال مرگ بود گفت: نه این شیرینترین آیه نیست، ادامه بده و آیه بعدی را بخوان. مرد جوان ادامه داد: "و اگر بروم و از برای شما مکانی حاضر کنم باز میآیم و شما را برداشته با خود خواهم برد تا جایی که من میباشم شما نیز باشید". قدیس در حال مرگ گفت:"این شیرینترین آیه است. نه آن خانه بزرگ و مجللی که او مهیا خواهد کرد، بلکه او خودش آن چیزی است که من میخواهم."
● زمین نیکو
بگذار که این قانونی برای ما باشد، تا به دنبال کمال بدویم.هنگامی که کلمات راستی و رحمت را شنیدهایم بگذار ما "زمین نیکو" برای آن باشیم و اجازه دهیم که در ما ریشه بدواند، جان ما ریشه بدواند، و جوانه بزند و میوه دهد. نگذارید زمین پر از خار باشیم که دانۀ حقیقت را در خود خفه کند، با این نتیجه که ما خودمان نیز در آن روز داوری خداوندمان، از زندگی خفه شویم. و زمین فقیر در کنار جاده نباشیم که به کسی اجازه نمیدهد بذر نیکو را در آن پنهان کند، بلکه مرغان هوا بیایند و آنها را برچینند تا اینکه هرگز جوانه نزند. بنابر این ما نباید زمین سفت باشیم، زیرا کلمۀ حیات در ما وارد نخواهد شد و در ما ریشه نخواهد دوانید، بلکه بجای آن شریر بذر نیکو را از زمین ما خواهد قاپید. همچنین نباید ذهن ما از آگاهی به دور باشد و ما مانند زمین کم عمق باشیم که به دلیل تابش اشعههای خورشید بر آن، بذر در آن پژمرده شده و جوانه نمیزند. در عوض بگذار در آماده کردن میوه مشتاق باشیم، مبادا وقتی که فرزندانی بوجود آیند که اراده خداوند ما را بطور کامل و قابل قبول انجام دهند، ما خودمان در واقع در زیر خورشید جدید عدالت، آن خورشید بخشایش آنهایی که بر بالهای آنها شفا قرار دارد (ملا ۴: ۲) پژمرده شویم.
(نویسنده گمنام از اواخر قرن چهارم میلادی)
● قبل از خروج بزرگ قوم اسرائیل از مصر، خدا اعلام کرد که خود وی نخستزادگان مصری را به قتل خواهد رساند. حتی در زمانی که خشم خدا علیه مرتدان قومش شعلهور بود، آنانی که متعلق به او و منتخبین وی بودند، نیازی نبود که بترسند. آنها در حمایت بودند، در حمایت خون. و این چنین بود شبی که بنیاسرائیل خون قربانی فصح را بر قائمهها و سر در خانههایشان مالیدند. خود خدا فرموده بود که "وقتی که خون را ببینم، از آن خانهها عبور خواهم کرد." حدود ۲۰۰۰ سال پیش برۀ فصح دیگری قربانی شد که برۀ خدا بود. این قربانی را خود خدا انتخاب کرد تا از طریق او یکبار و برای همیشه گناهان بشریت را پاک کند. جریمه پرداخت شد!
خونی بر صلیب جلجتا ریخته شد. زمان مصلوب شدنش پسر خدا فریاد زد: "تمام شد" و تا امروز این قدرت را دارد که نجات ببخشد. نه انجام مراسم و تشریفات عبادتی، نه عضویت در کلیسا و نه حتی انجام کارهای نیک ما نمیتواند ما را به آسمان ببرد. رهایی نخواهیم یافت صرفاً به این خاطر که توبههایی کردهایم، یا بقدر کافی ایمان آوردهایم! رهایی خواهیم یافت صرفاً بخاطر خون عیسی! به همین دلیل حتی چشم امید به ایمان خودت نداشته باش، بلکه به عیسی نظر کن.
ممکن است در زندگیات ایامی بیاید که خود نیز ندانی که نجات یافتهای یا نه؟ ایمان تو دچار شک و تردید گردد، شادیات ناپدید شود، اطمینان کامل و یا خون عیسی برایت الفاظی بیش نخواهند بود، زندگی برایت معنایی نداشته باشد؛ دیگر نمیتوانی فراتر از اینها را ببینی یا حس کنی.
خود را تسلی ده: اسرائیلیها نیز نمیتوانستند خون را ببینند. پدر خانواده با خانوادهاش در داخل خانه بودند. اما خون فصح بیرون بر سر در خانهها بود. فقط خدا میتوانست آن را ببیند و این کافی بود!
این مسأله تا به امروز تنها شرط رهایی و نجات است؛ خدا خودش این شرط را قرار داد: "وقتی که خون را ببینم از آنجا عبور خواهم کرد." بر روی زانوانت خم شو، ای جان مضطرب و شکاک و ندا کن که "خداوندا، بهخاطر آن خون، بر من رحمت فرما. من آن را نمیبینم، اما ای خدا تو میبینی. تو حتی آن را الان میبینی و از گناهان من میگذری و مرا به خاطر خون پسرت که ریخته شد، میبخشی."
چارلز اسپرجان،
● برکات تلویزیون!
کانال ۲۳(بر وزن مزمور ۲۳)
۱ تلویزیون شبان من است؛ محتاج به خیلی چیزها خواهم بود. ۲ در صندلی راحتی مرا میخواباند و نزد آگهیهای تجارتی مرا رهبری میکند. ۳ جان مرا با برنامههای بیسر و ته بیحس میسازد؛ و بهخاطر منافع تولیدکنندگان، بهراههای هدر دادن پول هدایتم مینماید. ۴ چون در وادی زندگی کسالتبار و خستهکننده نیز راه روم، از بیحوصلگی نخواهم ترسید، زیرا تو با من هستی؛ برنامههای مبتذل و گمراهکنندۀ تو، مرا تسلی خواهد داد. ۵ پیشنهادهای وسوسهانگیز بهحضور خداوند برایم میگسترانی؛ سر مرا با تبلیغات هوسانگیز شیره مالیدهای، و وجودم از طمع و آز لبریز شده است. ۶ هر آینه، نادانی و عقبافتادن از زندگی تمام ایام عمرم در پی من خواهد بود؛ و در خانه خودم در مقابل تلویزیون ساکن خواهم بود تا ابدالآباد!
● در دعا خدا ما را به خانۀ خود دعوت میکند. خدا ما را به اتاقنشیمن خانۀ دل خود دعوت میکند، جایی که میتوانیم راحت باشیم و همه چیز را آزادانه با او در میان بگذاریم. در دعا خدا ما را به آشپزخانۀ گرم دوستی با خودش دعوت میکند، جایی که میتوانیم با او گفتگوهای طولانی و کوتاه داشته باشیم و از اجاق گرم رفاقت با او لذت ببریم. در دعا خدا ما را به ناهارخوری خانهاش دعوت میکند جایی که قوت پیدا میکنیم و در ضیافت خواستههای دل او شرکت میکنیم.
در دعا خدا ما را به اتاق مطالعۀ خانهاش دعوت میکند جایی که از حکمت او سرشار میشویم و یاد میگیریم که چگونه رشد و نمو کنیم و جواب سؤالات خود را بیابیم. در دعا خدا ما را به کارگاه منزل خود دعوت میکند جایی که از خلاقیت او درسها میآموزیم و با او همکاران میشویم. در دعا خدا ما را به خوابگاه خانۀ خودش میبرد جایی که در آن آرامش و آسایش مییابیم.
Richard Forster
● یک فرد آزمند با یک فرد ثروتمند تفاوت بسیاری دارد. فرد آزمند ثروتمند نیست. وی حافظ ثروت است و نه صاحب و مالک آن و برده آن است و نه ارباب آن. او حتی حاضر است بخشی از وجود خود را بدهد اما طلاهای خود را از دست ندهد. از آنجا که او این توانایی را ندارد که دارایی خود را به دیگران بدهد یا آنها را بین نیازمندان تقسیم کند، پس چگونه میتواند این داراییها را از آن خود بداند؟ چگونه میتوان این داراییها را از آن او دانست در حالی که او نمیتواند آزادانه از آنها استفاده کند یا از آنها لذت ببرد؟ ثروتمند بودن نه به معنای زیاد داشتن بلکه به معنای زیاد بخشیدن است.
بیایید بجای اینکه خانههای خود را تزئین کنیم، روحهای خود را تزئین نماییم. آیا شرمآور نیست که دیوارهای خانهمان را عبث و بیهوده با مرمر بپوشانیم و مسیح را بدون لباس بر تن در هیئت فقیران نادیده بگیریم؟ منزل شما چه سودی برای شما به ارمغان خواهد آورد؟ آیا هنگامی که این جهان را ترک کنید، آن را به همراه خواهید برد؟ شما قادر نخواهید بود منزل خود را با خود ببرید، اما مطمئناً روح خود را با خود خواهید برد. ما منازل خود را بنا میکنیم تا در آنها زندگی کنیم نه اینکه آنها را به ابزاری برای خودنمایی جاهطلبانه تبدیل نماییم. آنچه که مازاد بر نیاز شماست، زائد و عبث است. شما نسبت به امور این دنیا حالت یک فرد مسافر و غریب را دارید. وطن اصلی شما در آسمان است. ثروت خود را بدانجا منتقل سازید. فقط اشخاصی را میتوان متمول و ثروتمند دانست که استفاده از ثروت و دارایی را خوار میشمارند و لذت بهره بردن از آن را استهزاء میکنند.
شخصی ثروت خود را بهدرستی مورد استفاده قرار میدهد که آن را هیچ میشمارد و آن را به فقیران میبخشد. چنین شخصی هنگامی که از این ثروت چشم میپوشد صاحب آن میشود، زیرا حتی پس از مرگ خود نیز ثروتش را از دست نمیدهد بلکه آن را مجدداً بهشکل کامل دریافت میکند.