کتابمقدس رادرست درک کنیم/۷
۵ دقیقه
نگاهی به علم تفسیر کتابمقدس
( قسمت هفتم: پیشفرضهای الهیاتی مهم در امر تفسیر)
در شش شماره گذشته کلمه، به بحث دربارۀ معنی و شیوۀ تفسیر کتابمقدس پرداختیم. دیدیم که هر کسی که کتابمقدس را مطالعه میکند، ناخودآگاه دست به تفسیر آیات میزند. تفسیری که شخص به این ترتیب انجام میدهد، و معنایی که برای آیات قائل میشود، الزاماً همان معنایی نیست که نویسنده در زمان نگارش در نظر داشته است. تفسیر کتابمقدس اساساً یعنی کشف این نکته که این نوشتههای مقدس، در زمان نگارش چه معنایی میداده است و مقصود و منظور نویسنده برای خوانندگان روزگار خودش چه بوده است؛ یا بهعبارت دیگر، باید ببینیم پیام هر کتاب برای خوانندگان روزگار خودش چه بوده است. برای کشف این مسأله، باید چند کار انجام دهیم.
اولاً باید متن هر کتاب از کتابمقدس را دقیق و کامل و در یک نشست بخوانیم. دوم باید اوضاع و احوال تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آن روزگار را از طریق تحقیق، بازسازی کنیم. سوم باید کشف کنیم که چه مسائل یا نیازهایی موجب نوشته شدن هر کتاب شده است. چهارم، باید مسیر استدلال مطالب را بیابیم، یعنی اینکه درک کنیم نویسنده چه میگوید و چرا چنین چیزی میگوید. و آخرالامر، باید معنی کلمات و اصطلاحات و جملات دشوار را به کمک فرهنگ لغات یا فرهنگ کتابمقدس پیدا کنیم. مجموعۀ این پنج گام را در اصطلاح فنی، "تأویل" مینامیم. بعد از این، باید ببینیم که متن مورد نظر از کتابمقدس امروز برای ما چه پیامی دارد. این کار را در اصطلاح فنی، "تعبیر" میخوانیم. نکته مهم به هنگام تعبیر متن، این است که نمیتوان از یک متن از کتابمقدس برای امروز خودمان، معنایی استخراج کنیم که در روزگار نگارش این معنایی را نمیداده است.
بهعبارت دیگر، تعبیر درست باید بر تأویل درست استوار باشد. این خلاصهای بود از مطالبی که در شش شماره گذشته بررسی کردیم. به این ترتیب، تفسیر کتابمقدس یعنی تأویل و تعبیر آن. حال، با درنظر داشتن این اصول، به بررسی دیدگاههایی میپردازیم که به هنگام تفسیر باید حتماً به آنها مجهز گردیم. بهعبارت سادهتر، به هنگام تفسیر کتابمقدس، باید به چند پیشفرض یا دیدگاه الهیاتی مجهز شویم. هر ایماندار پروتستان، باید به این پیشفرضها یا دیدگاهها ایمان داشته باشد و به هنگام تفسیر، به آنها توجه نماید. در این شماره و شمارههای بعدی، به بررسی این دیدگاهها خواهیم پرداخت.
پیشفرضهای مهم الهیاتی
۱- ایمان به الهامیبودنِ کتابمقدس: هر ایماندار پروتستان باید ایمان داشته باشد که کتابمقدس را خدا به نویسندگان آن الهام کرده است. تمامی ۶۶ کتابِ کتابمقدس و تمامی کلمات آنها الهامی هستند. این اساسِ سایر پیشفرضهاست.
۲- واضح بودنِ کتابمقدس: کتابمقدس کتابی است قدیمی و حجیم. بخشهایی در آن هست که درکشان دشوار میباشد. کلیسای کاتولیک معتقد است که مسیح و روحالقدس در اثر سکونت در کلیسا، این اقتدار را به کلیسا داده است تا تفسیرکنندۀ منحصر بهفردِ کتابمقدس باشد. اما پروتستانها این باور را نمیپذیرند. پروتستانها بر این باورند که متن کتابمقدس، باوجود قدیمی بودنش، کاملاً واضح و قابل درک است و هر ایمانداری قادر است با مطالعۀ سادۀ آن، آن را درک کند.
درضمن، روحالقدس نیز او در درک آن یاری میدهد. اما ایماندار پروتستان از نظر دور نمیدارد که درک بعضی از قسمتهای کلام خدا دشوار و گاه غیرممکن است، نه بهخاطر اینکه این قسمتها حاوی مطالب رمزی هستند، بلکه بهخاطر اینکه ما فاصلۀ زیادی با فرهنگ و اوضاع و احوال زمان نگارش داریم. اما خوشبختانه، این بخشهای دشوار در مقایسه با بخشهای قابل درک، بسیار ناچیز است و به تعالیم اساسی کتاب مربوط نمیشود.
۳- انطباق مکاشفه با انسان: کتابمقدس حاوی حقایق الهی و آسمانی و ابدی است. اما بدیهی است که انسان با مغز کوچک و مادی خود، مطلقاً قادر به درک این حقایق نیست. این حقایق متعلق به عالم غیرمادی است. اما خدا برای اینکه انسان بتواند در این عالم مادی و با این مغز مادی خود، با این حقایق تا حدی آشنا شود، آنها را با درک انسان «انطباق» داده است. یعنی آنها را بهگونهای بیان کرده است که انسان قادر باشد درک کند. به این منظور، خدا از زبان انسانها و از مسائل و پدیدههایی بهره گرفته که برای ذهن انسان آشناست و انسان میتواند آنها را درک کند. مثلاً وقتی در کتابمقدس به بازو یا درست راست خدا اشاره میکند، منظور اشاره به قدرت مطلق خداست، چون نزد انسانها، دست راست نشانۀ قدرت است.
یا مثلاً «نشستن بر دست راست خد»? نشانۀ عزت و مقام بالای شخص است، زیرا در دربار سلاطین، نشستن بر دست راست سلطان نشانۀ عزت و احترام فرد بوده است. یا مثلاً رابطۀ مسیح با خدا، به رابطۀ پسر و پدر تشبیه شده، چیزی که نزد انسانها، تصویری است از تولید و نه خلقت. یا وقتی میخواهد به درد و عذاب هولناک جهنم اشاره کند، از تمثیل آتش استفاده میکند، زیرا نزد انسانها، سوختگی در اثر آتش، یکی از وحشتناکترین دردهاست. یا وقتی میخواهد جلال غیرقابل توصیف آسمان را شرح دهد، از تصویر آشنای طلا و نقره یا نبودنِ اشک استفاده میکند، یعنی چیزهایی که نزد انسان، نشانۀ جلال و شادی است.
منظور این نیست که قدرت خدا یا عزت و جلال در پیشگاه خدا یا بهشت و جهنم واقعیت نیستند. هم بهشت و هم جهنم، واقعیتی حقیقی میباشند. منظور این است که جلال بهشت، بهخاطر وجود طلا و جواهرات به معنای مادی و این جهانی آنها نیست. یا عذاب جهنم بهخاطر وجود آتش به معنای مادی آن نیست. بهشت یا آسمان جایی است پرشکوه، اما چون انسان نمیتواند درک کند که این شکوه چگونه خواهد بود، خدا از تمثیل طلا و جواهرات استفاده کرده که نزد انسانها حاکی از جلال و شکوه است؛ یا از تمثیل نبودنِ اشک استفاده کرده تا نبودنِ رنج و اندوه را در آسمان تصویر کند؛ یا از تمثیل جامههای سفید ایمانداران در آسمان استفاده کرد تا پاکی و تقدس آنجا را به تصویر بکشد. بهشت و آسمان واقعیت دارد، اما جلال و شکوه آن چیزی است غیرمادی که انسان با مغز مادی خود نمیتواند درک کند.
طلا و جواهرات چیزهایی مادی هستند و امکان ندارد که چیزهایی که در این جهانِ گناهکار با ارزش بهحساب میآیند، در آسمان، جایی که همه چیز روحانی است، ارزش محسوب شود. جهنم نیز واقعیتی است حتمی؛ اما عذابی که گناهکاران در آن خواهند کشید عذابی است هولناک و غیرمادی؛ آنقدر وحشتناک است که به عذاب ناشی از سوختن در آتش تشبیه شده است.
خلاصه مطلب اینکه خدا از پدیدههای مادی آشنا استفاده کرده تا حقایق غیرمادی و روحانی را برای بشر بیان کند. توجه به این مطلب در تفسیر و درک کتابمقدس بسیار حیاتی است. اما متأسفانه حتی بعضی از مفسرین هم به این مسأله توجه ندارند و اینگونه تشبیهات و تمثیلات کتابمقدس را بهصورت تحتاللفظی تفسیر میکنند.
در شماره بعدی، به بررسی پیشفرضهای دیگر خواهیم پرداخت و در آینده، به امید خدا، اینگونه مسائل دشوار را خصوصاً در مورد کتابی مثل کتاب مکاشفه، بیشتر موشکافی خواهیم کرد.