بچه که بودم هر وقت که در ابتدای سال تحصیلی همکلاسیهای جدید میفهمیدند من مسیحی هستم اکثرشان آهی از ته دل میکشیدند و میگفتند: «خوشبهحالت! نه مجبوری مثل ما نماز بخوانی، نه لازم است روزه بگیری، نه باید در امتحان تعلیمات دینی شرکت کنی؛ تازه علاوه بر تعطیلات رسمی، میتوانی کریسمس و عید پاک هم به مدرسه نیایی!» بزرگتر که شدم، باز اطرافیان وقتی میشنیدند مسیحی هستم واکنششان کمابیش حسرت بود: «واقعاً که خوشبهحال شما مسیحیها! میتوانید راحت شراب بخورید، مثل ما دغدغۀ نماز و روزه ندارید، بجای عزاداری و سینهزنی زن و مرد در کلیسا جمع میشوید و کف میزنید و سرود میخوانید، موقع ازدواج هم هیچ کس از شما مهریه نمیخواهد! ای کاش ما هم مسیحی بودیم!» یکی دو نفر از دوستان نیز وقتی متوجه شدند مسیحی هستم، با ناباوری و مثل اینکه از غافله جا ماندهام به من گفتند: «پس چرا هنوز اینجایی؟ تو الآن باید در سواحل امریکا باشی! نمیدانی به مسیحیها مثل آبِ خوردن پناهندگی میدهند؟» آنچه اکثر آنها نمیدانستند و من هم هیچ وقت به آن اشاره نمیکردم این بود که در خانوادۀ ما پدر بهخاطر مسیحی بودن سالها در کنج زندان بود و فرزندان در خردسالی از نعمت والدین محروم بودند. آری، ما مسیحیان آدمهای خوشبختی هستیم، اما نه به آن دلائلی که دوستان تصور میکردند.
این شماره از کلمه در حالی آماده چاپ میشود که جامعه مسیحی ایرانی و نیز بسیاری از مسیحیان دنیا از شنیدن خبر اخیر در مورد مریم و مرضیه شادانند. آنها پس از قریب به چهارده ماه حبس، بازجویی، و تحت نظر بودن سرانجام تبرئه و آزاد شدند. این دو الگوی ایمان اوایل ماه مارس سال گذشته بهدلیل ایمان مسیحیشان دستگیر شده بودند و از آنجا که حاضر به انکار عیسای مسیح نگشتند، نزدیک به نه ماه در زندان مخوفِ اوین زحمت دیدند. آنان اکنون در خارج از ایران بسر میبرند و مشتاقند خدا را به هر صورت که میتوانند خدمت کنند. خبر آزادی آنان مرا به این فکر فرو برد که بهراستی آن دسته از هموطنان ما که هنوز عیسای مسیح را نمیشناسند و از بهای پیروی از او خبر ندارند، با شنیدن ماجرای مریم و مرضیه چه واکنشی از خود نشان میدهند. لابد به آزادی آنها، شهرتی که کسب کردهاند و زندگی جدیدشان در خارج غبطه خواهند خورد. ولی چند نفر از آنها به جفاهایی که این دو عزیز بهخاطر وفادار ماندن به مسیح در زندان متحمل شدهاند فکر خواهند کرد؟ چند نفر از خود خواهند پرسید چه چیز باعث شده دو دختر جوان چنین شجاعانه در برابر بازجویان خود بایستند، شکنجههای روحی و جسمی را تاب آورند، و از اینکه بهخاطر اسم نجاتدهندهشان زحمت میبینند افتخار کنند و شادمان باشند؟
متأسفانه این تصور که مسیحی بودن مترادف است با آسوده زیستن، تنها محدود به جامعه ایران نیست. چنین تصوری حتی در بسیاری از کلیساها نیز وجود دارد. مروّجان "انجیل تندرستی و ثروت" وعده میدهند که با ایمان آوردن به مسیح تمام مشکلات حل خواهد شد، برکات جاری خواهد گردید، و دیگر از بیماری و درد و رنج خبری نخواهد بود. چنین انجیلی با انجیل حقیقی عیسای مسیح فرسنگها فاصله دارد. مسیح بارها و بارها بهروشنی به ما یادآور میشود که کسی که میخواهد از او پیروی کند و نام "مسیحی" را بر خود یدک کشد، باید حاضر باشد صلیب خود را برداشته، از عقب او بیاید. او پیشاپیش به پیروان خود هشدار میدهد که دنیا همانطور که به او جفا رساند، به پیروان وی نیز جفا خواهد رساند. کسی که حاضر نباشد بهخاطر نام مسیح از پدر و مادر، برادر و خواهر، یا جان و مال خود دست بکشد، لایق او نیست. آری، پیروی از مسیح بها میخواهد. تنها در پرداختِ چنین بهایی است که از برکاتِ پیروی از او نیز برخوردار خواهیم شد.
در روزگاری که تأکید چه در خارج از کلیسا و چه حتی در برخی محافل کلیسایی بیشتر بر برکاتِ تبعیت از مسیح است تا بر زحماتی که این تبعیت در بر دارد، ماجرای استقامت و پایداری مریم و مرضیه یادآور خوبی است از بهایی که باید جهت پیروی از مسیح پرداخت. تنها آنان که با مسیح زحمت ببینند، با او نیز سرافراز خواهند شد و در جلال خداوند خویش داخل خواهند گردید.