همراه با فرانسیسِ آسیسی
۲ دقیقه
● خوشابهحال آن برادری که برادرش را در بیماری و در اوقاتی که هیچ نفعی به او نمیتواند برساند، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی تندرست است. خوشابهحال برادری که برادرش را وقتی که غایب است، همانقدر دوست داشته باشد که وقتی حاضر است؛ و نتواند در غیبت او چیزی بگوید که در حضورش قادر به گفتنش نیست.
● تا زمانی که همه چیز بر وفق مراد شخص است، هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که او چه مقدار بردبار و فروتن است. این را فقط زمانی میتوانیم بگوییم که آنانی که باید با او همکاری کنند، درست بر خلاف آن عمل نمایند. میزان بردباری و فروتنی شخص فقط در چنین مواقعی مشخص میشود و بس.
●میگویند که وقتی پاپ او را بهحضور پذیرفت، به او گفت: "بهنظر من چنین میآید که نداشتنِ هیچ مال و منالی در این دنیا بس دشوار است." فرانسیسِ مبارک در پاسخ او گفت: "اگر مال و منالی داشته باشیم، نیاز به اسلحه خواهیم داشت تا آنها را حفظ کنیم، چرا که مال این دنیا عامل اختلاف و نزاع است، و بهطرق گوناگون ما را از خدا و انسان جدا میسازد. برای همین است که ما خواهان آنیم که هیچ مالی در این جهان نداشته باشیم."
● من کرمی بودم که با نگاه مسیح پروانه شدم. از این پس، با هر انسانی که روبرو میشوم ایمان دارم که درون او کرمی هست که میتواند پروانه شود، پس به آن کرم نگاه میکنم و میگویم پروانه شو!
● خداوندا، به من صبر و متانت عطا کن تا آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم.
به من شجاعت عطا کن تا قادر به تغییر آن چیزهایی که میتوانم تغییر دهم، بگردم.
و مرا خرد عطا کن تا تفاوت میان این دو را دریابم.
اطاعت مقدس، هرگونه خودسری را شرمسار میسازد،
و نیز هر تعلق نفسانی را و هر خیرهسری را.
اطاعت است که تن را خوار میدارد،
تا از روح اطاعت کند، تا از برادر خویش اطاعت کند.
اطاعت است که آدمی را مطیع و فرمانبردار میسازد،
جملۀ آدمیان این دنیا را،
و نه تنها آدمیان را،
بل جانوران و ددان را رخصت میدهد تا چنان که میخواهند از او برخورند،
چنان که خداوند از عالم بالا ایشان را اجازت میدهد.
ستایش تراست، ای خداوند من، بهر آنان
که بهسبب عشق به تو میبخشایند؛
که آزمونها و بیماریها را برمیتابند،
نیکبختاند اگر صلح را نگاه دارند،
چه تو، ای خدای تعالی، بر سر ایشان تاج خواهی نهاد.
● سعی کنید تا با تمامی زندگی خود و اعمالتان انجیل را بشارت دهید، و تنها در صورت نیاز از کلمات استفاده نمایید.
● به همان دلیلی که یک شهر به مجموعه قوانینی نیاز دارد تا ساکناناش بتوانند کنار هم زندگی کنند، انسان هم به یک قانون منحصر بهفرد - عشق- نیاز دارد تا بتواند در صفای کامل با جهان روحانی و معنوی همزیستی کند.