معیار ارزش واقعی
۱۰ دقیقه
تصور کنید بر روی میزی سه کاسه از سه جنس و در سه اندازۀ متفاوت نهاده شده است: اولین کاسه که از دو کاسۀ دیگر بزرگتر است، کریستال است و زیر نور خورشید نما و تلألو خاصی دارد، دومین، کاسۀ پیرکسی است به رنگ سبز بسیار خوشرنگ و سومین کاسه، کاسهایست معمولی از جنس پلاستیک.
با دیدن این سه کاسه، اولین سؤالی که به ذهن شما خطور میکند، چیست؟ شاید ارزش آنها را سبک و سنگین کنید و بخواهید بدانید کدام یک گرانتر، نوتر، سالمتر، تمیزتر و یا بهدرد بخورتر از دیگری است. شاید هم از خود بپرسید آنها از کجا و به چه قیمت خریداری شدهاند؟
معمولاً پس از دیدن هر چیز، اولین سؤالی که به ذهن ما خطور میکند این است که ارزش آن چقدر است چرا که دنیای ما، دنیای ارزشگذاریهاست.
ارزشگذاری بر جهان پیرامون
مغز انسان طوری ساخته شده که بهطور مداوم و ناخودآگاه، جهان پیرامون خود را با بهکارگیری حواس پنجگانه و تجربیات و دانستههای خود، ارزیابی و ارزشگذاری میکند؛ بهمدد حس چشایی، غذاها را تحت عنوان خوشمزه، بدمزه، خراب، ترش، تلخ و یا آمیزهای از اینها دستهبندی میکنیم. نیز با حس بینایی، زیبایی، زشتی، تازگی و کهنگی و غیره را تشخیص میدهیم (لباس قشنگ، زن زیبا، کت کهنه و نظیر اینها). از طریق حس لامسه، گرما و سرما، تنگی و گشادی، جنس خوب و بد را تشخیص میدهیم (آب گرم، لباس گشاد) و با کمک حس بویایی، رایحهها را میسنجیم. از حس شنواییمان برای تعیین کمیّت و کیفیّت اصوات استفاده میکنیم (صداهای بلند، آهسته، خشن، قشنگ). بههمراه حواس پنجگانه، از تجربیاتمان نیز برای محک زدن جهان پیرامون استفاده میکنیم. مثلاً وقتی مشاهده میکنیم هوا ابری است، بنا بر تجربه با خود چتر برمیداریم و یا مواردی نظیر این.
ارزشگذاری بر اطرافیان
ما انسانها اطرافیانمان را نیز ارزیابی و ارزشگذاری میکنیم و این کار را نیز نهتنها بهمدد حواسمان، بلکه با بهرهگیری از تجربیات و دانستههایمان انجام میدهیم: دوست خوب، دوست بد، زن مهربان، مرد ثروتمند، شخص دنیادیده، بدن ورزیده، شخص فهمیده، ایماندار قدیمی، شخص موذی، انسان دورو، شخص قابل اعتماد، شخص پرتجربه، آدم عصبی، شخص منظم و نظایر اینها.
ارزشگذاری بر خودمان
اما این ارزشگذاری تنها به جهان پیرامون و اطرافیانمان ختم نمیشود: ما خودمان را نیز بهطور مرتب ارزشگذاری میکنیم. برای هر یک از ما مهم است که بدانیم ارزش واقعی ما چقدر است.
براستی ارزش شما چقدر است؟ ارزش شما بهعنوان یک ایماندار چقدر است؟ آیا ارزش ما، همچون ارزش کاسههای ذکر شده، در قیاس با هم متفاوت است؟ آیا ارزش یکی از ما بیشتر از دیگری است؟ ارزش ما به چه چیزهایی بستگی دارد؟ چه چیزهایی ارزش ما را تعیین میکند؟ آیا میتوانیم ارزشمندتر از اینکه هستیم، بشویم؟ آیا میتوانیم ارزش خودمان را از دست بدهیم؟ آیا ما اصلاً ارزش داریم؟ آیا ارزش و اهمیت خود را میدانید؟ در واقع هدف از این نوشتار تلاشی است جزیی، جهت پاسخگویی به سؤالات فوق.
بشر پیوسته در پی اهمیت و بزرگی است و این امر را میتوان تا حدودی طبیعی قلمداد کرد. همۀ ما میخواهیم دیگران قدر و ارزش واقعی ما را بدانند و شاید در برخی از مواقع احساس میکنیم دیگران قدر ما را آن طور که باید و شاید نمیدانند و چه بسا که خودمان هم تصویر درستی از ارزش واقعیمان نداریم. در اینجا لازم است از خود بپرسیم که ما اساساً احساس ارزش و اهمیت را از کجا و از چه راههایی بهدست میآوریم و بر حسب چه معیار و میزانی ارزش و اهمیت خود، دیگران و جهان پیرامونمان را محک میزنیم؟
ما مسیحیان در دنیا زندگی میکنیم؛ دنیایی که نظامها و ارزشهایش را در زمینههای گوناگون به ما تحمیل میکند و متأسفانه، در تعیین ارزش خود یا دیگران نیز راه و روش، معیارها و نظام ارزشی دنیا بر ذهن ما حاکم است؛ نظامهایی که لزوماً با معیارهای کلام خدا یکی نیست و چه بسا که با آن بسیار مغایرت دارد.
دنیای ما شخص را با چه معیارهایی ارزشمند تلقی میکند؟ طبق معیار دنیا ارزش بشر در چیست؟
۱- زیبایی. در دنیای ما زیبایی ارزشی است که بیشتر افراد جامعه از جنسیتها و سنین متفاوت، در پی کسب آنند. جراحیهای پلاستیک، عملهای بینی، رژیمهای گوناگون لاغری و چاقی و غیره همه گواهی بر جایگاه بالای این ارزش ناپایدار در جامعۀ امروزند. بشر میکوشد تا حتیالمقدور زیباییاش را افزایش دهد و بر طول عمر آن بیافزاید.
۲- موفقیت. امروزه بسیاری ارزش انسانها را در میزان موفقیت آنها میبینند. در دنیای ما هرچه شخص ثروتمندتر و یا تحصیلکردهتر باشد و یا هر چه جایگاه اجتماعیاش بالاتر و کارش بهتر باشد، ارزشش بیشتر خواهد شد؛ نیز میاندیشد که بنا بر نحوۀ انجام کارش، ارزشش تغییر میکند.
۳- محبت و احترام دیگران. بر طبق معیارهای دنیا، کسی ارزشش زیاد است که دیگران دوستش میدارند و تأییدش میکنند؛ کسی که شهرت دارد و محبوب است.
اما آیا ارزش ما وابسته به این معیارهاست؟ آیا زیبایی که امروز هست و فردا از میان میرود، ارزش ما را تعیین میکند؟ آیا با داشتن بینی زیبا و پوستی جوان و شاداب از ارزش بیشتری برخوردار میشویم؟ موفقیت چطور؟ آیا ارزش ما به میزان حساب بانکیمان بستگی دارد؟ آیا اگر ورشکست شویم و یا کارمان را از دست بدهیم، همراه با آن ارزشمان را نیز از دست خواهیم داد؟ آیا میزان محبت و احترام دیگران ارزش واقعی یک انسان را تعیین میکند؟ آیا همیشه میتوان دیگران را راضی نگاه داشت؟ آیا با انجام یک اشتباه و یا با از دست دادن شهرت و محبوبیت، ارزشمان را نیز از دست خواهیم داد؟ اخبار زیادی که در مورد خودکشی و یا اعتیاد شاهزادگان، بزرگمردان و یا هنرپیشگان زیبا و معروف هالیوود میشنویم و میخوانیم، حاوی چه پیامی است؟ براستی ارزش ما به چه چیزهایی بستگی دارد و ارزش خود را چگونه میتوانیم محک بزنیم؟
هر چند زیبایی، موفقیت و مورد محبت و احترام دیگران بودن بسیار خوب و لازم است، اما هیچکدام از اینها ارزش واقعی ما را تعیین نمیکنند. بله، خداوند به ما عطایایی بخشیده و فرصتها و امکاناتی عطا کرده که بر ما واجب است از آنها به نحو احسن برای زندگی مطابق با ارادۀ او و پیشبرد پادشاهیاش بهره جوییم، اما حتی نحوۀ استفادۀ ما از اینها نیز ارزش ما را تعیین نمیکند. پس براستی ارزش ما به چه چیزهایی بستگی دارد و ارزش خود را چگونه میتوانیم محک بزنیم؟
کلام خدا به ما تعلیم میدهد که برای درک ارزش یک انسان لازم است به صلیبی نگاه کنیم که بر روی آن پدر، یگانه پسرش را برای ما فدا کرد. بنا بر این تعریف، ارزش یک انسان مساوی است با بهای خون عیسی مسیح. یعنی اگر میخواهیم ارزش واقعی خودمان را مطابق با کلام خدا بشناسیم، لازم است به صلیبی نگاه کنیم که عیسی بر آن رنج کشید و مُرد؛ تنها در آنجاست که میتوانیم به ارزش واقعی خود پی ببریم.
هنگامی که من به صلیب عیسی مسیح مینگرم، پدر پرمحبتی را میبینم که بهخاطر من خاطی و نالایق و صرفنظر از آنچه واقعاً هستم و میکنم، پسر یگانهاش را فرستاد تا بهجای من مجازات شود و جریمۀ گناهان مرا بپردازد، تا بخشیده شده، بتوانم بهحضور او که قدوس است نزدیک شوم؛ تا من فرزند او خوانده شوم و با پسرش همارث گردم؛ تا در او خلقت تازه شوم؛ و بهوسیلۀ روح او که در من ساکن میگردد در مسیح بمانم و از گناهانم آزاد شده، شبیه او گردم تا یک روز بهحضور پرجلال او بروم و در جایی عاری از درد و رنج، تا ابد در جلالش سهیم گردم.
هنگامی که از چشمانداز صلیب مینگرم، خود را در بدن مسیح یعنی کلیسا میبینم، همارث با خواهران و برادرانی که با من به بهایی واحد خریداری شده، در همان بدن جای داده شدهاند؛ کسانی که هر کدام، بنا بر عطای خاصی که به آنها هدیه داده شده، کار خاص و پرارزش و متفاوتی را در پادشاهی خدا و برای او انجام میدهند. آنها ارزشی مساوی با من دارند اما خدماتی متفاوت.
وقتی از چشمانداز صلیب مینگرم، بیایمانان به مسیح را همچون عروسکهای بهظاهر زیبا، موفق، محبوب و بینیازی میبینم که عمیقاً تنها، دلشکسته، ناامید و رنجورند؛ اشخاص مستمندی که بیش از هر چیز به نجات مسیح و به پی بردن به ارزش حقیقیشان محتاجند و خود را در قبالشان مسئول میبینم.
آیا چشمان ما با معیارها و تعاریف کلام خدا خود، دیگران و جهان پیرامونمان را میبیند و میسنجد و ارزشگذاری میکند یا با معیارها و تعاریف دنیا؟ "چشمها را باید شست" و به روحالقدس اجازه داد تا افکار ما را تقدیس نموده، فکر مسیح را به ما عنایت کند.
بنابر آنچه گفته شد، حداقل دو نتیجه میتوان اتخاذ کرد:
۱- ارزش ما با هم مساویست. چرا که یک خون برای خرید هر کدام از ما پرداخت شده (غلاطیان ۳:۲۸) «زیرا در مسیحْ عیسی .... دیگر نه یهودی معنی دارد نه یونانی، نه غلام نه آزاد، نه مرد نه زن، زیرا شما همگی در مسیحْ عیسی یک هستید»، پس جایی برای مقایسه باقی نمیماند. البته در اینجا لازم است متذکر شویم که هرچند ارزش ما با هم مساوی است، ولی در بدن خداوند به هر یک از ما عطایا و عملکردهای مختلفی هدیه داده شده است. خوشابهحال آن عضوی که به بهترین نحو از هدیهاش برای بنای کلیسا و پیشبرد پادشاهی خدا استفاده کند تا در روز آخر از او بشنود که «آفرین، ای خادم نیکو و امین! در چیزهای کم امین بودی، پس تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. بیا و در شادی ارباب خود شریک شو!» (مَثَل قنطارها در انجیل متی ۲۵:۲۱).
۲- ارزش ما کم و زیاد نمیشود. آیا مَثَل پسر گمشده را بهیاد دارید؟ (انجیل لوقا ۱۵:۱۱-۳۲) در این مَثَل، برای پدر چه وقت ارزش پسرش بیشتر و یا کمتر از مواقع دیگر بود؟ حتی پس از اینکه پسر ثروت پدر را در دیار دوردست به عیاشی بر باد میدهد و با توبه و شرمساری راهی خانۀ پدر میشود، پدر را میبینیم که با آغوش باز منتظر اوست و برای بازگشتش جشنی ترتیب میدهد. ارزش پسر نه وابسته به اعمالش، بلکه در رابطهای بود که با پدر خود داشت. پس ارزشمان را با انجام گناه و اشتباهات از دست نمیدهیم چرا که در رومیان ۵:۸ میخوانیم: «اما خدا محبت خود را به ما به این گونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد» (رومیان ۵:۸). البته باید تمام تلاش خود را بکنیم که مطابق میل خدا زندگی کنیم.
بیایید اکنون از خود بپرسیم که در چه مواردی دروغهای دنیا را در مورد ارزشگذاری بر جهان پیرامون، اطرافیان و بالاخص خودمان پذیرفتهایم. به یاد داشته باشیم که ما مسیحیان باید افکار و شخصیت خود را بنا بر کلام خدا شکل دهیم نه مطابق با اصول و معیارهای حاکم بر این دنیا. کلام خدا به ما میگوید که او با محبت ازلی ما را محبت نمود و بهخاطر ما، یگانه پسرش را بر روی صلیب فدا کرد. آیا بهایی بالاتر از این برای یک انسان میتوان پرداخت؟ بله، ارزش من و شما مساوی است با ارزش خون عیسی مسیح و اگر میخواهیم به ارزش واقعی خودمان مطابق با کلام خدا پی ببریم، کافی است تنها به صلیبی نگاه کنیم که بر روی آن پدر، یگانه پسرش را فدا کرد؛ تنها آنجاست که میتوانیم به ارزش واقعی خود واقف شویم.