You are here

مسیحیت و تغییرات اقلیمی

Estimate time of reading:

۱۴ دقیقه

 این روزها به هر طرف که نگاه می‌کنیم خود را با مبحث "تغییرات اقلیمی" مواجه می‌بینیم: اگزوز اتومبیل‌ها نباید خیلی دود کند، شرکت‌های هواپیمایی از ما می‌خواهند هزینۀ آلودگی‌ای را که در نتیجۀ پرواز ایجاد می‌کنیم بپردازیم، و شرکت‌های مختلف مدام تبلیغ می‌کنند که می‌توانند "ردِ پای کربن" ما را کاهش دهند. در ماه دسامبر سال گذشته کنفرانس مهمی در شهر کپنهاگ برگزار شد که در آن ۵۵ کشور به همراه هزاران هیئت‌، همگی برای صحبت بر سر مسألۀ تغییرات اقلیمی گرد آمده بودند.

احتمالاً با موضوع "تغییرات اقلیمی" کمابیش آشنا هستید. اکثر دانشمندان بر این باورند که کرۀ زمین به‌خاطر دی‌اکسید ‌کربنی که وارد جو زمین می‌شود در حال گرم شدن است. این دی‌اکسید کربن حالتی شبیه یک "گلخانه" در جو زمین به‌وجود می‌آورد که باعث می‌شود جو زمین گرما را در خود نگاه دارد. بنابراین باید میزان تولید گازهای دی‌اکسید‌کربن را کاهش دهیم. اگر چنین نکنیم، کرۀ زمین از لحاظ آب و هوایی دچار آشفتگی خواهد شد: کوه‌های یخی به‌تدریج آب خواهند شد، آب سطح دریاها بالا خواهد آمد، تابستان‌ها فوق‌العاده داغ و سوزان خواهد بود، با قحطی و خشکسالی مواجه خواهیم شد، و خلاصه خیلی‌ها خواهند مرد.

 

آیا مدرکی در اثبات "تغییرات اقلیمی" وجود دارد؟

حداقل چهار مؤسسۀ پژوهشی علمیِ مستقل و فوق‌العاده معتبر، پس از تحقیقاتی که بر روی وضعیت آب و هوایی دنیا انجام داده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که میزان دمای دنیا در خلال قرن بیستم به‌طور متوسط چیزی بیش از یک درجه گرم‌تر شده است. البته برای پی ‌بردن به این نکته که دمای زمین در حال افزایش است حتماً لازم نیست دانشمند باشیم. لابد متوجه شده‌اید که از زمستان امسال که بگذریم، سال‌هاست که هوا در فصل زمستان دیگر به سردی گذشته نیست، بهار زودتر از راه می‌رسد، و تابستان‌ها بسیار گرم‌تر از گذشته است. در واقع از دهۀ ۱۹۷۰ به بعد، دمای هوا در هر دهه گرم‌تر از دهۀ قبل بوده است. بنابراین گرم شدن هوای کره زمین واقعیتی است انکارناپذیر. هنگامی که در دهۀ ۱۹۳۰ پژوهشگرانِ تغییرات جوّی برای اولین بار متوجۀ افزایش دمای هوای کرۀ زمین شدند، گروهی اظهار نظر کردند که ممکن است گاز دی‌اکسید کربن عامل این افزایش دما باشد. با این حال اکثر صاحب‌نظران چنین پدیده‌ای را امری موقتی تصور می‌کردند و معتقد بودند که فعالیت‌های خورشیدی مسبب آن است. برخی دیگر نیز اعلام داشتند که افزایش دما ممکن است به‌خاطر نحوۀ چرخش زمین به دور خورشید باشد. و باز برخی دیگر اعلام نمودند که افزایش گرمای زمین در نتیجۀ توسعۀ شهر‌نشینی است، زیرا دمای هوا در شهرها همیشه بیشتر از دمای هوا در مناطق روستایی و غیر شهری است. اما به‌تدریج که آنچه امری موقتی تصور می‌شد رفته‌رفته جنبۀ دائمی پیدا کرد و پیشگویی‌های کسانی که می‌گفتند تأثیر گازهای گلخانه‌ای از ابتدای قرن بیست و یکم به‌وضوح مشخص خواهد شد به حقیقت پیوست، اکثر دانشمندان متقاعد شدند که عامل اصلی افزایش دمای زمین به‌راستی گاز دی‌اکسید‌کربن است.

دانشمندی به‌نام بنجامین سانتر (Benjamin Santer) از آزمایشگاه لارنس لیبرمور (Lawrence Livermore Lab) در سال ۲۰۰۶ اعلام کرد که تمام شواهد و قرائن حاکی از آن است که به احتمال ۹۵ درصد، گازهای دی‌اکسید‌کربن علت اصلی افزایش دمای کره زمین هستند.

 

نگرش مسیحی در قبال این موضوع

در مورد مبحث "تغییرات اقلیمی" نیز همچون بسیاری مباحث دیگر، نظرات مختلفی در کلیسا وجود دارد. در یک سو کسانی قرار دارند که هیچ اعتقادی به مبحث تغییرات جوّی ندارند. اینان این مبحث را فرضیه‌ای می‌دانند ساخته و پرداختۀ دولت‌هایی‌ که می‌خواهند به این بهانه هر چه بیشتر در زندگی مردم دخالت کنند، و به بهانه تلاش برای نجات دادن کرۀ زمین، تا آنجا که می‌توانند با گرفتن مالیات‌های مختلف مردم را سرکیسه کنند. برخی حتی از این نیز فراتر می‌روند و مدعی‌اند که دولت‌های غربی مبالغ هنگفتی را صرف تحقیقات مربوط به تغییرات اقلیمی کرده‌اند تا ثابت کنند که انرژی اتمی بهترین و امن‌ترین نوع انرژی برای محیط زیست است. به‌زعم این عده، مردم در این صورت با ساخته شدن تأسیسات هسته‌ایِ بیشتر موافقت خواهند کرد و بدین ترتیب از اتکای غرب بر نفت خاورمیانه که در منطقه‌ای بحران‌زده واقع است، کاسته خواهند شد. به اعتقاد این گروه، نتیجه‌گیریِ پژوهش‌های اقلیمی که نفت برای محیط زیست بد است ولی انرژی هسته‌ای خوب است، به بهترین وجه در جهت تأمین این هدف نهانی دول غربی عمل کرده است. به‌عبارت دیگر این گروه، اعتمادی به علم ندارند زیرا نسبت به انگیزه‌ای که در پس علم است مظنونند.

و اما در سوی دیگر مسیحیانی قرار دارند که با استناد به این تعلیم کتاب‌مقدس که خدا ما را ناظر و مباشر بر کرۀ زمین قرار داده است، با شور و هیجان برای متوقف کردن گازهای دی‌اکسید‌کربن فعالیت می‌کنند. این گروه در خصوص مبحث تغییرات اقلیمی جلسات و کنفرانس‌های کلیسایی ترتیب می‌دهند و به گردهمایی‌های بین‌المللی نمایندگان می‌فرستند. آنان خود را با تمام وجود متعهد می‌بینند به اینکه باید روند تغییرات اقلیمی را معکوس کرد.

 

وظایف مسیحیان:

الف-‏‏‏‏ مردود شمردن سؤظن در خصوص مبحث تغییرات اقلیمی

مانعی نیست که مسیحیان پیرامون یافته‌های دانشمندان در مورد گازهای دی‌اکسید‌کربن و میزان تأثیر این گازها بر گرم شدن دمای زمین دست به تحقیق و پژوهش بزنند یا چنین یافته‌هایی را از لحاظ علمی زیر سؤال ببرند. زیرا گرچه کسی منکر گرم شدن دمای زمین نیست، دانشمندان هنوز در خصوص جزئیات این امر سرگرم بحث و بررسی‌ هستند. اما آنچه قابل قبول نیست این است که مسیحیان کل مبحث تغییرات اقلیمی را یکسره و به‌طرزی مغرضانه مردود بشمارند. چنین نگرشی واقع‌بینانه نیست و در حکم رد کردن علم است. به‌علاوه، به منزلۀ داوری کردن در مورد دیگران نیز هست و با تعالیم کتاب‌مقدس نیز مغایرت دارد. اینکه بگوییم ۹۵ درصد از دانشمندان دنیا در مورد این موضوع که گازهای دی‌اکسید کربن مسبب افزایش دمای زمین است اشتباه می‌کنند و ما که در این زمینه خبره نیستیم درست می‌گوییم، بوی لجاجت می‌‌دهد و صحیح نیست. چنین نگرشی در واقع تکرار اشتباه کلیسا در قبال نظر گالیله است که برخلاف تفسیری لغوی از کتاب‌مقدس، اعلام داشت که نه خورشید به دور زمین، بلکه زمین است که به دور خورشید می‌گردد. موضع کلیسا در آن زمان جاهلانه بود، و مسیحیانی نیز که امروزه نظر دانشمندان راجع به تغییرات اقلیمی را کورکورانه رد می‌کنند خود را در موقعیتی مشابه قرار می‌‌دهند.

به‌علاوه مردود شمردن نظر دانشمندان در مورد تغییرات اقلیمی در حکم داوری کردن بر آنان نیز هست، زیرا در واقع آنان را متهم می‌کنیم که در پی گمراه کردن مردمند، انگیزه‌شان کسب شهرت است، یا اینکه خود و دانش‌شان را به سیاستمداران فروخته‌اند و حاضرند برای تأمین منافع اربابان قدرت، صداقت علمی‌شان را زیر پا بگذارند. نسبت دادن چنین تهمت‌‌هایی به دانشمندان برای هیچ کس شایسته نیست، مخصوصاً برای مسیحیان.

چنین نگرشی با تعلیم کتاب‌مقدس در خصوص انسان و جهان خلقت نیز منافات دارد. خدا به آدم فرمان داد که در زمین به کشت و زرع بپردازد و آن را آباد کند. به‌عبارت دیگر، خدا او را ناظر و مباشر بر سیارۀ زمین قرار داد. این مسئولیت برای مسیحیان که در آدم ثانی قرار دارند احیا و تجدید می‌شود، نه اینکه ملغی گردد. به‌عنوان تأییدی دیگر بر این واقعیت، می‌توان به مفهوم روز شبات اشاره کرد که زمان استراحت و تجدید قوا برای انسان، حیوان و زمین است. در سراسر کتاب‌مقدس می‌خوانیم که زمین و پُری آن از آنِ خداوند است و ما به‌عنوان فرزندان خدا باید به خوبی از آنچه متعلق به اوست مراقبت کنیم. این نگرش که مسیحیان هیچ وظیفه یا مسئولیتی در قبال کرۀ زمین ندارند یا نباید نگران سرنوشت آن باشند، به هیچ وجه مطابق کتاب‌مقدس نیست. بنابراین اولین وظیفۀ مسیحیان در قبال مبحث تغییرات اقلیمی این است که در سؤظن و بدگمانی‌هایی که در مورد آن وجود دارد سهیم نشوند.

 

ب-‏‏‏‏ حمایت آری، اما تعهد همه‌جانبه خیر

حال که مشخص شد مسیحیان باید نظر علم در مورد تغییرات اقلیمی را بپذیرند مگر آنکه دلیل علمی موجهی برخلاف آن داشته باشند، آیا این بدان معناست که مسیحیان باید تمام سعی و تلاش خود را جهت متوقف کردن روند گرم شدن کرۀ زمین به‌کار ببندند؟ ممکن است برخی از مسیحیان به‌راستی چنین دعوتی داشته باشند، اما اکثر مسیحیان تنها کافی است به اعلام حمایت کلی از این آرمان اکتفا کنند. علت این است که رسالت اصلی کلیسا متوقف کردن تغییرات اقلیمی نیست. عیسی به آن جوانی که می‌خواست اول پدرش را دفن کند و بعد از او پیروی نماید فرمود: «بگذار مردگان، مردگان خود را به خاک بسپارند؛ تو برو و به پادشاهی خدا موعظه کن» (لوقا ۹: ۶۰). مأموریت اصلی کلیسا موعظه کردنِ پادشاهی خدا و اعلام پیام انجیل است. همّ و غمّ مسیحیان در وهله نخست باید هدایت مردم به‌سوی نجات و تقویت و بنای کلیسا باشد. منتهی این سؤال پیش می‌آید که پس تکلیف بحران محیط زیست چه خواهد شد؟ چطور می‌توانیم چنین بحرانی را نادیده بگیریم؟ عیسای مسیح در آیۀ بالا به این سؤال پاسخ می‌دهد. او می‌فرماید: «بگذارید مردگان، مردگان خود را به خاک بسپارند». درست است که باید برای بحران وضعیت اقلیمی جهان کاری کرد، اما بگذارید غیرمسیحیانی که در این امر تبحر دارند به این موضوع رسیدگی کنند. صدها هزار غیرمسیحی فعال و کارآزموده وجود دارند که با شور و حرارت برای متوقف کردن گازهای کربن در تلاشند. اجازه دهیم این افراد تمام وقت و نیرو و توان خود را صرف رسیدن به این هدف سازند. اما این افراد نمی‌توانند محبت خدا در مسیح را برای یک گنهکار شرح دهند، نمی‌توانند برای مردم دعا کنند تا از روح‌القدس پر شوند، و نمی‌توانند عشاء ربانی در بین مؤمنان تقسیم کنند. اینها مسئولیت‌هایی است که بیش و پیش از هر چیز دیگر متوجۀ مسیحیان است.

بنابراین مسیحیان در مجموع باید از تلاش‌هایی که به‌منظور متوقف ساختن روند گرم شدن زمین صورت می‌گیرد حمایت کنند، و حتی برخی ممکن است به‌طور خاص دعوت داشته باشند که به‌طور جدی‌‌تر در این زمینه ایفای نقش کنند. چنین کسانی البته لازم است افرادی قوی باشند زیرا کار کردن با گروهی که در پی نجات کرۀ زمین هستند می‌تواند کار بسیار وقت‌گیر و توان‌فرسایی باشد. اما حتی مسیحیانی که در زمینۀ تغییرات اقلیمی فعالیت می‌کنند، باید به‌خاطر داشته باشند که کلیسا و موعظه پادشاهی خدا باید کماکان برای‌شان در اولویت باشد و نجات جان‌های گمشده را بر نجات کرۀ زمین مقدم بدانند.

 

ج-‏‏‏‏ دادن بُعدی الاهیاتی به مبحث تغییرات اقلیمی

مسیحیان باید به‌عنوان بخشی از حمایت کلی خود از مبحث تغییرات اقلیمی، بکوشند این مبحث را از دیدگاهی الاهیاتی بررسی کنند. زیرا موضوع تغییرات اقلیمی نیز همچون بسیاری موضوعات مهم دیگر، فرصت بسیار خوبی است برای در میان گذاشتن نگرش مسیحی با دیگران. مسیحیان در این راستا باید بیش و پیش از هر چیز بر اقتدار و حاکمیت خدا تأکید ورزند. متأسفانه در تفاسیر رسانه‌های ارتباط جمعی در مورد این بحران، خدای قادرمطلق هیچ جایی ندارد، که البته تعجبی هم ندارد. آنچه تعجب‌آور است رویکرد مسیحیانی است که آنان نیز در این مورد اظهار نظر می‌کنند بی‌آنکه کوچکترین اشاره‌ای به خدا بکنند. در بحث پیرامون موضوع تغییرات اقلیمی باید تأکید شود که خدایی وجود دارد که این جهان را آفریده است و نه تنها برای موجودات خلقت، بلکه برای کل جهان آفرینش اهمیت قائل است. نیز باید تأکید شود که او بر همه چیز احاطۀ تام دارد: خدا می‌تواند با گفتن یک کلمه کاری کند که نه تنها سیارۀ کوچک ما، بلکه کل عالم هستی دچار یخبندان شود یا در آتش بسوزد. اینکه مشتی انسان گنهکار و فانی که چند صباحی بیشتر بر روی این زمین نیستند تصور کنند که قادر به نجات‌ دادن سیارۀ خدا هستند، نشان‌دهندۀ عمقِ تکبر و فریب‌خوردگیِ انسان است. متأسفانه این تصور متکبرانه بر اکثر فعالیت‌هایی که در جهت توقف تغییرات اقلیمی صورت می‌گیرد، حاکم است و باید از سوی مسیحیان به چالش گرفته شود. همچنین مسیحیان باید راجع به داوری خدا نیز سخن بگویند. کلِ بحران تغییرات اقلیمی مؤیّد دو اصل کتاب‌مقدسی است: اول اینکه ما هر چه بکاریم همان را درو خواهیم کرد، و دوم اینکه کل جهان خلقت "در گذر است و به‌سوی فساد و تباهی پیش می‌رود". بحران تغییرات اقلیمی نشان می‌دهد که گناه دارای عواقب خطرناکی است و در ازای آن باید بها پرداخت. و بالاخره مسیحیان باید بر این نکته تأکید ورزند که گرچه وظیفه داریم از آنچه خدا به ما سپرده است مراقبت کنیم، اما راه نجات دادنِ سیارۀ زمین -‏‏‏‏ و مخصوصاً نجات دادنِ انسانِ سقوط‌کرده -‏‏‏‏ صرفاً فعالیت کردن بر ضد گازهای دی‌اکسید‌کربن نیست. بر مسیحیان است که با اذعان داشتن بحران تغییرات اقلیمی، توجه را به بحران بسیار جدی‌ترِ رابطۀ گسستۀ انسان با خدا معطوف سازند و نشان دهند که چگونه می‌توان چنین رابطه‌ای را از طریق توبه و ایمان‌ آوردن به کاری که مسیح با صلیب و قیام خود برای نجات ما انجام داد، ترمیم کرد.

 

دیدگاه الاهیاتی و دو زنگ خطر: دیکتاتوری و هیپی‌گَری

این تأکید الاهیاتی، دو زنگ خطر مهم را نیز در مورد موضوع تغییرات اقلیمی برای مخاطبین به صدا در می‌آورَد: زنگ خطر اول برای سیاستمداران و صاحبان قدرت است، و عملکرد آنان را در طول تاریخ به آنها یادآور می‌شود. با نگاهی گذرا به تاریخِ قرن بیستم متوجه می‌شویم که هرگاه سیاست‌مداران جاه‌طلب خواسته‌اند خود را در "آرمان‌هایی بزرگ" دخیل سازند، نتیجه چیزی جز دیکتاتوری بی‌رحمانه نبوده است. دلیلش این است که تقریباً تمامی دولتمردان برای آنکه مطمئن شوند "آرمان بزرگ‌شان" موفقیت‌آمیز خواهد بود، غالباً منافع مردم عادی را نادیده می‌گیرند و حقوق‌شان را لگدمال می‌کنند. این "آرمان بزرگ" در روسیه "زحمتکشان" یا "طبقۀ کارگر" بود، در آلمان "برتری نژاد آریایی" بود، در کرۀ شمالی "رهبر کبیر" است و در برخی دیگر از کشورها نظامی مذهبی است. چند سال پیش یک سیاستمدار غربیِ چپ‌گرا اعلام داشت: «سبز، سرخ جدید است». این نقل‌قول به خوبی بیانگر خطری است که در آرمان‌گراییِ دولت‌مردان نهفته است. کمونیست‌ها رنگ سرخ را رنگ رستگاری جامعه می‌دانستند و از همگان می‌خواستند تمام وجود و هستی خود را وقف این آرمان سازند. اگر سبز به‌راستی سرخ جدید باشد، این بدان معناست که سیاستمدارانی وجود دارند که می‌خواهند نگرانی کاملاً بجا و مشروع در مورد محیط زیست را به‌نوعی شبه مذهب که سرسپردگی تمام وجود انسان را مطالبه می‌کند، ارتقاع دهند. بهترین پاسخ به این نوع آرمان‌گرایی حکومت‌ها، تأکید بر این واقعیت است که تنها "آرمان بزرگی" که شایستگی آن را دارد که انسان‌ها تمام هستی و وجود خود را وقف آن سازند، خدا یا پدر خداوند ما عیسای مسیح است.

این تأکید الاهیاتی، بر این نظر نیز که جامعه صنعتی مدرن باعث شده است انسان از طبیعت دور شود، خط بطلان می‌کشد. چنین استدلالی به‌طور طبیعی از بطن مبحث تغییرات اقلیمی ظهور می‌کند و برخی از فیلم‌های پرطرفدار هالی‌وود نظیر "حلول" (Avatar) نیز همین خط سیر فکری را دنبال می‌کنند. بر طبق این نگرش، انقلاب صنعتی اشتباهی بزرگ بوده است که به دور شدن انسان از طبیعت انجامیده و باعث شده است آدمی از زمین به‌عنوان یک کالا سوء‌استفاده کند. اکنون نوبت تقاص پس دادن است و "مادرِ ما زمین" دارد از بین می‌رود. تنها راه چاره این است که تمامی مظاهر جهان صنعتی و ارزش‌هایی را که به‌همراه آورده است مردود بشماریم، و به دامان طبیعت بازگردیم.

مسیحیان باید مراقب باشند در دام این دیدگاه احساسات‌گرایانه و خطرناک نیفتند. چنین دیدگاهی، احساسات‌گرایانه است زیرا مانند انسان‌های بدوی زیستن تنها در فیلم‌های مستند جالب است. زندگی کردن در مکانی به دور از هر گونه امکانات و تکنولوژی مدرن، در عمل کار بسیار عذاب‌آوری است. هیپی‌ها در دهۀ ۱۹۶۰ چند ماه چنین روشی را امتحان کردند، ولی خیلی زود از آن منصرف شدند. همچنین این دیدگاه فوق‌العاده خطرناک است، زیرا نگرش موسوم به "بازگشت به طبیعت" نگرشی غیراخلاقی است که ما را تشویق می‌کند تمام قید و بندهای اخلاقی را رها کرده، بر طبق امیال و خواسته‌های نفسانی‌مان عمل کنیم و زندگی افسارگسیخته‌ای داشته باشیم. جوامعی که در آنها هیچ‌گونه قید و بند اخلاقی وجود ندارد به‌زودی دچار هرج و مرج و جرم و جنایت خواهد شد. بنابراین روح حاکم بر چنین استدلالی کاملاً با مسیحیت در تعارض است. برخلاف موضع "بازگشت به طبیعت"، کلیسا از اینکه دانشمندان طبیعت را مورد کنکاش قرار دهند و از زمین و منابع آن جهت بهبود وضعیت انسان استفاده کنند، استقبال می‌کند. مطابق جهان‌بینی مسیحی، اشرف مخلوقاتِ خدا نه کرۀ زمین، بلکه انسان است. به همین جهت نیز کلیسا، به‌ویژه در اروپا و امریکا، با انقلاب صنعتی همگام بوده است و از طریق فعالیت‌های بشارتی کوشیده‌ است دیگر نقاط جهان را نیز با فواید و برکات انقلاب صنعتی آشنا کند. در مورد خویشتنداری اخلاقی نیز باید گفت که همین معیارها و ضوابط اخلاقی است که نشان می‌دهد ما به‌صورت خدا آفریده شده‌ایم. اینکه گروهی بخواهند انسان را به سطح حیوان و امیال حیوانی تنزل دهند، خوار شمردن ارادۀ خدا برای انسان است.

 

نتیجه‌گیری

همانطور که ملاحظه شد، مسیحیان باید در قبال مبحث "تغییرات اقلیمی" سه پاسخ روشن داشته باشند: ۱-‏‏‏‏ مردود شمردن سؤظن و بدگمانی در خصوص مبحث تغییرات اقلیمی، ۲-‏‏‏‏ حمایت کلی از فعالیت‌هایی که به منظور کاهش گازهای دی‌اکسید کربن صورت می‌گیرد، و در عین حال اولویت دانستن دعوتِ اصلی مسیحیان که همانا موعظۀ پیام انجیل است، ۳-‏‏‏‏ دادنِ بُعدی الاهیاتی به مبحث تغییرات اقلیمی، که هم هشداری خواهد بود در مورد خطرِ سؤاستفادۀ سیاستمداران از آرمان "تغییرات اقلیمی"، و هم خط بطلان کشیدن بر این دیدگاه احساسات‌گرایانه و خطرناک است که مشکلات دنیا با "بازگشت به دامان طبیعت" حل خواهد شد.