مرگ روحانی
۱۱ دقیقه
«آنان که به مسیحْ عیسی تعلّق دارند، نفْس را با همۀ هوسها و تمایلاتش بر صلیب کشیدهاند.» غلاطیان ۵:۲۴
مرگ خداوند ما عیسای مسیح یکی از حقایق عظیم و خارقالعاده در تاریخ بشریت است که توسط مسیحیان در روز جمعۀالصلیب و یا هنگام شرکت در عشاءربانی بهیاد آورده میشود. هدف من در این مقاله بررسی این واقعۀ بنیادی نیست بلکه مطرح نمودن این موضوع است که ما مسیحیان تا چه اندازه در پرتو مرگ مسیح به مرگ خودمان فکر کردهایم؟ آیا ما انسانها نیز در رویارویی با صلیب کاری انجام میدهیم؟
کلام خدا میگوید که ایمانداران در مرگ مسیح با او شریک شدهاند. به بیانی دیگر مرگ مسیح و مرگ ما با هم صورت میگیرد. تأکید کلام خدا بر این است که اگر ما از نظر روحانی در این مرگ شریک نشویم از هدف مرگ مسیح دور افتادهایم. شایان ذکر است که اصطلاح مرگ روحانی در کتابمقدس بهمعنای محو شدن و ریشهکن شدن گناه در زندگی نیست چون تا زمانی که در این جسم زندگی میکنیم، با انسانیت کهنه و گناهآلود، درگیر هستیم. برای افراد زیادی این سؤال مطرح است که، «اگر ما در مسیح مردهایم پس چرا همچنان گناه میکنیم؟ انسان مرده که قادر به ارتکاب گناه نیست!» شاید پاسخ سادهای که میتوان به این سؤال داد این است که مرگ روحانی بهمعنی غلبه و تسلط روحانی بر گناه است. با این مرگ ما قادر هستیم انسانیت کهنه و گناهآلود را زیر پا بگذاریم و پیروزی و آزادی را از آن خود سازیم.
هدف من این است که در پرتو مرگ مسیح به مرگ خودمان نیز نگاهی بیاندازیم و این مرگ روحانی را از دیدگاه کتابمقدس بررسی کنیم. پولس در رساله به غلاطیان به چهار نوع مرگ اشاره میکند.
۱- مرگ روحانی نسبت به شریعت
«زیرا من بهواسطۀ خود شریعت، نسبت به شریعت مُردم تا برای خدا زیست کنم» (غلاطیان ۲:۱۹).
اولین مرگ، مرگ نسبت به شریعت است. ما نسبت به شریعت و قوانین مذهبی آزادی مییابیم. هیچ قانونی حتی شریعت نیز قدرت بخشش یک گناهکار را ندارد. قدرت شریعت در محکوم ساختن انسان است. شریعت، انسان را به مرگ روحانی محکوم میکند. زمانی که پولس رسول نسبت به شریعت مُرد از این محکومیت آزاد شد. بهمحض آنکه یک قاضی حکمی را صادر کند قدرت و اختیار او به پایان میرسد و بعد از آن، زمان تنبیه و مجازاتِ محکوم است. و زمانی که او این جریمه را بپردازد از حکم و اسارت دادگاه آزاد میشود. ما در مرگ مسیح نسبت به شریعتی که نمیتوانستیم اجرا کنیم آزاد میشویم.
البته این بدان معنا نیست که دیگر ما هیچ شریعت و قانونی را قبول نداریم بلکه بدین معناست که ما از اسارت آن و تکیه بر قوانینی که میخواهیم با تلاش خود آنها را جهت نجاتمان انجام دهیم آزاد میشویم. وقتی روح خدا در قلب ما ساکن میگردد، او شریعت خدا را در قلبمان حک میکند و دیگر لازم نیست کسی مدام به ما یادآوری کند که این کار را انجام بده و این کار را مکن، این حرام است و دیگری حلال!
ما نه تنها در مذاهب دیگر بلکه در مسیحیت نیز به افرادی برمیخوریم که دنبالهرو شریعت هستند که میتوان آنها را ایمانداران شریعتی نامید. کلام خدا را بهیاد داشته باشید که میگوید: «پس حال که با مسیح نسبت به اصول ابتدایی این دنیا مردهاید، چرا همچون کسانی که گویی هنوز بهدنیا تعلق دارند، تن به قواعد آن میدهید، قواعدی که میگوید: "این را لمس مکن! به آن لب نزن و بر آن دست مگذار!" اینها همه مربوط به چیزهایی است که با مصرف از بین میرود و بر احکام و تعالیم بشری بنا شده است. و هر چند به سبب در بر داشتن عبادت داوطلبانه و خوار کردن خویشتن و ریاضت بدنی، ظاهری حکیمانه دارد، اما فاقد هر گونه ارزش برای مهار تمایلات نفسانی است» (کولسیان ۲:۲۰-۲۳).
امروزه افراد زیادی پیرامون ما هستند که میخواهند با تلاش خود و با اجرای قوانین مذهبی همه چیز را درست کنند. سادو ساندرسینگ مبشر معروف هندی تعریف میکند: «در هندوستان با فردی ملاقات کردم که بهدلیل اینکه دستش را مدام بالا نگه داشته بود در همان حالت خشک شده بود. علت این کار را از او پرسیدم او برایم تعریف کرد که "چون با این دست دزدی میکردم تصمیم گرفتم آن را تنبیه کنم. حالا بعد از تنبیه، دیگر نمیتواند دزدی کند". به او توضیح دادم که این راه عوض شدن نیست و عیسای مسیح بهجای تو مصلوب شد و دستان او در راه تو خشک شد تا تو از این اسارت آزاد شوی، اگر این را قبول کنی دیگر لازم نیست که خودت را مجازات کنی زیرا او مجازات گناهان تو را پرداخته است! تو نمیتوانی با این قوانین و شریعتی که ساختهای خودت را تغییر دهی. البته او از حرفهای من عصبانی شد و با خشم در جوابم گفت که "اگر این دستم سالم بود، قطعاً تو را کشته بودم!"»
انسان نمیتواند با این روش آزاد شود. صلیب مسیح بسیار نیرومندتر از شریعت یهود و فلسفۀ یونانیان بود. قوانین، قدرت تغییرِ شخصیت و اخلاق فرد گناهکار را ندارد ولی در صلیب و خون عیسی مسیح این قدرت وجود دارد. بدین صورت که با پذیرش کار مسیح، من نیز نسبت به آن چیزهایی که شریعت میگفت مُردم و در مسیح آزاد شدم و با تکیه بر عشق مسیح میتوانم قوانین خدا را انجام دهم.
آگوستین قدیس میگوید: «خدا را محبت کن، هر کاری که میخواهی بکن»! چطور ممکن است که انسان عاشقِ خدا باشد و خلاف آنچه او میخواهد کاری انجام دهد. به همین جهت بالاترین قانون این است که خداوند، خدای خود را با تمامی دل، فکر و وجودت محبت کن.
کلام خدا میفرماید که محبت به انجام رساننده و مکمل شریعت خداست و بزرگترین مکانی که در آن عشق خدا ظاهر شد صلیب عیسای مسیح بود. ما نیز با تکیه بر محبتی که عیسی مسیح بر روی صلیب نشان داد میتوانیم قوانین خدا را اجرا کنیم و نه با تلاش بشری خودمان.
۲- مرگ روحانی نسبت به نفس اماره و سرکش
«با مسیح مصلوب شدهام، و دیگر من نیستم که زندگی میکنم، بلکه مسیح است که در من زندگی میکند؛ و این زندگی که اکنون در جسم میکنم، با ایمان به پسر خداست که مرا محبت کرد و جان خود را بهخاطر من داد» (غلاطیان ۲:۲۰).
این مرگ یعنی مردن نسبت به نفس اماره و سرکشمان که همان انسانیت کهنه است. در باغ جتسیمانی، عیسی با نفس خودش در مبارزه بود. او نیز در بدن جسمانی خود درگیر این نبرد بود. در آنجا میخوانیم که مسیح سه بار میگوید که «پدر این پیاله را از من بگذران اما نه به خواهش من بلکه طبق اراده خودت». مسیح بهعنوان یک انسان با نفس خود مشکل داشت. او میدانست که باید تسلیم ارادۀ پدر شود؛ دلیل آمدنش در این دنیا همین بود. اما بهعنوان یک انسانِ کامل، نفس او از تسلیم شدن به ارادۀ پدر سرباز میزد؛ در این بین جنگ بین ارادۀ انسان و ارادۀ خدا بود. در کلام خدا میخوانیم که مسیح از وسوسه بهطور کامل عبور کرد. مسیح چه از طرف دنیا، چه از طرف شیطان و چه از طرف نفسش وسوسه میشد. کلام خدا میگوید بعد از این دعا از سر و صورت مسیح عرق جاری شده بود، عرقی که مثل قطرات خون بود؛ در بعضی از ترجمهها نوشته شده که عرق خون از پیشانی او جاری شد. نکتۀ مهم این است که مسیح با نبردی سخت و دشوار توانست بر ارادۀ انسانی غالب شود.
ما به قدرت خون مسیح و صلیب او میتوانیم بر انسانیت کهنه و ارادۀ سرکش انسانیمان پیروز شویم و زمانی میتوانیم بگوییم که "نه به خواهش من بلکه طبق اراده تو" که خود را با مسیح بر صلیب مصلوب ببینیم. در رساله عبرانیان گفته شده که «او با اشکهای بسیار و تضرع و فریاد شدید» در جتسیمانی دعا کرد. اراده انسان آنقدر سرکش، طغیانگر و یاغی است که مسیح برای آزادی انسان از ارادۀ خودخواه و متکبرش خونش را ریخت. برای ما نیز راه دیگری برای آزادی از نفسمان وجود ندارد جز اینکه با ایمان بپذیریم که طبق غلاطیان ۲:۲۰ مسیح بر روی صلیب مُرد و در این مرگ در واقع ما را نیز با خود مصلوب ساخت.
در رومیان ۶:۶ میگوید: «زیرا میدانیم آن انسان قدیمی که ما بودیم، با او بر صلیب شد تا پیکر گناه درگذرد و دیگر گناه را بندگی نکنیم». همچنین در آیۀ ۱۱ پولس میگوید: «به همینسان، شما نیز خود را نسبت به گناه مرده انگارید، اما در مسیح عیسی نسبت به خدا، زنده». در اینجا لغت انگارید یعنی قبول کنید و بپذیرید که شما مُردید.
ریچارد وومبراند که ۱۳ سال بهخاطر مسیح در کشور رومانی زیر شکنجه بود در یکی از کتابهایش مینویسد: «یک روز در یکی از کلیساهای رومانی دو سرباز با اسلحه وارد شدند و با خشونت گفتند که افرادی که مسیحی نیستند بیرون بروند و بقیه که ادعای مسیحی بودن میکنند بمانند. آنهایی که ضعیف بودند و نمیتوانستند تسلیم خدا شوند، بیرون رفتند ولی چندین مسیحی واقعی حتی بهپشت سر خودشان هم توجه نکردند و به پرستش و دعای خود ادامه دادند. وقتی که همه رفتند آن سربازان اسلحههای خود را زمین گذاشتند و گفتند که ما هم مثل شما مسیحی هستیم و میخواستیم افراد ناخالص را بشناسیم و حالا میتوانیم با هم به عبادت خدا بپردازیم»!
پولس میگوید که «دیگر من زندگی نمیکنم». این واقعاً باید نصیب ما شود. ما هر روز باید اعتراف کنیم که با مسیح مردیم و نفس امارهمان نیز بر روی صلیب مرد. زمانی که مسیح بر روی صلیب بود بسیاری او را وسوسه میکردند که از روی صلیب پایین بیاید اما او تصمیم خود را گرفته بود. بسیاری از اوقات دیگران نیز ما را وسوسه میکنند که از روی صلیب پایین بیاییم. ما نیز باید همچون خداوندمان بر این وسوسه پیروز شویم.
۳- مرگ روحانی نسبت به هوسها و تمایلات جسم
«آنان که به مسیح عیسی تعلق دارند، نفس را با همۀ هوسها و تمایلاتش بر صلیب کشیدهاند» (غلاطیان ۵:۲۴).
شهوت یکی از اسارتهای اساسی انسان است. در جوامع مسیحی، مسیحیان جسمانی زیادی وجود دارند. افرادی که بهراحتی تسلیم تمایلات نفس و جسمشان میشوند. شعار مردم آزادیخواه دنیا این است که هر چه دلت میخواهد انجام بده و افرادی که نمیخواهند اینگونه زندگی کنند، خرافاتی و عقبافتاده بهحساب میآیند. همیشه این وسوسه وجود دارد که معیارهای مقدس کلام خدا را عوض کنیم و اجازه دهیم که ارزش قدوسیت الهی تنزل کند.
در غلاطیان ۵: ۱۶ و ۲۴ غلبه بر این شهوات وحشتناک و رسواکنندۀ نفسانی را مییابیم. ما باید با ایمان ساده بپذیریم که قادریم در این دنیای ناپاک پیروز شویم. در این دوران همه جا از جمله تلویزیون، مجلات و کامپیوتر پر از تصاویر مستهجن است که حتی بهقول پولس "ذکرش هم قبیح است" و این مشکل نه تنها جوانان بلکه همگان را تهدید میکند. دنیا هر روز بدتر میشود ولی در چنین دنیای کثیفی میتوان در قداست زندگی کرد. ولی نه با تکیه بر شریعت و تلاش انسانی بلکه قرار دادن خود بر روی صلیب و پذیرفتن مرگ خود بهوسیلۀ ایمان! کلام خدا در غلاطیان ۵:۱۶ میگوید: «اما میگویم به روح رفتار کنید که تمایلات نفس را بهجا نخواهید آورد».
۴- مرگ روحانی نسبت به دنیا
«اما مباد که من هرگز به چیزی افتخار کنم جز به صلیب خداوندمان عیسی مسیح که بهواسطۀ آن، دنیا برای من صلیب شد و من برای دنیا» (غلاطیان ۶:۱۴).
همچنین در باب اول آیۀ ۴ میخوانیم که «جان خود را در راه گناهان ما داد تا ما را به ارادۀ خدا و پدر ما، از عصر شریر حاضر رهایی بخشد».
تا اینجا در مورد مسیحیان شریعتی، مسیحیان نفسانی و مسیحیان جسمانی صحبت کردیم و حال نوبت به مسیحیان دنیوی میرسد. مسیحیان دنیوی به چه کسانی گفته میشود؟ در یک عبارت آنها کسانی هستند که به این دنیا وابستگی شدیدی دارند و تجملات و زیباییهای آن ایشان را اسیر کرده است. دنیوی کسی است که خودش را در این دنیا غریب و ناآشنا نمیداند. او با سیستم این دنیا انس گرفته است. دنیوی کسی است که سرمشق و نمونهاش را بهجای تعلیم از کتابمقدس، از دنیا میگیرد. دنیوی در تلاش است که مردم دنیا را بهجای خدا خشنود کند و تمام فکرش در این است که دیگران در مورد او چه میگویند و خواستۀ دیگران را بر خواستۀ خدا مقدم میداند. شعار شخص دنیوی این است که «گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»!
صلیب مسیح تنها راه آزادی یک فرد دنیوی از دنیای ناسالم است. صلیب مسیح دیوار جدایی بین دنیا و ما است. بهوسیلۀ صلیب من نسبت به دنیا میمیرم و دنیا نسبت به من.
مسیح تاج خار را که نمونه لعنت این دنیا بود بر خود گرفت. در دنیایی که خدا در ابتدا به وجود آورده بود هیچ چیز بدی وجود نداشت و بعد از اینکه آدم و حوا گناه کردند خار بهوجود آمد. این ثمره گناه بود. ولی مسیح خار و خس این دنیا را روی صلیب بر خودش گرفت که ما را از اسارت این دنیا آزاد کند تا ما در دنیا زندگی پیروزمندانهای داشته باشیم. مسیح میگوید: «من بر جهان غالب شدم» و تنها ایمان به عیسی مسیح است که به ما قدرت میبخشد تا بر این دنیا غالب آییم.