عدالت کجاست؟
۵ دقیقه
در بندر ترکمن به دنیا آمدم و از همان دوران کودکی به ورزش علاقه داشتم. اولین دردی که در زندگی احساس کردم در سن یازده سالگیام بود. خواهر عزیزم را که خیلی دوست داشتم از دست دادم.
یک سال بعد پدرم را نیز از دست دادم و آن زمان بود که به بیعدالتیهای که اطرافام بود پی بردم و از آنها رنج میکشیدم. زمانی که بچههای دیگر را میدیدم که با پدرشان رابطه خوبی دارند و پدر آنها پشتیبان آنهاست رنج میکشیدم و غم بزرگی را احساس میکردم و همیشه همراه من بود. تنها زمانی که ورزش میکردم میتوانستم تمام آن دردهای گذشته را فراموش کنم و یک آرامش کوتاهی را دریافت کنم. شنا و بوکس و واترپروف ورزشهایی بود که من آنها را انجام میدادم و در هر کدام از این رشتههای ورزشی مقام اول را در مازندران به دست آورده بودم. تمام رویا و آرزوی من قهرمانی المپیک بود. و تمام سعی خود را میکردم که به این آرزویم دست پیدا کنم.
در همان زمان بود که انقلاب شد و من هم مانند بسیاری از جوانان فریاد خود را در خیابانها بلند کردم و خواهان عدالت بودم. روزها به همین صورت گذشت و من برای دست یافتن به عدالت واقعی به گروههای سیاسی داخلی و خارجی ملحق شدم. حاضر بودم به خاطر اعتقاداتام جانم را فدا کنم. ولی روزی از طرف گروهی که با آنها بودم از من خواسته شد که از همسرم جدا شوم که بتوانم بهتر کار خودم را انجام دهم. ولی برای من خیلی سخت بود چون همسرم را خیلی دوست داشتم. ولی با تمام این سختی قبول کردم که از او جدا شوم. زمانی که میخواستم انگشترم را از دستم در بیاورم انگار قلبم را از وجودم جدا میکردم. ولی به خاطر عدالتخواهی که داشتم فکر میکردم که این کار را برای عدالت انجام دارم و از این بابت خوشحال بودم. ولی بعد از زمانی بسیار کوتاه که از طلاق ما میگذشت متوجه شدم که همسرم با یکی از رهبران گروهی که در آن فعال بودم در رابطه است و قصد ازدواج با او را دارد.انگار تمام این اتفاقات اخیر نقشههای از پیش تنظیم شدهای بودند ناگاه احساس کردم زیر پایم خالی شد و من ماندم با هزاران سئوالی که هیچ وقت پاسخی برای آن پیدا نکردم. احساس کردم که تمام عمر خود را برای عدالت گذاشته بودم و حالا نتیجه آن را میدیدم نتیجهای که هیچ وقت فکرش را نکرده بودم
از همه چیز ناراحت و عصبی بودم تا اینکه تصمیم گرفتم برای فرار از واقعیتها به مواد مخدر پناه ببرم. در آن زمان ماری جووانا مصرف میکردم. با اینکه به اعتقادات خودم پایبند بودم ولی در گناه زندگی میکردم. خشم و کینه تمام زندگی مرا در بر گرفته بود. و برای تسلی هم ازمواد مخدر استفاده میکردم و هر روز بیشتر در موادمخدر غرق میشدم. به خاطر هدفی که داشتیم گناهان زیادی را انجام میدادیم مانند دروغ گفتن و ریا کردن و ... . یک روز که از نظر روحی بسیار خسته بودم از خداوند خواستم که حقیقت را به من نشان دهد و حتی به خداوند گفتم که حاضرم جان خودم را فدا کنم که حقیقت را متوجه بشوم. در همان لحظه صدایی را با قوت شنیدم که میگفت چرا عیسی مسیح از باکره به دنیا آمده؟ و من که نمیدانستم چه جوابی باید بدهم همان صدا دوباره با من صحبت کرد و گفت به خاطر اینکه او قدوس بود.
زمانی عیسی مسیح به سراغ من آمد که من هیچ راه حلی برای خودم نداشتم و از هر طرف زندگی من به بنبست رسیده بود. مواد مخدر از طرفی زندگی مرا در برگرفته بود و از طرف دیگر اعتقاداتی که داشتم زیر سؤال رفته بود به خاطر اتفاقاتی که در زندگیام رخ داده بود. در خودم هیچ نیرویی نمیدیدم برای نجاتام. هیچ آرامشی نداشتم. بارها برای ابراز اعتقاداتم و عدالتخواهیام تیر خورده بودم و بارها مرگ را با چشمهای خود دیده بودم. زمانی که عیسی مسیح مرا نجات داد من در حال غرق شدن در گناه بودم خود را میدیدم که دارم دست و پا میزنم و نجات میخواهم. شغل من در آن زمان نجات غریق بود و خوب میدانستم کسی که در حال غرق شدن است مربی به دردش نمیخورد که به او یاد دهد دست و پایش را چگونه به حرکت در بیاورد باید نجات غریقی او را از غرق شدن نجات دهد. آن زمان بود که عیسی مسیح مرا که در حال غرق شدن او را صدا میکردم نجات داد.
قلبم را به عیسی مسیح سپردم ایمان داشتم که او میتواند مرا نجات بخشد. پس با ایمان به خداوند زندگی دوبارهای پیدا کردم. عیسی مسیح تمامی آن خشمها و کینهها را از من گرفت و به من آرامشی عطا کرد که تا آن زمان آن را درک نکرده بودم و طعم آن را نچشیده بودم. حال میدانستم که خداوند نیکوست و من نیکویی و محبت او را لمس کرده بودم. دیگر حاکمیت گناه و تسلط گناه بر من نبود و این خداوند عیسی مسیح بود که در زندگیام سلطنت میکرد.
هر شب و روز دعا میکنم که خداوند زندگی مرا کاملاً تقدیس کند. من با قوت خداوند موادمخدر را کنار گذاشتم و تمام کسانی که به من بدی کرده بودند را با تمام قلب و جانم بخشیدم. حتی آن شخصی که به من گفت از همسرم جدا شوم. اکنون با تمام قلب و جانم افتخار میکنم که یک مسیحی هستم.
خداوند به راستی خودش را به من آشکار کرد و من حقیقت را یافتم و حقیقت مرا آزاد کرد. عیسی مسیح مرا از تمامی بندهای گناهان بسیار رهایی بخشید و همان طور که وعده داده بود به من فیض خودش را تقدیم کرد. اکنون من تمام زندگیام را به خداوند سپردم و اعلام میکنم که هر کسی که با تمام قلب خداوند را صدا کند که خداوند خود را بر او آشکار سازد خداوند این کار را خواهد کرد و خودش را به او آشکار خواهد ساخت همان طور که به من آشکار ساخت.
خداوند را بطلبید، او شما را در آغوش خواهد گرفت و عدالت واقعی را فقط در خداوند است که میتوان یافت.
فرکانس ماهوارهای کانال محبت
8 |
HOTBIRD |
K14 |
TRANSPONDER |
11470MHz Vertical Polarisation |
DOWNLINK FREQ |
27.5MSym/sec |
SYMBOL RATE |
5/6 |
FEC |
برنامههای تلویزیونی کلمه (شفای شکستهدلان) هر هفته در شبکۀ ماهوارهای محبت در زمانهای قید شده در جدول زیر پخش خواهد شد
شنبه | ۰۵:۳۰ | ۱۱:۰۰ | به وقت ایران |
یکشنبه | ۲۰:۳۰ | به وقت ایران | |
دوشنبه | ۳:۰۰ | ۱۱:۰۰ | به وقت ایران |
جمعه | ۲۰:۳۰ | به وقت ایران |