درسهایی از زندگی یونس
Estimate time of reading:
۱۱ دقیقه
وفادارماندن در شرایط سخت
درک و فهم بعضی از کتبِ کتابمقدس در نگاه اول مشکل بهنظر میرسد. کتاب یونس در زمرۀ چنین کتابهایی است. ممکن است از خود سؤال کنیم که از سرگذشتِ زندگی یک نبیِ نامطیع، بدخُلق و اهل بحث و جدل چه درسی میتوان آموخت؟ شاید پاسخهای زیادی در این مورد بشنویم، اما به یقین باید بدانیم که تنها در نورِ روشنیبخشِ روحالقدس است که قادر خواهیم بود پیامی زیبا از درون صفحات کتاب یونس کشف کنیم که میتواند باعث برکت و بنای روحانی ما گردد. در این مقاله به هر بابِ این کتاب کوچک نگاهی میاندازیم و چهار حقیقت روحانی را کشف میکنیم که میتواند ما را به وفادار ماندن در شرایط و موقعیتهای سخت و ناگوار زندگی مجهز نماید.
۱- یونس در کشتی
داستان یونس بهطرز عجیب و منحصربهفردی آغاز میگردد. خدا به نبی فرمان میدهد که به نینوا برود و در آنجا موعظه کند. کتابمقدس چنین گزارش میدهد: «اما یونس برخاست تا از حضور خداوند به ترشیش فرار کند و به یافا فرو آمده، کشتیای یافت که عازم ترشیش بود. پس کرایهاش را داده، سوار شد تا همراه ایشان از حضور خداوند به ترشیش فرار کند» (۱:۳).
تلاش برای فرار از حضور خدا آن هم برای یک مردِ خدا بسیار ناشایست و مضحک بهنظر میرسد. ولی این بیحکمتیِ یونس ریشه در احساس عمیق ترس و سردرگمیِ او داشت. در برههای خاص از تاریخ، اسرائیل بار دیگر در اعماق بتپرستی و فسادِ اخلاقی و اجتماعی فرو رفته بود. قوم خدا نیاز مبرمی به خدمت نبوتی یونس داشت، تا آنان را به توبه و بیداری روحانی بازگرداند. ولی بسیار عجیب است که خدا به او مأموریت خدمت در اسرائیل را نداد، بلکه او را به سوی امتهای بیگانه، یعنی آشوریان فرستاد که دشمنانی شریر و نابکار بودند. آشوریان به مردمانی مشهور بودند که دشمنان خود را بهطرز وحشیانهای غارت و چپاول کرده، به قتل میرساندند. در برخی موارد نیز آنان را با غل و زنجیر به تبعید میبردند. عجیب نیست که یونس در برابر چنین وحشیگری بیمناک شده بود و دست به تلاشی عجیب و نومیدانه زد تا از دعوت خدا بگریزد!
همچون یونس، ما نیز به هنگام ترس و پریشانی، بهراحتی جرأت و شهامت خود را از دست میدهیم. در رویارویی با خطری بزرگ وسوسه میشویم که دعوت خود را کنار نهاده و امیدوار باشیم که خدا نیز در این تصمیم با ما همراهی کند و از ما دست بکشد. ولی ادامه داستان وقایع زندگی یونس به ما درسی الاهی یاد میدهد. زمانی که نبی در زیرِ عرشه کشتی به خواب رفته بود، ملوانان کشتی خود را با توفانی شدید روبرو دیدند. ناخدای کشتی مسافرِ فراری را از خواب بیدار کرد و از او عاجزانه خواست که به حضورِ خدای خود دعا کند. یونس به ملوانان گفت که او را به دریا بیندازند تا توفان آرام گیرد و میبینیم که ملوانان به خدای یونس دعا نموده و طلب رحمت میکنند. سرانجام میخوانیم که پس از آنکه خدا دریا را آرام کرد «آن مردمان از خداوند سخت ترسان شدند و برای خداوند قربانیها گذرانیدند و نذرها نمودند» (۱:۱۶).
پیام برگرفته از چنین وقایعی بسیار روشن و واضح است: هرگز نمیتوانید از دعوت خدا بگریزید. نبیِ هراسان که حتی مرگ را بر اطاعت از فرمانِ خدا ترجیح میداد، علیرغم بیمیلیاش در پذیرش مأموریتِ خود، به ابزاری برای نجات امتها بدل گشت. این حقیقتی تسلّیبخش و چالشآور است. مسیح که شما را به خدمت خود فراخوانده، هیچگاه از تحقق نقشهاش برای زندگی شما دست نخواهد کشید. در زمان ناامیدی و در اوج هجوم نگرانیها و بحرانها باید این اصل را به یاد آوریم که فرار از دست خدا اختیاری نیست!
۲- یونس در شکم ماهی
«و اما خداوند ماهی بزرگی پیدا کرد که یونس را فرو بُرد و یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی ماند» (۱:۱۷). معجزۀ زنده ماندن در شکم ماهی تجربۀ هولناکی است. تصور کنید که یونس در شکم تاریک و متعفنِ ماهی عظیمالجثهای گیر افتاده که در اعماق اقیانوس زندگی میکند. این مسئله به مجازات بیشتر شبیه است، ولی دعای یونس پرده از دیدگاهی متفاوت و غریب بر میدارد: «آبها مرا تا به جان احاطه نمود و لجّه دور مرا گرفت و علف دریا به سر من پیچیده شد. به بنیان کوهها فرود رفتم و زمین به بندهای خود تا به ابد مرا درگرفت. اما تو ای یهوه خدایم حیات مرا از حفره برآوردی» (۲:۵-۶).
با اینکه بلعیده شدن توسط یک ماهی بزرگ چندان خوشایند بهنظر نمیرسد، ولی این تجربه، نمایشی حیرتانگیز از فیض عالی خدا در مورد یونس است. بدون این ماهی بزرگ، نبی خدا هلاک میشد. این فیض بود که باعث فراهم شدن یک ماهی گرسنه شد. این فیض بود که یونس در اعماق اقیانوس بهمدت سه روز و سه شب زنده ماند. فیض خدا بود که وقتی یونس توبه کرد، ماهی او را به خشکی قی نمود. این رویدادِ اعجابآور درس گرانبهای دیگری به ما یاد میدهد: فیض خدا را هرگز پایانی نیست. ممکن است بعضی مواقع خود را در مکانهای دهشتناکی بیابیم و فکر کنیم خداوند از ما خشمگین است و یا ما را به حال خودمان رها کرده، ولی در حقیقت ما با فیض و محافظتِ محبتآمیز او احاطه شدهایم. ممکن است رنج ما بهواسطۀ عصیان خودمان و یا توسط جهان متخاصم اطراف ما عارض شده باشد، ولی فیض خدا برای ما غیرقابل تغییر است. او نالههای ما را میشنود و ما را از شریر میرهاند. باشد که در زمان رنج و مصیبت، حتی زمانی که از انجام کار درست عاجز هستید، روحالقدس چنین حقیقت برجستهای را در قلب شما ندا کند: فیض خدا را هیچ پایانی نیست! عیسی میخواهد همیشه منجی و رهانندۀ وفادارتان باقی بماند.
۳- یونس در شهر
پس از رهایی از اعماق اقیانوس تاریک، خدا بار دیگر یونس را فرا میخواند و مأموریت رفتن به نینوا را به او اعلام میکند. این بار یونس فرمان خدا را با بیمیلی میپذیرد. او سه روز در شهر نینوا مسافرت میکند و چنین پیامی را اعلام مینماید: «بعد از چهل روز نینوا سرنگون خواهد شد» (۳:۴). با شناختی که امروز از انجیل و قلب خدا داریم، ممکن است چنین موعظهای را چندان تأثیربخش به حساب نیاوریم. اگر با نگاهی منصفانه بنگریم، تصدیق میکنیم که چنین موعظهای نه تنها کوتاهترین، بلکه یکی از ضعیفترین موعظههایی است که در کتابمقدس نوشته شده است. چرا که در آن نشانی از رحم و شفقت نیست، نه هیچ مکاشفهای از بخشش خدا، نه هیچ دعوتی به توبه، و نه توجهی به نجات! بلکه تنها اعلامی صرف در مورد داوری خدا بر ساکنین شهر نینوا. متحیر میشویم که چنین پیامی چه نفعی میتواند برای مخاطبین خود داشته باشد؟ به هر حال، خدا همیشه قادر است نقشههای عالی خود را عملی سازد. «اهالی نینوا به خدا ایمان آوردند و روزه را ندا کرده، از بزرگ تا کوچک، پلاس پوشیدند» (۳:۵). میبینیم که در نتیجۀ توبۀ آنان، خدا شهر را مورد لطف و رحمت خود قرار داد و زندگی اهالی آن را حفظ نمود. در اینجا نیز خدای قادر مطلق درس سومی به ما میآموزاند: قدرت خدا هرگز قابل پیشبینی نیست.
در حین نوشتن این سطور واقعهای از زندگی خود را به یاد میآورم. چندی قبل برای موعظه در کلیسای کوچکی در شهر خودم، از من دعوت شده بود. جلسۀ بعد از ظهر بود و افراد کمی در آن حضور داشتند. مردم در هنگام پرستش خسته و بدون تمرکز بهنظر میرسیدند و در ادامۀ آن نیز بهسختی میتوانستند توجه خود را به موعظۀ من معطوف کنند. پس از موعظه احساس کردم که موفقیت چندانی در این مورد نداشتم. حس نارضایتی مرا فرا گرفته بود. خیلی سریع خودم را برای رفتن به خانه آمادهکردم که ناگهان زن سالخوردهای مرا متوقف کرد و از من خواست که برایش دعا کنم. در کنار گردن این شخص یک برآمدگی همچون غده رشد کرده بود که باعث اندوه و نگرانی او شده بود. با اینکه برای چنین چالشی خود را آماده و مهیا نمیدیدم، با احترام دستهای خود را بر او نهادم و دعای سادهای برای شفا در نام عیسای مسیح نمودم. پس از این دعای کوتاه و مختصر با سرعت مسیر خانه را در پیش گرفتم.
یکشنبه بعد، خانمی از کلیسای خودم به من برخورد و با لبخندی بر لب چنین گفت: «شنیدم که جلسه بسیار خوبی در کلیسای یکی از دوستانم داشتهای». این عبارت را با خونسردی و اعتماد جالبی گفت. با یادآوری سریع آن روز در ذهنم، نمیدانستم چه پاسخی به او بدهم. چشمانش میدرخشید و با شادی غیرقابل وصفی چنین ادامه داد: «دوستم به من گفت که چطور برایش دعا کردهای و میدانی که خدا بهطرز اعجازآمیزی او را شفا داد». از شنیدن چنین شهادتی که با هیجان و شور و شوق آن خانم همراه بود، حیرت کردم، زیرا نیکویی خدا حسابی مرا غافلگیر کرده بود. فقط به مخاطبم یادآوری کردم که خدا حقیقتاً بسیار فراتر و عظیمتر از محدودیتهای ماست. پیام خدا خطاب به پولس رسول، حقیقتی را برایمان آشکار میکند: «قدرت من در ضعف به کمال میرسد» (دوم قرنتیان ۱۲:۹).
همه ما در زمانهای مختلف احساس ضعف و ناتوانی میکنیم. به خودمان نگاهی میاندازیم و احساسی حاکی از عدم قدرت و خودباختگی به ما دست میدهد. اگر امروز خود را در چنین شرایطی میبینید، کلام خدا حقیقتِ دلگرمکنندهای برایتان دارد: قدرت خدا هرگز قابل پیشبینی نیست. همچون پولس رسول، شما هم با شهامت میتوانید اعلام کنید که: «زیرا وقتی ناتوانم، آنگاه توانایم» (دوم قرنتیان ۱۲:۱۰).
۴- یونس در سایهبان
داستان یونس با گفتگوی جالبی بین خدا و نبی سرسخت به انتهای خود نزدیک میشود. بهمحض اینکه یونس محبت و بخشش خدا را در برابر دشمنانش مشاهده نمود، عکسالعمل ناخوشایندی از خود نشان داد: «اما این امر یونس را به غایت ناپسند آمد و غیظش افروخته شد» (۴:۱). در چنین خشم و غیظ تلخی، یونس از خدا درخواست کرد که جانش را بگیرد و پس از آن بر روی تپهای بیرون شهر نشست تا ببیند که آیا خدا واقعاً تصمیم خود را تغییر داده و میخواهد شهر را نجات دهد؟ وقایع بعد از این نشاندهندۀ روشِ طنزآمیزِ درسی است که خدا به نبی خود میآموزد. اولاً خدا کدویی رویانید که برای یونس سایۀ دلچسبی فراهم آورد. نبی از چنین امری خوشحال شد که سرانجام خدا تصمیم گرفته بهجای حفاظت از دشمنان، او را برکت دهد. اندک زمانی بعد خدا اجازه داد تا کرمی کدوی سایهگستر را بخشکاند. هنگامی که آفتاب و باد شرقی گرم بر سر یونس تابید به حدی که به مرز دیوانگی رسید، از خدا مسئلت نمود که جانش را بگیرد، زیرا که مرگ از زنده ماندن برایش بهتر بود. در این لحظه بود که خدا نبی را توبیخ نمود: «دل تو برای کدو بسوخت که برای آن زحمت نکشیدی و آن را نمو ندادی... آیا دل من به جهت نینوا شهر بزرگ نسوزد که در آن بیش از صد و بیست هزار کس میباشند که در میان راست و چپ تشخیص نتوانند داد و نیز بهایم بسیار؟» (۴:۱۰-۱۱).
سخنان پایانی ما را به آخرین و بزرگترین درسِ این کتاب هدایت میکند و آن این است که: محبت خدا غیرقابل مقاومت است. بهنظر میرسید که یونس نسبت به محبت خدا در احساسی از ناامنی و حسادت بهسر میبرد و در اعماق قلبش از این حقیقت غافل بود که او دائماً همچون سپری توسط محبت آسایشبخش خدا احاطه شده است. زمانی که خدا دشمنان یونس را برکت داد، ترسی بر دل نبی چنگ انداخت. شریر میخواهد ما را با همان احساس دروغینِ تلخی و بیاعتنایی فریب دهد. در حقیقت خواستۀ یونس این است که دشمنان خود را مورد نفرت قرار دهیم و تنها خودمان مشمول برکات الاهی قرار گیریم. ولی بر خلاف واکنش نبی خشمگین، محبت خدا بسیار قدرتمندتر از دروغهای شیطان و عدمِ امنیتهای خودمان است و همه را شامل میشود.
در پایان مطمئناً یونس خود را به ارادۀ الاهی تسلیم نمود. او سرانجام موضوع را دریافت و تصمیم گرفت کتابی در مورد حماقت خود بنویسد. ممکن است ما همچون یونس در رویارویی با مشکلاتمان سرسخت، نامطیع و بیاعتنا نباشیم. ولی پیام کتاب یونس مکاشفۀ تازهای از خدا برایمان باز میکند که ما نیز نیاز داریم در موقعیتها و شرایط اضطرابآور به خدا وفادار و امین باقی بمانیم.
کتاب یونس با علامت سؤالی به پایان میرسد که پیشفرضهای ما را دربارۀ شخصیت خدا، دعوت او، و همچنین فیض، قدرت و محبت او غنای عمیقی میبخشد. ۱- بدانیم که هرگز نمیتوانیم از دعوت خدا فرار کنیم، او ما را برای غلبه بر ترس و نااطاعتی تجهیز نموده است. ۲- بدانیم که فیض خدا را پایانی نیست. خدا هدایتمان میکند تا تسلی و آسایش را در زمانهای تاریک رنج و محنت بیابیم. ۳- بدانیم که قدرت خدا هرگز قابل پیشبینی نیست. تشویق میشویم که با وجود ضعف و کاستیها، ایمان و شهامت داشته باشیم. ۴- بدانیم که محبت خدا غیرقابل مقاومت است. حتی زمانی که میخواهیم با قلبی پر از رحم و شفقت دشمنان خود را دریابیم و آنان را از داوری برهانیم، سلامتی و قدرت الاهی ما را فرا میگیرد.
بگذارید روح القدس کلام یونس را مورد استفاده قرار دهد تا ما را در امین ماندن در پیروزی مسیح در شرایط سخت تجهیز نماید، زیرا ما نیز بهعنوان خادم خداوند و منجی خود از رویارویی با ناملایمات و شرایط ناگوار مبرا نیستیم.