تاریخ مسیحیت در ایران/قسمت آخر
۱۳ دقیقه
در شمارۀ قبل در مورد مسائلی که باعث شد مسیحیت در ایران ریشه ندواند صحبت کردیم و تأثیر قدرتهای این جهان و زندگی خشکه مقدسی که رهبران مسیحی در پیش گرفته بودند را بررسی کردیم و همچنین دیدیم که چگونه جفاهای خارجی نیز دست به دست هم داده بودند تا مسیحیت بهمرور در ایران تضعیف شود و کاملاً از صحنۀ این قسمت از گیتی محو گردد. در قسمت آخر بررسی وضعیت کلیسای ایران، باید به این نکته اشاره کنیم که در دوران پس از نادرشاه افشار رشد مسیحیت در ایران بیشتر مرهون فعالیتها و خدمات مبشرین خارجی است.
در این دوران حکومت قاجاریه بر سر کار بود و پادشاهان این سلسله نیز چندان در مورد فعالیت میسیونرهای خارجی سختگیر نبودند و بهخاطر اینکه ایران در دوران این حکومت با کشورهای بزرگی چون انگلستان، فرانسه و روسیه ارتباطات نزدیکتری پیدا کرده بود برای جلب حمایت این کشورها به فرستادگان و مبشرین روی خوش نشان میداد. باید اطمینان داشت که هیچ گزارشی از جفا و آزار و اذیت در این مقطع زمانی دیده نشده است.
فعالیتهای مبشرین کاتولیک
در اوایل قرن نوزدهم یعنی حدود سال ۱۸۳۸ مجدداً پس از یک دوره رکود، کلیساها در ایران فعالیت جدیدی را از سر گرفتند و طبق گزارش تاریخ، بیشتر این بیداری در نتیجۀ فعالیت یک شخص فرانسوی بهنام "اوجین بوره" بود. این شخص در الجزایر متولد شده بود و در دانشگاه پاریس زبانهای شرقی را فراگرفته بود و به زبانهای عربی، ترکی، ارمنی، فارسی، عبری و آشوری تسلط کامل داشت. بوره کشیش و مبشر نبود اما عشق فوقالعادهای به بشارت کلام و ترویج مذهب کاتولیک داشت. او در چند شهر مدرسه و کالج تأسیس نمود که از آن جمله میتوان به مدارس معروف سن لویی و ژاندارک اشاره نمود. بوره در سال ۱۸۴۰ بهحضور شاه ایران در اصفهان رسید و از شاه تقاضا کرد که کاتولیکها بتوانند آزادانه به کار بشارت ادامه دهند، مدرسه باز کنند و آزادانه تجارت نمایند. شاه هم تقاضای او را پذیرفت. افراد دیگری پس از بوره به ایران آمدند و فعالیتهای زیادی از خود نشان دادند و در سال ۱۸۶۶ جماعت کاتولیک در ایران کلیسای کاتولیک را ساختند و اولین مراسم عشاءربانی در روز عید میلاد مسیح در سال ۱۸۶۷ در آن اجرا شد. خواهران تارک دنیا بهنام "خواهران محبت" در سال ۱۸۷۵ وارد تهران شدند و مطب، کودکستان و مدرسۀ دخترانه تأسیس کردند. این مبشرین کاتولیک در تبریز هم کلیسای کوچکی ساختند. بعد از خواهران محبت دسته دیگری بهنام "برادران و خواهران کوچک عیسی" به ایران آمدند و در بیمارستانهای جذامیان در مشهد و تبریز مشغول خدمت شدند. همچنین دومینیکنها که فرقه دیگری از کاتولیک بودند در اوایل قرن بیستم وارد ایران شدند و در شیراز کلیسای کوچکی تأسیس نمودند. کاتولیکهای ایتالیایی نیز مدرسه معروف اندیشه را تأسیس کردند که برای کنفرانسها و سمینارهای کلیسایی هم مورد استفاده قرار میگرفت.
اکثر میسیونرهای کاتولیک بعد از انقلاب ۱۳۵۷ مجبور به ترک ایران شدند. در حال حاضر فقط چند میسیونر در کلیسای کاتولیک آشوری و در جذامخانههای تبریز و مشهد مشغول خدمت میباشند.
فعالیت میسیونرهای پروتستان
فعالیتهای بشارتی کلیساهای پروتستان اندکی دیرتر شروع شد. از میان شاخههای متعدد، گروههایی که وابسته به جنبشهای پیوریتان و بیداری روحانی بودند به سبب غیرت روحانیشان زودتر از دیگران شروع به بشارت در کشورهای غیرمسیحی کردند. از اواخر قرن هیجدهم، غیرت بشارت به کلیساهای انگلیکن و پرزبیتری نیز سرایت کرد و سبب شد که میسیونرها از این کلیساها به نقاط مختلف جهان سفر کنند.
اولین میسیونرهای پروتستان دو پزشک آلمانی بودند که وابسته به میسیون برادران متحد یا موراویها بودند. این دو شخص با زحمات زیاد در سال ۱۷۴۷ وارد یزد شدند تا در میان زرتشتیان یزد خدمت کنند که بهخاطر ناامنی اوضاع کشور هیچگاه به یزد نرسیدند و به اروپا بازگشتند.
از اشخاص مهم دیگر باید به یک انگلیسی پروتستان بهنام "هنری مارتین" اشاره نمود. او یک مبشر انگلیسی بود که به سال ۱۸۱۱ وارد شیراز شد و هدفش این بود که قسمتی از عهدجدید را که تهیه کرده بود اصلاح و تکمیل کند. مارتین پس از ماهها با تلاش فراوان و در شرایطی که از بیماری سل رنج میبرد و وضع جسمانیاش روز به روز بدتر میشد ترجمۀ عهدجدید را در ۲۴ فوریه ۱۸۱۲ تکمیل نمود و در ژوئیه همان سال به پیشگاه فتحعلیشاه قاجار تقدیم گردید. ترجمۀ سنتی یا قدیمی که اکنون در دسترس است ویرایشی است از ترجمۀ هنری مارتین که در اواخر قرن نوزدهم صورت گرفته است. بعد از هنری مارتین خادم و مبشر دیگری چون "ژوزف ولف" به ایران آمد. ولف پسر یک رابی یهودی بود که از طفولیت با مسیحیت آشنا شده بود و در جوانی به دانشگاه کمبریج رفت و تحت تأثیر استادش، چارلز سیمون قرار گرفت و تصمیم گرفت توسط یک انجمن بشارتی به خاورمیانه فرستاده شود. او از سال ۱۸۲۱ تا ۱۸۲۴ در سراسر خاورمیانه از جوامع یهودی در جزیره مالت، اسکندریه، سینا، لبنان، اورشلیم، دمشق، بغداد و بصره دیدن کرد و در سال ۱۸۲۱ وارد بوشهر شد و سپس به اصفهان و شیراز رفت و از کاشان و تبریز هم دیدن کرد. در تمام این شهرها مژده نجات مسیح را میرسانید و با مسلمانان و یهودیان صحبت میکرد. او قدرت فوقالعادهای داشت و روزهای یکشنبه از ساعت ۱۰ صبح تا ۶ بعد از ظهر بدون وقفه در کلیساها موعظه میکرد آن هم به ۶ زبان روسی، ایتالیایی، فرانسه، آلمانی، انگلیسی و آشوری! ولف در مسافرتهای دیگر خود به بخارا، بلخ، افغانستان، هندوستان، گوا، حبشه و حجاز رفت و در تمام مسافرتها لباس ساده کشیشان کلیسای انگلیس را بهتن داشت. ولف نمونۀ کامل یک مسیحی واقعی بود. مبشران بعدی که باید از آنها و خدماتشان یاد کرد "ژاکوب ساموئل" و "ویلیام گلن" بودند.
هیأت مرسلین کلیسایی تحت عنوان (CMS، Church Missionary Society) نیز نخستین میسیونر خود یعنی کشیش "دکتر رابرت بروس" را به ایران فرستاد که در سال ۱۸۶۹ در جلفای اصفهان اقامت گزید و فارسی را یاد گرفت. این شخص با کمک دیگران در ترجمه کتابمقدس که عهدجدید آن توسط هنری مارتین و عهدعتیق آن توسط ویلیام گلن انجام شده بود تجدیدنظر کلی بهعمل آورد و بالاخره این متن نهایی به همت بنگاه "کتب مقدسه بریتانیا و خارج" در سال ۱۸۹۵ چاپ و انتشار یافت. در اینجا باید از شخصی بهنام کشیش هاوکس نیز یاد نمود که در تجدیدنظر کتابمقدس به دکتر بروس یاری رساند. کشیش هاوکس مدت نیم قرن در همدان خدمت نمود و اثر بزرگی بهنام "قاموس کتابمقدس" بوجود آورد که در ایران بسیار شهرت دارد. البته باید خاطرنشان ساخت که هدف این هیأت بیشتر در زمینۀ خدمات بشردوستانه در زمینههای بهداشت و درمان و آموزش و پرورش بود. در اثر ۵۰ سال کار این هیأت در ایران، بالاخره آنقدر مسیحیان ایرانی بهوجود آمده بود که تشکیل دایره اسقفی در ایران به سال ۱۹۱۲ امکانپذیر گردید. سرانجام در سال ۱۹۱۳ کلیسای انگلیکن ایران بهوجود آمد که به کلیسای اسقفی معروف شد. فعالیت بیمارستانهای اصفهان و شیراز و مراکز نابینایان در اصفهان تا زمان انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت.
ورود مبشرین آمریکایی به ایران
در نخستین روزهای تشکیل دولت آمریکا کلیساها بیشتر کوشش میکردند که مردم آمریکا را به مسیحیت دعوت کنند و برای فرستادن مبشر به دنیای خارج تا مدتی اقدام جدی نکردند. در اوایل قرن نوزدهم بود که آنان نیز احساس نمودند باید در زمینۀ بشارت به ملل دیگر اقدام کنند. آمریکا در آن روزها بهبود وضعیت اقتصادی و مخصوصاً بیداری مذهبی وسیعی را تجربه مینمود.
هیأت "کمیسیونرهای آمریکایی برای میسیونهای خارجی" شخصی بهنام "ج.ال. مریک" را به ایران فرستاد. او با دو نفر آلمانی در ۱۸۳۲ مسافرتی به شهرهای تهران، اصفهان و شیراز نمودند. گزارش این افراد چندان امیدوارکننده نبود و مریک در گزارش خود نوشت که روزنۀ امید برای فعالیت بشارتی بسیار تنگ و باریک است. زمانی که این سه نفر وارد اصفهان شدند در شهر چنان اغتشاشی پدید آمد که دولت ایران برای محافظت از ایشان ۳۰ نفر را مأمور نمود. ولی کار فرستادن مبشرین ادامه یافت و گروههای میسیونری بدون اینکه حمایتی از دولت آمریکا دریافت کنند دست به فعالیتهای خیریه بسیاری زدند و درمانگاهها و مدارس زیادی تأسیس نمودند.
دو نفر بهنام "دوایت" و "اسمیت" به شهر ارومیه رفتند چون در آنجا طاعون ۵۰ درصد جمعیت را از بین برده بود. این افراد بیشتر برای خدمت به بازماندگان کلیسای نستوری ایران آمده بودند. آقای اسمیت در گزارش خود چنین نوشته: مزرعهای که در اینجا موجود است بهنظر من آمادۀ حصاد است. اینجانب در تمام مسافرت خود مردمی ندیدهام که به اندازۀ آسوریهای ایران حاضر به قبول انجیل مسیح باشند.
زوج دیگری بهنام آقا و خانم "پرکینز" به ایران آمدند و به ارومیه رفتند و آن شهر حدود ۱۰۰ سال مرکز خدمات میسیونرهای آمریکایی شد. آنان نیز جلسات زیادی تشکیل میدادند و مرتب در کلیساها وعظ و سخنرانی بود و در خدمات عمومی چون بهداشت و مبارزه علیه اعتیاد به شرابخواری تلاش زیادی از خود نشان دادند. میسیونرها با بیسوادی نیز مبارزه میکردند. بدین جهت یکی از نخستین کارهایی که پرکینز انجام داد اختراع خط جدید برای زبان آسوری و ترجمۀ کتب انگلیسی به این زبان بود. میسیونرهای نامبرده روزی ۸ ساعت از وقت خود را صرف ترجمه کتب و مطالبی به زبان آسوری میساختند. آقای پرکینز مشغول تهیه نسخههای انجیل و نشر ادبیات مسیحی شد و ترجمۀ جدیدی از اناجیل و در دو ستون مقابل هم به زبان آشوری قدیم و جدید نوشته و کمی بعد ترجمۀ عهدعتیق را نیز بههمین نحو انجام داد و مجلهای بهنام اشعههای نور منتشر نمود. از شخص دیگری بهنام دکتر "گرانت" نیز باید یاد نمود که با طبابت و همدردی با نستوریها و کُردها به این مردم خدمت زیادی نمود. عاقبت بیماری تیفوس او و سه نفر از میسیونرهای آمریکایی را که برای کمک فرستاده شده بودند از بین برد.
با وجود این زحمات خدمات میسیونرهای آمریکایی ادامه داشت و در سال ۱۸۴۱، ۱۷ مدرسه، در ۱۶ ناحیه دهات آذربایجان باز کردند. در سال ۱۸۵۱ گزارش شده است که جمعاً ۴۵ مدرسه با ۸۷۱ شاگرد دارند که ۲۰۳ نفر آنان دختر بودند.
اولین کلیسای پروتستان نیز در سال ۱۸۵۵ در ارومیه تشکیل شد و البته زیر نظر شورای کلیسای پرزبیتری بود. در این شهر بین آسوریها بیداری وسیع و عجیبی ایجاد شده بود و تغییر عمیقی در زندگی شخصی آنها دیده میشد. فعالیتهای این مبشرین بعدها از محدودۀ آسوریها نیز فراتر رفت و آنان متوجۀ مسلمانان و حتی یهودیان نیز شدند و به شهرهای همدان، اصفهان و شیراز و کرمانشاه نیز رفتند. مثلاً در شهر همدان ادبیات مسیحی بین مسلمانان و یهودیان توزیع میشد که نتایج بسیار خوبی داشت و بهزودی عدهای از جوانان مسیحی یهودینژاد در شهر همدان انجمن یهودیان مسیحی را بنا نهادند که از طرف قدرتمندان و مذهبیون یهودی نیز بسیار آزار و اذیت دیدند. از افراد مهمی که از طرف میسیون پرزبیتری آمریکا آمده بودند باید به "جیمز باسِت" اشاره کرد. هیأتهای یاد شده در زمینه احداث درمانگاهها و بیمارستانها و مدارس در دورهای که چنین امکاناتی از طرف دولت ارائه نمیشد خدمت بزرگی به ملت ایران کردند.
همچنین باید از خدمات دکتر "جردن" و همسر ایشان یاد کرد که در سال ۱۸۹۸ وارد تهران شدند. در این مقاله جای آن نیست که به تفصیل به خدمات ایشان اشاره کنیم ولی دکتر جردن اقدام به تأسیس آموزشگاهی کرد که کالج آمریکایی نام گرفت. این همان کالج معروفی است که بعدها به دبیرستان البرز معروف شد. منطقۀ اطراف این دبیرستان هنوز نزد بسیاری از تهرانیهای قدیمی به یاد کالج جردن "چهارراه کالج" نامیده میشود. فعالیتهای این افراد شهرهای زیادی از جمله مشهد و تبریز را نیز در برمیگرفت. ایشان بین کودکان و جزامیان نیز خدمات بسیاری انجام دادند. در تبریز این مبشرین مخصوصاً دکتر "هولمز" و دکتر "آلکساندر" بنای بیمارستان و یک مدرسه پرستاری را تکمیل کردند و از بزرگترین افتخارات دکتر آلکساندر تعلیم و تربیت و تدریس دکتر سعیدخان کردستانی بود که در اثر آن یک طبیب لایق و دلسوز و کاردان به جامعۀ ایرانی تقدیم گردید. دکتر سعید که خودش یک ملا بود و عمامه سفیدی بر سر داشت بهطرز عجیبی با انجیل مسیح آشنا شد. او پس از مطالعۀ دقیق اناجیل و هدایت شخصی بهنام کشیش یوحنا سرانجام قلب خود را به مسیح خداوند سپرد. زندگی و شهادت این شخص بسیار تکاندهنده است و خوشبختانه در کتابی تحت عنوان طبیب محبوب چاپ و منتشر شده است.
فعالیت کلیساها در سلطنت پهلوی
فعالیتهای کلیساهای انجیلی پروتستان ایران در دوران رضا شاه و پسرش ادامه یافت. آنان در نهایت آزادی میزیستند و به فعالیتهای بشارتی و خدمات اجتماعی و بهداشتی و فرهنگی خود آزادانه ادامه میدادند. مسیحیان کلیساهای خود را تعمیر میکردند، کلیساهای جدید میساختند و مرتباً بر تعداد کلیساها افزوده میشد. آخرین کلیسایی که قبل از انقلاب در تهران بنا شد کلیسای برادران بود.
لازم به تذکر است که کلیساهای ایرانی مکرر برای تربیت شبان و کشیش اقدام کردند و داوطلبینی را به بیروت و هندوستان و آمریکا برای فراگیری علم الهی و آمادگی برای شبانی فرستادهاند ولی متأسفانه در مراجعت بهعلت عدم توانایی کلیسا برای پرداخت حقوق کافی و بهعلت نامعلوم بودن آینده و وضع بازنشستگی بسیاری از آنان مجدداً به خارج برگشتند.
خدمات کلیساهای جنوب وابسته به دایره اسقفی ایران نیز تحت نظر CMS از اواخر قرن نوزدهم ادامه داشت. خدمات "دونالد کار" و اسقف "استوارت" کلید اصلی پیشرفت مسیحیت در استانهای جنوب ایران بود. همچنین کشیش "شارپ" که در سال ۱۹۲۴ وارد ایران شد و بهمدت ۴۰ سال نقش مهمی در زندگی کلیسای ایران از لحاظ تعلیم، تدریس و هم از لحاظ هنر بازی کرد.
در سال ۱۹۲۹ هم یک کمیتۀ بینالکلیسایی تحت نظر دکتر "ویلیام" و بعدها "جان الدر" تأسیس شد که متفقاً کلیساهای اسقفی و انجیلی در آن فعالیت داشتند. و این انجمن کتب مسیحی بسیاری را چاپ و منتشر کردند. جا دارد که از یکی از فعالترین توزیعکنندگان ادبیات مسیحی نام ببریم که درویشی مسیحی بهنام "منصورسنگ" بود.
او با کشیدن دندان مردم و آبلهکوبی امرار معاش مینمود و کتابها و ادبیات مسیحی را در همه جا با خود حمل میکرد و در شهرها و قصبات دورافتاده کشور توزیع مینمود.
متأسفانه در اوایل انقلاب نه فقط بیمارستانها و کلیۀ اموال منقول و غیرمنقول دایره اسقفی پایمال شد، دردناکتر از همه به شهادت رسیدن کشیش "ارسطو سیاح"، کشیش محبوب کلیسای شیراز و "بهرام دهقانی" فرزند شایستۀ اسقف حسن دهقانی، بزرگترین ضربهای بود که به دایره اسقفی و مسیحیان ایران وارد شد.
در ادامۀ تاریخ کلیسای ایران شاهد مشکلات بیشتر برای میسیونرهای خارجی هستیم که باعث شد از اواخر حکومت پهلوی و آغاز انقلاب اسلامی ایران بسیاری از مبشرین مجبور به ترک ایران شوند. بیمارستانها و مراکز زیادی توسط متعصبین در دوران انقلاب مصادره شد و اتهام جاسوسی به بسیاری از خادمینی زده شد که با دل و جان در ایران خدمت کرده بودند. اسقف دهقانی تفتی نیز که اولین اسقف ایرانی بود مجبور شد ایران را به مقصد انگستان ترک کند.
امروزه در ایران، کلیساهای مختلف همچنان با مشکلات زیاد، به حیات خود ادامه میدهند. کلیسای گریگوری ارمنی، کلیسای کاتولیک ارمنی، کلیسای شرق آشور، کلیسای کاتولیک کلدانی که دارای یک مرکز آموزش عالی بهنام کانون یوحناست، کلیسای انگلیکن، کلیسای پرزبیتری (انجیلی)، کلیسای پنطیکاستی آشوری، کلیسای برادران و کلیسای جماعت ربانی از کلیساهایی هستند که همچنان به موجودیت خود در ایران ادامه میدهند.
کلیسای ایران در چند سال گذشته شهیدانی چون حسین سودمند، هایک هوسپیان، مهدی دیباج، طهطاوس میکائیلیان، روانبخش، قربان تُری را تقدیم خداوند نموده است. کلیسای ایران چون گذشته حاضر بوده که بهای پیروی از مسیح را بپردازد. در دو هزار سال گذشته بارها مسیحیان نه فقط در ایران بلکه در مناطق مختلف جهان مورد آزار و اذیت و شکنجه و انقلابهای گوناگون قرار گرفتهاند ولی پس از مدتی صلح و آرامش برقرار شده و مجدداً کلام خدا پیروز گشته است. هر چند ممکن است که در اثر مشکلات و ناملایمات سستی و رخوتی در پیشرفت کارها دیده شود ولی طولی نمیکشد که با نیروی روحالقدس تحول و بیداری عظیمی باعث اعتلای مجدد مسیحیت و پیشرفت کلام خدا میگردد.
در بررسیهای چند شماره گذشته بهطور اجمالی تاریخ کلیسای ایران و فراز و نشیبهای آن را مورد بررسی قرار دادیم. اطلاعات ما از تاریخ کلیسای ایران چندان وسیع نیست. ممکن است بسیاری از مدارک در حملاتی که بر ایران شد از بین رفته باشد. ولی بههرحال آنقدر اطلاعات داریم که بدانیم کلیساهای نستوری ایرانی زمانی مبشرین فعالی را به نقاط مختلف جهان فرستاده است. شهیدانی نیز جان خود را در پیروی عیسای مسیح از دست دادهاند و افرادی هم بودند که نتوانستند در برابر جفا و تهدیدها دوام بیاورند و به ادیان دیگر گرویدند. تاریخ مسیحیت در ایران مجموعهای است از اتفاقات شیرین و تلخ، شکست و پیروزی، مقاومت و سازشکاری که درسهای عمیقی را برای ما ایرانیان به یادگار گذاشته است.
ایران را در دعاهایمان از یاد نبریم.
پایان