تأملات روحانی
۱ دقیقه
هدیهای به پدر
پدر، عشق تو مثل لطافت و زیبایی یک روز قشنگ بهاری است.
پدر، یاد تو مثل بیخیالی و راحتی یک روح سبکبال، در گردش یک روز خوش آب و هوای تابستانی است.
پدر، فکر به تو مثل گرمای کنار هیزمی سرخ شده از آتش، در یک روز سرد زمستانی است.
پدر، امنیت در تو مثل آغوش گرم مادری پر مهر، برای فرزندی ترسان از دنیای ناشناختههاست.
پدر، کلام تو مثل مشعلی روشن و فروزان، در تاریکی راههای مخوف و پر پیچ و خم زندگی است.
پدر، روح تو مثل آرامش و سکون، بعد از یک جابجایی مکان، از زمانی تا به ابدیت است.
پدر، سپر تو نه مثل، بلکه خود عشق، خود امنیت، خود کلام و خود نجات توست.
زهره
کشتـی است عیسـی، طـوفـان است عیسـی عــدل و محبت و میـزان است عیسـی
در کــردار و گفتــار پـایـدار است عیسـی بـه فرزنـدان خود وفـادار است عیسی
خواهی اگر پایندگی دل برکن از این زندگی بگو به آهنگ رسا خداوند است عیسی
(نادر)
از او قدرت طلبیدم؛
اما مرا ضعیف نمود
تا حجب و فروتنی را فراگیرم.
از او کمک طلبیدم
برای انجام کارهای بزرگ؛
اما او مرا حقیر ساخت
تا انجام کارهای نیک را فرا گیرم.
از او مال و ثروت طلبیدم
برای خوشبخت شدن؛
او مرا فقیر گردانید
تا خردمند گردم.
هر چیزی را، از او طلبیدم
برای خوشی بیشتر در زندگی؛
اما او زندگی واقعی را به من عطا کرد،
تا روح من سرافراز گردد.
هیچیک از چیزهایی را که طلبیدم،
دریافت نکردم.
اما هر چه را که واقعاً نیک بود،
برخلاف آرزوهایم، به من عطا کرد.
من در میان تمام مردمان، انسانی مبارک هستم.
(ترجمه از متن آلمانی- نرگس)