You are here

تأملاتِ روحانی/۹

Estimate time of reading:

۴ دقیقه

یک‌ فرد آزمند با یک‌ فرد ثروتمند تفاوت‌ بسیاری‌ دارد. فرد آزمند ثروتمند نیست‌. وی‌ حافظ‌ ثروت‌ است‌ و نه‌ صاحب‌ و مالک‌ آن‌ و برده‌ آن‌ است‌ و نه‌ ارباب‌ آن‌. او حتی‌ حاضر است‌ بخشی‌ از وجود خود را بدهد اما طلاهای‌ خود را از دست‌ ندهد. از آنجا که‌ او این‌ توانایی‌ را ندارد که‌ دارایی‌ خود را به‌ دیگران‌ بدهد یا آنها را بین‌ نیازمندان‌ تقسیم‌ کند، پس‌ چگونه‌ می‌تواند این‌ دارایی‌ها را از آن‌ خود بداند؟ چگونه‌ می‌توان‌ این‌ دارایی‌ها را از آن‌ او دانست‌ در حالی‌ که‌ او نمی‌تواند آزادانه‌ از آنها استفاده‌ کند یا از آنها لذت‌ ببرد؟ ثروتمند بودن‌ نه‌ به‌ معنای‌ زیاد داشتن‌ بلکه‌ به‌ معنای‌ زیاد بخشیدن‌ است‌.

بیایید بجای‌ اینکه‌ خانه‌های‌ خود را تزئین‌ کنیم‌، روح‌های‌ خود را تزئین‌ نماییم‌. آیا شرم‌آور نیست‌ که‌ دیوارهای‌ خانه‌مان‌ را عبث‌ و بیهوده‌ با مرمر بپوشانیم‌ و مسیح‌ را بدون‌ لباس‌ بر تن‌ در هیئت‌ فقیران‌ نادیده‌ بگیریم‌؟ منزل‌ شما چه‌ سودی‌ برای‌ شما به‌ ارمغان‌ خواهد آورد؟ آیا هنگامی‌ که‌ این‌ جهان‌ را ترک‌ کنید، آن‌ را به‌ همراه‌ خواهید برد؟ شما قادر نخواهید بود منزل‌ خود را با خود ببرید، اما مطمئناً روح‌ خود را با خود خواهید برد. ما منازل‌ خود را بنا می‌کنیم‌ تا در آن‌ها زندگی‌ کنیم‌ نه‌ اینکه‌ آنها را به‌ ابزاری‌ برای‌ خودنمایی‌ جاه‌طلبانه‌ تبدیل‌ نماییم‌. آنچه‌ که‌ مازاد بر نیاز شماست‌، زائد و عبث‌ است‌. شما نسبت‌ به‌ امور این‌ دنیا حالت‌ یک‌ فرد مسافر و غریب‌ را دارید. وطن‌ اصلی‌ شما در آسمان‌ است‌. ثروت‌ خود را بدانجا منتقل‌ سازید. فقط‌ اشخاصی‌ را می‌توان‌ متمول‌ و ثروتمند دانست‌ که‌ استفاده‌ از ثروت‌ و دارایی‌ را خوار می‌شمارند و لذت‌ بهره‌ بردن‌ از آن‌ را استهزاء می‌کنند.

شخصی‌ ثروت‌ خود را به‌درستی‌ مورد استفاده‌ قرار می‌دهد که‌ آن‌ را هیچ‌ می‌شمارد و آن‌ را به‌ فقیران‌ می‌بخشد. چنین‌ شخصی‌ هنگامی‌ که‌ از این‌ ثروت‌ چشم‌ می‌پوشد صاحب‌ آن‌ می‌شود، زیرا حتی‌ پس‌ از مرگ‌ خود نیز ثروتش‌ را از دست‌ نمی‌دهد بلکه‌ آن‌ را مجدداً به‌شکل‌ کامل‌ دریافت‌ می‌کند.

یوحنای‌ زرین‌دهان‌

 

اسکندر، ژولیوس‌ سزار، شارلمانی‌ و من‌ امپراطوری‌هایی‌ را بنا نهادیم‌. اما ثمره‌ نبوغ‌ ما بر چه‌ چیزی‌ استوار بود؟ بر قدرت‌! عیسی‌ امپراطوری‌ خود را فقط‌ بر بنیان‌ محبت‌ بنا نمود و تا به‌ امروز میلیون‌ها نفر جان‌ خود را به‌خاطر او فدا ساخته‌اند.

ناپلئون‌

 

نه‌ اتفاقات‌ بلکه‌ واکنش‌ ما در برابر آنهاست‌ که‌ به‌ زندگی‌ ما شکل‌ می‌دهد.

نورمن‌ وینسنت‌ پیل‌

 

محبت‌ کردن‌ خدا به‌ معنای‌ آن‌ است‌ که‌ ما حاضر باشیم‌ احکام‌ او را به‌ هر قیمتی‌ بجا آوریم‌.

چارلز کولسون‌

 
 

ما هیچوقت‌ فریب‌ نمی‌خوریم‌، در واقع‌ ما خودمان‌ را فریب‌ می‌دهیم‌.

گوته‌

 
 

انسان‌ها آقایان‌ زمین‌ نیستند، بلکه‌ مهمانان‌ آن‌!

اشتباهات‌ ما بیشتر ما را آزار می‌دهند زمانی‌ که‌ آنها را در دیگران‌ می‌بینیم‌!

وقتی‌ پندی‌ به‌ کسی‌ می‌دهی‌ به‌ این‌ نکته‌ توجه‌ کن‌:‌ دانا به‌ آن‌ نیاز ندارد؛ نادان‌ به‌ آن‌ توجهی‌ نمی‌کند!

از آنچه‌ که‌ دیده‌ام‌، این‌ را آموختم‌ که‌ برای‌ آنچه‌ که‌ ندیده‌ام‌، به‌ آفرینندۀ‌ خود توکل‌ کنم‌!

?او غم‌های‌ ما را بر خود گرفت‌ و دردهای‌ ما را بر خویش‌ حمل‌ نمود?

امروزه‌ بسیاری‌ از اشخاص‌ بارهایی‌ دارند که‌ بر دوش‌ آنها سنگینی‌ می‌کند. بارهای‌ اخلاقی‌، شخصیتی‌، روحی‌ و روانی‌، خاطرات‌ دردناک‌ گذشته‌، یاس‌ و رنج‌ بی‌معنایی‌، تحمل‌ دشوار خود، سرکوب‌ حزن‌آور وجدان‌، انتظارات‌ بی‌پایان‌ دیگران‌ و ...

غم‌ و رنج‌ از آن‌ جایی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد که‌ انسان‌ در رویارویی‌ با تمامی‌ این‌ شداید، خود را تنها و بی‌یاور می‌بیند زیرا اساساً برخورد ریشه‌ای‌ با آنها در تنهایی‌ صورت‌ نمی‌گیرد. انسان‌ نیازمند انسانی‌ همانند مسیح‌ است‌. انسان‌ نیازمند برادری‌ است‌ که‌ چون‌ مسیح‌ بارها را بر خویش‌ حمل‌ کند. آیا تا بحال‌ غمی‌ را بر خود گرفته‌ای‌ و باری‌ را حمل‌ کرده‌ای‌؟ کمک‌ کردن‌ تنها آن‌ نیست‌ که‌ به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ و علت‌شناسی‌ رنج‌ها بپردازی‌. غم‌ برادرت‌ را بر خود بگیر! کمی‌ دقت‌ کن‌! ندای‌ کمک‌ در یک‌ قدمی‌ توست‌؛ آن‌ را بی‌جواب‌ نگذار!

 

همه‌ چیز پر از خستگی‌ است‌

در دنیای‌ ما آثار خستگی‌ در همه‌ جا دیده‌ می‌شود. انسان‌ها هر یک‌ به‌ گونه‌ای‌ خاص‌ خسته‌اند و بسیار استادانه‌ خستگی‌های‌ خود را پنهان‌ می‌کنند. خسته‌ از تکرار بی‌پایان‌، خسته‌ از رویارویی‌ پایان‌ناپذیر با مشکلات‌، خسته‌ از خود، از همه‌ چیز. باید اعتراف‌ کنیم‌ که‌ گاهی‌ هیچ‌ پاسخ‌ انسانی‌ برای‌ درمان‌ این‌ پدیده‌ ناتوان‌ کننده‌ نمی‌توان‌ یافت‌ و باز باید اعتراف‌ کنیم‌ که‌ برای‌ عمیق‌ترین‌ نیازهای‌ انسان‌، تنها و تنها خدا پاسخ‌ می‌باشد. تجربۀ‌ حضورِ بخشنده‌ و پذیرای‌ عیسی‌ مسیح‌، تجربۀ‌ چشیدنِ محبت‌، مظاهر بی‌دلیل‌ او، تجربۀ‌ نگاه‌ به‌ چهره‌ خندانش‌، تجربۀ‌ آغوش‌ او، پاسخی‌ مؤثر به‌ خستگی‌های‌ ماست‌. تجربه‌ کن‌ آنگاه‌ همه‌ چیز معنا می‌یابد.

افشین‌