کانن کتابمقدس/قسمت دوم
زمان تقریبی مطالعه:
۱۳ دقیقه
نویسنده: جاش مَکداوِل
ترجمه: آرمان رُشدی
۴- ب: کتابهای کاننی عهدعتیق
۱- ج: نظریه یامنیا
بسیاری از دانشمندان کتابمقدس این نظریه را تدوین کردهاند که در سال ۷۰ میلادی شورایی از رابیها در یامنیا در نزدیکی شهر یافا تشکیل شد و در این شورا بالاخره این توافق نظر حاصل گشت که چه کتابهایی باید جزو کتابهای کانُنی عبری باشند و چه کتابهایی از شمول آن خارج هستند. مشکلی که در مورد این نظریه وجود دارد این است که شورای یامنیا در عمل به هیچیک از نتایج یاد شده دست نیافت. رابیها در مورد کتابهای کانُنی به شکل قطعی تصمیمگیری نکردند بلکه سؤالاتی را در مورد قرار دادنِ برخی کتابها در زمره کتابهای کانُنی مطرح ساختند. کتابهایی که شورا از پذیرش آنها به عنوان کتابهای کانُنی سر باز زد، از ابتدا جزو کتابهای کانُنی محسوب نمیشدند. در واقع توجه اصلی این شورا این بود که بر قرارگرفتن برخی کتابها در فهرست کتابهای کانُنی مهر تأیید بزند و نه اینکه کتابهای جدیدی را جزو این فهرست بپذیرد. (Ewert, ATMT, 71) رابیها به طرح سؤالاتی پرداختند که در مورد کتابهای اِسْتِر، امثال، جامعه، غزل غزلها و حِزقیال وجود داشت. «با وجود این، باید بر این موضوع تاکید کرد که اگرچه سؤالاتی در مورد این کتابها مطرح شد، اما کسی در مورد خارج ساختن این کتابها از فهرست کتابهای کانُنی نمیاندیشید. مباحث مطرح شده در شورای یامنیا بیش از آن که در مورد پذیرش برخی نوشتهها در زمره کتابهای کانُنی باشد، در مورد صحه گذاشتن بر این امر بود که این نوشتهها این حق را دارند که جزو کتابهای کانُنی باشند.» (Ewert, ATMT, 72)
اِچ. اِچ. رُولی (H. H. Rowley) مینویسد: «در واقع نمیدانیم سخن گفتن در مورد شورای یامنیا تا چه حد میتواند صحیح باشد. ما از بحثهایی که در این مورد بین رابیها مطرح گشت آگاهیم، اما در مورد اینکه چه تصمیمات رسمی و قطعیای اتخاذ شد، چیزی نمیدانیم و احتمال دارد که این مباحثات جنبه غیررسمی داشت، هر چند که به تبلور بخشیدن به سنت یهودی و تثبیت آن کمک بسیار کردند.» (Rowley, GOT, 17)
دانشمند کتابمقدس، دیوید اِوِرت مینویسد: «واقعیت این است که هیچ مرجع انسانی و هیچ شورای متشکل از رابیها به هیچیک از کتابهای عهدعتیق مرجعیت نبخشیده است. این کتابها توسط خدا الهام شدهاند و از همان ابتدا مُهر مرجعیت را بر خود داشتند. استفاده طولانی از این کتابها در جامعه یهودی باعث تصدیق مرجعیت آنها گشت و در زمان مناسب آنها به مجموعه کتابهای کانُنی اضافه شدند.» (Ewert, ATMT, 72)
۲- ج: کاننِ پذیرفته شده
شواهد مختلف به روشنی تأییدکنندۀ این نظریه است که کتابهای کانُنی عبری پیش از اواخر قرن اول میلادی تثبیت شده بود؛ به احتمال قریب به یقین، زمان این تثبیت پیش از قرن چهارم میلادی و جلوتر از سال ۱۵۰ ق.م. نبوده است. دلیل اصلی برای این نتیجهگیری، خودِ یهودیان بودند که از قرن چهارم پیش از میلاد به بعد به این یقین رسیده بودند که «دیگر سخن گفتن خدا با انسانها با صدای مستقیم پایان یافته است.» (Ewert, ATMT, 69)
به عبارت دیگر، نداهای نبوتی خاموش شده بود. طنین نینداختن هیچ کلامی از سوی خدا به معنای آن بود که کلام جدیدی از سوی خدا وجود ندارد. بدون وجود انبیا هیچ مکاشفۀ مکتوبی در کتب مقدس نمیتوانست وجود داشته باشد.
اِوِرت در مورد دوران بینالعهدین (که تقریباً چهارصد سال به طول کشید و دوره بین پایان عهدعتیق و شروع رخدادهای عهدجدید را شامل میشود) چنین میگوید: «در کتاب اول مَکابیان ۱۴:۴۱ در مورد شمعون میخوانیم که “تا زمانی که نبیای قابل اطمینان ظاهر شود” در مقام رهبری و کاهنی مشغول انجام وظیفه میشود. و پیش از آن، او در مورد این غم و اندوه در قوم اسرائیل سخن میگوید “یعنی غم و اندوهی که از زمان عدم ظهور انبیا سابقه نداشته است.» نویسنده کتاب دوم باروخ شکایت میکند که “انبیا به خواب رفتهاند” (۸۵:۳). کتابهایی که پس از پایان دوران انبیا به نگارش درآمدهاند، خارج از قلمرو کتب مقدس انگاشته میشدند.» (Ewert, ATMT, 69-70)
آخرین کتابهایی که به عنوان کتابهای کانُنی تشخیص داده شدند، عبارتند از کتابهای مَلاکی (نوشته شده بین سالهای ۴۵۰ تا ۴۳۰ پیش از میلاد) و کتابهای تواریخ (که تا سال ۴۰۰ پیش از میلاد دیگر نوشته شده بودند). (Walvoord, BKCOT, 589, 1573) این کتابها در ترجمه یونانی کتابهای کانُنی عبری که ترجمه سِپتواجینت نام دارد (LXX) در ادامۀ سایر کتابهای کانُنی عبری قرار دارند. این ترجمه بین سالهای ۲۵۰ تا ۱۵۰ میلادی کامل شد. (Giesler, GIB, 24؛ همچنین مراجعه کنید به Ewert, ATMT, 104-108 ؛ و Wurthwein, TOT, 49-53)
اِف. اِف. بروس میگوید: «کتابهای موجود در کتابمقدس عبری بهطور سنتی شامل بیست و چهار کتاب است که به سه بخش تقسیم میشود.» (Bruce, BP, 29) این سه بخش عبارتند از شریعت، انبیا و نوشتهها. جدول ذیل کتابهای کانُنی یهودی را به شکلی که در بسیاری از چاپها و از جمله در چاپهای جدیدِ عهدعتیق دیده میشوند، نشان میدهد. (برای مثال میتوانید به کتب مقدس بر اساس متون ماسورِتها و Biblia Hebraica تدوین رودولف کیتِل و پُل کاهل مراجعه کنید.)
اگرچه مسیحیت نیز همین کتابهای کانُنی را به منزله عهدعتیق میپذیرد، اما نحوۀ شمارش و تقسیمبندی آن متفاوت است، زیرا ما مسیحیان هر کدام از کتابهای سَموئیل، پادشاهان، تواریخ، و عِزْرا-نِحِمیا را به دو کتاب تقسیم میکنیم. همچنین ما کتابهای انبیای کوچک را به دوازده کتاب کوچک تقسیم میکنیم در حالی که یهودیان همه آنها را تحت عنوان «دوازده نبی» یکجا گرد هم آوردهاند. کلیسا همچنین ترتیب قرار گرفتن این کتابها را تغییر داده است و به جای ترتیب رسمی قبلی، آنها را بر اساس موضوع مرتب کرده است. (Giesler, GIB, 23)
۳- ج: شهادت مسیح در مورد کتابهای کاننی عهدعتیق
۱- د: لوقا ۲۴:۴۴
عیسی در بالاخانه به شاگردان خود فرمود: «این همان است که وقتی با شما بودم، میگفتم؛ اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارۀ من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد.» عیسی با گفتن این سخنان «به سه بخشی که کتابمقدس عبری بر اساس آن تقسیم شده بود اشاره میکند که عبارتند از شریعت، انبیا و "نوشتهها". (عیسی در مورد این بخش واژه زبور را به کار میبرد شاید به این دلیل که زبور نخستین کتاب این بخش و نیز طولانیترین قسمت آن نیز محسوب میشد.» (Bruce, BP, 96)
۲- د: یوحنا ۱۰:۳۱-۳۶، لوقا ۲۴:۴۴
عیسی با سنن شفاهی فَریسیها مخالف بود (مرقس باب ۷، متی باب ۱۵)، نه با نظر آنان دربارۀ کانُن عبری (Bruce, BP, 104). «هیچ شاهدی وجود ندارد که نشان دهد بین او و یهودیان، بر سر کانُنی بودنِ یکی از کتب عهدعتیق بحثی در گرفته باشد.» (Young, AOT, 62)
۳- د: لوقا ۱۱:۵۱ (همچنین به متی ۲۳:۳۵ مراجعه کنید)
«از خون هابیل تا خون زکریا.» با این سخنان عیسی در مورد گستره و شمول کتابهای کانُنی عهدعتیق شهادت میدهد. هابیل نخستین شهیدی است که نام او در کتب مقدس ذکر شده است (پیدایش ۴:۸)؛ و زکریا آخرین شهیدی است که نام وی در ترتیب عبری کتابهای عهدعتیق آمده است. او شخصی بود که به هنگام نبوت کردن برای قوم «در صحن خانه خداوند» سنگسار شد (دوم تواریخ ۲۴:۲۱). در ترتیب کتابهای کانُنی عبری، پیدایش اولین و تواریخ آخرین کتاب بود. در واقع عیسی میخواست به تمامیت کتب کانُنی عبری اشاره کند و آنها را تصدیق نماید؛ گفتۀ او در واقع معادلی است برای این عبارت: «از پیدایش تا تواریخ»، یا بر اساس ترتیبِ عهدعتیق مسیحی: «از پیدایش تا مَلاکی.» (Bruce, BP, 96)
۴- ج: شهادتهای نویسندگان خارج از کتابمقدس
۱- د: مقدمه کتابِ حکمتِ یشوع بن سیراخ
احتمالاً قدیمیترین اشارهای که به بخشهای سهگانۀ عهدعتیق وجود دارد، در مقدمه کتاب «حکمت یشوع بن سیراخ» به چشم میخورد (در حدود سال ۱۳۰ پیش از میلاد). در مقدمه این کتاب که توسط نوه مؤلف آن نوشته شده، اشاره شده به «شریعت، انبیا و دیگر کتابهای پدران». این نشاندهندۀ تقسیمبندی سهگانۀ کتابهای کانُنی عبری است. (Young, AOT, 71)
۲- د: فیلو
«درست اندک زمانی پس از حیات مسیح بر زمین (حدود سال ۴۰ میلادی)، فیلو به تقسیمبندی سهگانه اشاره میکند که شامل شریعت، انبیا (یا نبوتها) و نیز سرودها و دیگر نوشتهها میشود که معرفت و دینداری را ترغیب کرده، به کمال میرسانند.» (Geisler, GIB, 246)
۳- د: یوسفوس
مورخ یهودی، یوسِفوس (پایان قرن اول میلادی) نیز در مورد تقسیمبندی سهگانۀ عهدعتیق سخن میگوید. وی در مورد کل عهدعتیق نیز مینویسد:
«میزان احترام ملت ما به کتب مقدسهمان از اعمال ما آشکار میشود. زیرا در طی قرون و اعصار متمادی، هیچکس اجازۀ این جسارت را به خود نداده که چیزی به آنها بیفزاید یا چیزی از آنها بکاهد یا تغییری در آنها پدید آورد. برای هر یهودی این موضوع به امری طبیعی تبدیل شده است که بلافاصله پس از تولد کتبی را که حاوی آموزههای الاهی هستند تکریم نماید و بر آنها ایستادگی کند و در صورت لزوم حتی برای آنها جان دهد. زیرا بارها مشاهده شده است که بسیاری از اسیران ما در بسیاری از اوقات، در برابر ناظران بسیار، شکنجهها و انواع مختلف مرگ را تحمل کردهاند اما حاضر نشدهاند سخنی به ضد شریعت ما بگویند؛ شرح اعمال آنها نیز مکتوب است.» (Josephus, FJAA, 609)
۴- د: تَلمُود
کتاب تَلمُود «مجموعهای است از شرایع تدوین شده از سوی رابیها، احکام شرعی، و تفسیرهایی بر شریعت موسی» که در ایام کهن تدوین شده است و در آن سنت شفاهی قوم یهود حفظ شده است. (White, T, 589) تَلمُود یا این سنن شفاهی، یک بار در محلی در نزدیکی اورشلیم در حدود سالهای ۳۵۰ تا ۴۲۵ میلادی به صورت مکتوب درآمد. بار دیگر نیز در بابِل و در حدود سال ۵۰۰ میلادی به صورت نوشته درآمد. هر یک از این صور کتبی تَلمُود بر اساس نام محلی که در آنها تدوین شدهاند نامیده میشوند. برای مثال، تَلمُودی که در اورشلیم تدوین شده تَلمُود اورشلیم و تَلمُودی که در بابِل تدوین شده تَلمُود بابِل نام گرفته است.
در بخشهایی از تَلمُود، به فهرست کتب کانُنی عهدعتیق اشارات ضمنی وجود دارد که ذیلاً چند مورد آن را نقل میکنیم:
۱- ھ: در Tosefta Yadaim ۳:۵ چنین آمده است: «انجیل و کتابهای بدعتکاران باعث نجس شدن دست نمیشود. کتاب بن سیراخ و هر کتاب دیگری که پس از این زمان نگاشته شده، کتابهای کانُنی محسوب نمیشوند.» (Pfeiffer, IOT, 63) مقصود از کتابی که باعث نجاست دستها میشود، کتابی است که از الهام الاهی برخوردار بوده و به همین جهت مقدس است. از کسانی که کتابمقدس را حمل میکردند خواسته شده بود تا پس از لمس صفحات مقدس آن، دستهایشان را بشویند. «در واقع رابیها با اعلام این نکته که کتابهای مقدس باعث ناپاک شدن دستها میشوند، سعی میکردند اشخاص را از رفتاری بیمبالات و غیر متین در مورد این کتابها منع کنند. وقتی کسی پس از دست زدن به این کتابها مجبور میشد دستهای خود را بشوید، کمتر امکان داشت این کار مقدس را با بیمبالاتی انجام دهد.» (Beckwith, OTC, 280) کتابی که دست را نجس نمیکرد، از خدا نبود. طبق این نوشته، فقط کتابهایی که جزو کانُن عبری هستند میتوانند الهامی تلقی شوند.
۲- ھ: در Seder Olam Rabba ۳۰ نیز چنین آمده است: «پس از آن (یعنی پس از آمدن اسکندر کبیر و پایان امپراتوری فارس) انبیا توسط روحالقدس نبوت کردند؛ پس از آن «گوش خود را فرا داشته و به کلام حکیم گوش بسپار».» (Beckwith, OTC, 370)
۳- ھ: Tos. Sotah 13:2: baraita in Bab. Yoma 9b, Bab. Sotah 48b and Bab. Sanhedrin 11a: میگوید: «با مرگ حَجَّی، زکریا و مَلاکی که آخرین انبیا بودند، دیگر روحالقدس بر قوم اسرائیل نیامد.» (Beckwith, OTC, 370)
۵- د: مِلیتو، اسقف سارد
در میان مسیحیان، مِلیتو نخستین فهرستِ شناختهشده از کتابهای عهدعتیق را تهیه کرد (در حدود سال ۱۷۰ میلادی). اوزِبیوس (تاریخ کلیسا، IV، 26) در این مورد چنین اظهار نظر میکند: «مِلیتو گفت که هنگامی که در سوریه سفر میکرد، فهرست مورد اطمینان را به دست آورده است. نظرات مِلیتو در نامهای به دوستش آنسیمیوس موجود است: «نام این کتابها چنین است ... پنج کتاب موسی که عبارتند از پیدایش، خروج، اعداد، لاویان، تثنیه. سپس کتابهای یوشَع، داوران، روت. سپس چهار کتاب پادشاهان، دو کتاب تواریخ، مزامیر داوود، امثال سلیمان (یا کتاب حکمت)، جامعه، غزل غزلها و اَیوب. از انبیا: اِشعیا، اِرِمیا، دوازده نبی در یک کتاب، دانیال، حِزقیال، عِزْرا.»
اِف. اِف. بروس در این مورد مینویسد: «احتمال دارد که مِلیتو نام کتاب مراثی را ذکر نکرده چون آن را جزو کتاب اِرِمیا قرار داده؛ در مورد نِحِمیا هم شاید آن را در کتاب عِزْرا قرار داده است، زیرا این دو یک کتاب محسوب میشدند (اگرچه قرار گرفتن عِزْرا در میان انبیا نکته جالبی است). در این حالت فهرست او در برگیرنده تمام کتابهای کانُنی عبری به استثناء اِسْتِر میشود (البته ترتیب ذکر آنها بر اساس ترجمه سِپتواجینت صورت گرفته است). ممکن است کتاب اِسْتِر در فهرستی که وی آن را در سوریه از مطلعین دریافت کرده، موجود نبوده است.» (Bruce, BP, 100)
۶- د: میشنا
تقسیمبندی سهگانۀ متن عبری موجود (که شامل یازده کتاب در بخش نوشتهها میشود)، از میشنا برگرفته شده است (Baba Bathra tractate، قرن پنجم میلادی). (Geisler, GIB, 24)
۵- ج: شهادت عهدجدید بر عهدعتیق به منزله متنی مقدس
متی ۲۱:۴۲، ۲۲:۲۹، ۲۶:۵۴ و ۵۶
لوقا ۲۴
یوحنا ۵:۳۹، ۱۰:۳۵
اعمال ۱۷:۲ و ۱۱، ۱۸:۲۸
رومیان ۱:۲، ۴:۳، ۹:۱۷، ۱۰:۱۱، ۱۱:۲، ۱۵:۴، ۱۶:۲۶
اول قُرِنتیان ۱۵:۳ و ۴
غَلاطیان ۳:۸، ۳:۲۲، ۴:۳۰
اول تیموتائوس ۵:۱۸
دوم تیموتائوس ۳:۱۶
دوم پطرس ۱:۲۰ و ۲۱، ۳:۱۶
عبارت «چنانکه کتاب میگوید» (یوحنا ۷:۳۸) کافی است که این درک کلی را ارائه دهد که یک گفته یا روایت یا کتاب، کلام خود خداست که از سوی انبیای خدا بیان شده است.
شهادت تاریخی در مورد کنار گذاشته شدن کتابهای آپوکریفا از کتابهای کاننی
گایسلِر و نیکس ده شهادت تاریخی از دوران باستان را ذکر میکنند که بر علیه پذیرش کتابهای آپوکریفا هستند:
فیلو، فیلسوف یهودی اهل اِسکندریه (۲۰ پیش از میلاد تا ۴۰ میلادی) در آثارش از عهدعتیق به فراوانی نقل قول میکند و حتی تقسیمبندی سهگانۀ آن را نیز تصدیق میکند؛ اما هرگز از کتابهای آپوکریفا به منزلۀ کتب الهامی نقل قول نمیکند.
یوسِفوس (۳۰-۱۰۰ میلادی) مورخ یهودی، صریحاً کتابهای آپوکریفا را جزو کتابهای کانُنی نمیداند و کتابهای عهدعتیق را بیست و دو کتاب میداند. او همچنین در نقل قولهایش از کتابمقدس از کتابهای آپوکریفا نقل قول نمیکند.
عیسی و نویسندگان عهدجدید اگرچه صدها بار از همه کتابهای کانُنی عهدعتیق نقل قول میکنند یا به آنها اشاره میکنند، اما حتی یک بار هم از کتابهای آپوکریفا نقل قول نمیکنند.
دانشمندان یهودی در شورای یامنیا (۹۰ میلادی) کتابهای آپوکریفا را تأیید نکردند.
در چهار قرن نخست میلادی هیچ فهرستی از کتابهای کانُنی را نمیتوان یافت که در آن نام کتابهای آپوکریفا گنجانده شده باشد؛ نیز در این دوره در هیچ شورای کلیساییای به این کتابها به عنوان کتابهای کانُنی اشاره نشده است.
بسیاری از پدران اولیه کلیسا مانند اُریجِن، سیریل اهل اورشلیم، و آتاناسیوس علیه آپوکریفا سخن گفتهاند.
جِروم (۳۴۰-۴۲۰ میلادی) که دانشمندی بزرگ و مترجم لاتین وولگات بود، آپوکریفا را به عنوان بخشی از کتابهای کانُنی رد میکند. جِروم میگوید که کلیسا از آنها به منزلۀ «سرمشقهایی برای زندگی عملی و اندرزهایی برای رفتار استفاده میکند»، اما «برای تدوین آموزهها از آنها استفاده نمیکند». او در این مورد با آگوستین که در آن سوی مدیترانه بود بحث و مجادله داشت. در ابتدا جِروم حتی از ترجمه کتابهای آپوکریفا به زبان لاتین خودداری میکرد، اما بعدها ترجمهای شتابزده از چند کتاب آپوکریفا انجام داد. پس از مرگ او کتابهای آپوکریفا مستقیماً از ترجمه قدیم لاتین به زبان لاتین وولگات برگردانده شدند.
بسیاری از دانشمندان کاتولیک در طی دوران اصلاحات دینی، کتابهای آپوکریفا را رد کردند.
لوتِر و اصلاحگران دینی قرار گرفتن کتابهای آپوکریفا را در زمره کتابهای کانُنی رد کردند.
تا سال ۱۵۴۶ یعنی تا زمان شورای ترنت (۱۵۴۳-۱۵۶۳)، کتابهای آپوکریفا از سوی کلیسای کاتولیک به شکل قطعی جزو کتابهای کانُنی محسوب نمیشدند؛ اما در این شورا و در اقدامی که در واکنش به اصلاحگران دینی انجام شد، رسماً جزو کتابهای کانُنی پذیرفته شدند. (Geisler, GIB, 272-273)
نتیجهگیری
دیوید داکری (David Dockery)، کنِت مَتیوز (Kenneth Matthews)، و رابرت اسلوان (Robert Sloan)، پس از بررسی شواهد و مدارک مختلف در آخرین کتابشان تحت عنوان “بنیانهایی برای تفسیر کتابمقدس” در مورد کتابهای کانُنی کتابمقدس چنین نتیجهگیری میکنند: «هیچ مسیحیای که به عملکرد مشیت الاهی اطمینان داشته و در مورد ماهیت حقیقی کتابهای کانُنی که کلام خدا هستند آگاهی کافی دارد، در مورد قابل اطمینان بودن کتابمقدسی که اکنون در دست ماست، نباید دچار تشویش و نگرانی خاطر شود.» (Dockery, FBI, 77, 78)