مارک مسیحی!
۵ دقیقه
ما مسیحیان معمولاً موعظههای زیادی میشنویم و تعالیم زیادی میبینیم. اما باید اعتراف کنیم که آنچه که میشنویم یا میخوانیم، بسیاری از اوقات تأثیر لازم را بر زندگی ما نمیگذارد. دلیل آن هم ضعف موعظه یا تعلیم نیست. دلیل اصلی اینست که ما آنطور که باید و شاید به آنچه میشنویم یا میخوانیم تفکر نمیکنیم. تفکر و تعمق، خصوصاً به هنگام دعا، یکی از رموز رشد روحانی است. پولس به شاگردِ جوان و خجالتی خود، تیموتائوس مینویسد: «در آنچه میگویم تفکر کن زیرا خداوند تو را در همه چیز فهم خواهد بخشید» (دوم تیموتائوس ۲:۷).
یکی از موضوعهایی که ما مسیحیان در بارهاش مطالب زیادی شنیده و خواندهایم، محبت است. اما صد افسوس که چقدر کم درکش کردهایم. کاش که این مقالۀ کوتاه، برای بعضی این مجال را فراهم آورد که کمی بیشتر در خصوص محبت کردن بیندیشند.
مارک مسیحی
شاید تابهحال خوب متوجه نشدهایم که "مارک مسیحی بودن" یا به عبارت بهتر، علامت مشخصۀ مسیحی بودنِ شخص، محبت او نسبت به انسانهاست. مسیح در انجیل یوحنا ۱۳:۳۵ به شاگردان خود فرمود: «به همین همه خواهند فهمید که شاگرد من هستید اگر محبت یکدیگر را داشته باشید.»
جالب است که مسیح نفرمود که نشانۀ مسیحی بودن، پاکی در مسائل جنسی است، یا ریاضت یا انجام معجزات. نشانۀ مسیحی بودن میزان محبت ما نسبت به سایر مسیحیان و به طور کلی همنوعان ماست.
بسیاری از اوقات، ایمانداران سؤال میکنند که اگر ما هم فلان یا فلان کار را که بیایمانان هم میکنند، انجام دهیم، دیگر چه فرقی با آنان داریم. به این نکته خوب توجه کنید: مهمترین تفاوت ما با بیایمانان، محبت ما نسبت به انسانهاست. چقدر همنوع خود را دوست داریم؟ کیفیت و کمیت محبت ما به همنوع، مهمترین و برجستهترین تفاوت ما با غیرمسیحیان است. اینست وجه تمایز یک مسیحی با یک غیرمسیحی!
بزرگترین حکم الهی
شاید اگر امروز ما از مسیح بپرسیم که ارادهاش برای زندگی ما چیست و چه میخواهد که برایش انجام دهیم، همان جوابی را به ما بدهد که به آن فقیه روشنبینِ یهودی داد. وقتی فقیه از او پرسید که بزرگترین حکم تورات کدامست، مسیح به دو حکم اشاره کرد: دوست داشتن خدا با تمام وجود؛ و دوست داشتن همنوع به اندازۀ خویشتن! مسیح گفته خود را با این جمله پایان داد: «بزرگتر از این دو، حکمی نیست!» (مرقس ۱۲:۲۸-۳۲). چه گفتۀ قابلِ تعمقی!
کسی که همنوع خود را به اندازۀ خودش دوست داشته باشد، نه فقط به او بدی نخواهد کرد، بلکه خودبهخود، تمامی احکام الهی را در خصوص او بهجا خواهد آورد؛ دیگر لازم نیست که دائماً در فکر این باشد که آیا این یا آن دستور خدا را بهجا آورده یا نه. کسی که نسبت به انسانها محبتی الهی داشته باشد، خودبهخود تمامی احکام الهی را در مورد آنها بهجا خواهد آورد. به همین جهت است که پولس رسول میفرماید: «هرگز از محبت نمودن باز نایستید زیرا با محبت کردن به دیگران، در واقع از احکام الهی اطاعت کردهاید و خواست خدا را بهجا آوردهاید.»
اگر همسایه و همنوع خود را به همان اندازه دوست بدارید که خود را دوست میدارید، هرگز راضی نخواهید شد که به او صدمه بزنید یا فریبش دهید یا او را به قتل برسانید و یا مالش را بدزدید؛ و هرگز به زن و به اموال او چشم طمع نخواهید دوخت؛ خلاصه، هیچ یک از کارهایی را که خدا در دهفرمان منع کرده است، انجام نخواهید داد. بنابراین، دهفرمان در این فرمان خلاصه میشود که "همسایۀ خود را دوست بدار، به همان اندازه که خود را دوست میداری." بلی، محبت به هیچ کس بدی نمیکند. پس اگر به انسانها محبت نمایید، مانند آنست که همه دستورات و احکام الهی را بهجا آوردهاید. خلاصه، تنها حکم و قانونی که لازم دارید، محبت است (رومیان ۱۳:۸-۱۰، ترجمۀ تفسیری).
چگونه محبت کنیم؟
«ما باید محبت کنیم!» دادنِ چنین شعارهایی بسیار آسان است و فارغ از مسئولیت! اما کسی که واقعاً درک کرده که "باید" محبت کند و محبت الهی از دلش میجوشد، فوراً خواهد پرسید: «در عمل و در زندگی روزمره، چگونه میتوانم دیگران را محبت کنم؟» این سؤالی است بسیار ارزنده، و بیانگر میل قلبی شخص به انجام اراده خدا میباشد.
برای آنکه بدانیم محبت کردن به همنوع در عمل یعنی چه، بهترین کار اینست که تعلیم پولس رسول را از اول قرنتیان ۱۳:۴-۷ از ترجمۀ تفسیری نقل کنیم: «کسی که محبت دارد، صبور است و مهربان؛ حسود نیست و به کسی رشک نمیبرد؛ مغرور نیست و هیچگاه خودستایی نمیکند؛ به دیگران بدی نمیکند؛ خودخواه نیست و باعث رنجش کسی نمیشود. کسی که محبت دارد، پرتوقع نیست و از دیگران انتظار بیجا ندارد؛ عصبی و زودرنج نیست و کینه به دل نمیگیرد؛ هرگز از بیانصافی و بیعدالتی خوشحال نمیشود، بلکه از پیروز شدن راستی شاد میگردد. اگر کسی را دوست بدارید، به هر قیمتی که باشد، به او وفادار میمانید، همیشه سخنان او را باور میکنید، سعادت او را میخواهید و از او دفاع میکنید.»
این گفتۀ پولس رسول به اندازه کافی روشنگر و بسیار قابل تعمق است. از سایر آیات کلام خدا درک میکنیم که کسی که محبت دارد، قبل از اینکه به فکر منافع و رفاه خود باشد، به فکر منافع دیگران است؛ ضعفهای دیگران را تحمل میکند و با آنها مدارا مینماید، چون میداند که خودش هم ضعفهای بسیار دارد؛ او دیگران را "قبول" دارد و خود را کانون عالم هستی نمیپندارد؛ کسی که محبت دارد، نسبت به دیگران با احترام رفتار میکند و مؤدب است.
محبت کردن یک دستور است!
گاهی اوقات ما متوجه عمق مسائل نیستیم. مثلاً در مورد محبت شاید فکر میکنیم که خوب است که محبت داشته باشیم! اما فراموش میکنیم فرمایش خداوند ما را که فرمود: «به شما حکمی تازه میدهم: که یکدیگر را محبت نمایید!» محبت کردن به انسانها امری اختیاری یا انتخابی نیست. "باید" محبت کنیم. این یک دستور است! کسی که محبت نمیکند، گناه میکند.
اما این حکم و دستور، برای یک مسیحی واقعی "باری سنگین" نیست. محبت ثمرهای است که روحالقدس در وجود ایماندار تولید میکند. بعبارت دیگر، اگر کسی نسبت به انسانها محبتی احساس نمیکند، یعنی اینکه اجازه نداده روحالقدس در قلب و وجود او کار کند. محبت از وجود خدا سرچشمه میگیرد و در دل انسان جاری میشود. به همین دلیل است که یوحنای رسول میفرماید: «هر که محبت مینماید، از خدا مولود شده است و خدا را میشناسد؛ و کسی که محبت نمینماید، خدا را نمیشناسد، زیرا خدا محبت است» (اول یوحنا ۴:۷ و ۸).
پس دعا کنیم که خدا محبتی الهی در قلب ما بهوجود بیاورد و خودمان نیز با او همکاری کنیم تا بتوانیم انسانها را محبت نماییم و به این شکل، شریعت مسیح را بهجا بیاوریم. آمین!
ای فرزندان، محبت را بهجا آریم نه در کلام وزبان بلکه در عمل و راستی (اول یوحنا ۳:۱۸).