رضایتی ناسالم
۸ دقیقه
اما زندگی ادامه مییابد و انسان همچنان میکوشد با چنگ و دندان به دستآویزهایی متوسل شود که شاید این خلاء را از بین ببرند و او را از سقوط به ورطۀ عدم رضایت بازدارند. از جملۀ این دستآویزها میتوان به تفریحات و لذایذ این دنیا، ادیان و مکاتب پررمز و راز، خدایان مختلف، و ورزش و فلسفه و کتاب و سیاست اشاره کرد. بااینحال همه این موارد گرچه ممکن است برای مدت کوتاهی انسان را ارضاء کنند، ولی بهزودی اثر خود را از دست میدهند.
مسیحیت پاسخ این تلاش انسان برای دست یافتن به ارضای درونی را تنها در ملاقات او با خدای زنده میبیند- خدای زندهای که در صورت پسرش عیسی مسیح به جهان خاکی ما قدم نهاد تا با معرفی پادشاهی خدا و دعوت انسانها به آن، این امکان را برای انسان گمشده فراهم آورد که با ایمان آوردن به خدای تثلیث و توکل بستن به او، به سعادت و خوشبختی نائل شود. حقیقتاً انسانی که حیاتش توسط نَفَسِ خدا ایجاد شده تا مدتی رضایت خود را در چیزهای دیگر خواهد جست، ولی عاقبت خسته خواهد شد. آگوستین عالم علم الهی اینطور مینویسد: "خدایا تو ما را برای خود ساختهای، دل ما تا در تو قرار نگیرد آرامی نخواهد یافت."
البته هدفِ مسیح تنها این نیست که کاری کند انسانها در زندگی خود به رضایت کامل برسند، بلکه او خواهان تحول انسان است و میخواهد از او موجود دیگری خلق کند- موجودی که با ایمان آوردن به او، به جرگۀ کلیسا و جماعت مسیحیان که قوم خدا هستند وارد میشود.
قصد من از این مقدمۀ طولانی، پرداختن به یکی از مشکلات امروزی ایمانداران است- مشکلی که مدتها فکر مرا به خود مشغول داشته است. شروع این مشغولیت فکری اظهارنظرهایی بود که از چند تن از دوستان کلیسایی شنیدم و باعث شد جدیتر به این موضوع فکر کنم. نظر دوستان این بود که "کلیسا واقعاً جای خوبی است. هر زمان که خسته و پریشان میشویم با شرکت در کلیسا قدرت و رضایتی پیدا میکنیم که تا چند روز ما را سرپا نگه میدارد، ولی باز باید صبر کنیم تا یکشنبه بعدی از راه برسد. مثل اینکه باطری ما در این دنیای لعنتی مرتب ته میکشد و مدام باید خود را شارژ کنیم!"
با توجه به اینکه میدانستم زندگی این دوستان پیوند مستحکمی با مسیح ندارد، بهزودی متوجه شدم که کلیسا برای این دوستان حکم محلی را پیدا کرده که فکر میکنند هر کس وارد آن شود از زندگی خود رضایت حاصل خواهد کرد. مسیحیت برای اینگونه افراد ارتباطی مداوم با مسیح نبود، بلکه تنها وسیلهای بود برای کسب رضایت از زندگی!
گویی کلیسا در اینجا نقش مواد مخدر را دارد. اینکه خود انسان در چه وضعیت روحانی بسر میبرد چندان مهم نیست. چنین افرادی پس از مدتی تبدیل به اشخاصی میشوند که از پیروزی و قدرت بیبهرهاند، خیلی زود تسلیم وسوسهها میگردند و با گناه سازش میکنند. اینگونه افراد شادی پایدار و آرامش واقعی ندارند، بلکه آرامششان با کوچکترین مشکلی از هم میپاشد. انسان تا ارتباط خود را با خدا اصلاح نکند، از پیروزی دور خواهد بود. رضایتی که در نتیجۀ پوشاندن مشکل اصلی و نادیده گرفتن آن حاصل گردد، رضایتی ناسالم و دروغین است.
تجربۀ تلخ اولین پادشاه اسرائیل
در باب ۱۶ کتاب اول سموئیل در عهدعتیق واقعهای میخوانیم که با تفکر در آن قادر خواهیم بود در مورد این موضوع به درکی صحیح برسیم. در این باب در مورد روح بدی میخوانیم که بر شائول پادشاه اسرائیل میآمد و او را مضطرب و نگران میساخت. وقتی خادمان پادشاه از این موضوع آگاه شدند به این فکر افتادند که حال پادشاه را بهبود بخشند. نتیجه این شد که در آیه ۱۶ خادمان راهحلی برای پادشاهِ مضطرب اسرائیل پیشنهاد کردند:
«پس آقای ما بندگان خود را که به حضورت هستند امر فرماید تا کسی را که بر بربط نواختن ماهر باشد بجویند و چون روح بد از جانب خدا بر تو بیاید به دست خود بنوازد و تو را نیکو خواهد شد.»
چه مشورت مخرب و مضحکی! چه غمانگیز است که انسان برای مشورت به اشخاصی مراجعه کند که دارای بصیرت و شناخت لازم نیستند. این افراد میتوانند با دادن مشورتهای غلط وضعیت روحانی انسان را وخیمتر سازند. با اینکه در آیه ۲۳ میخوانیم که با نواختن داود روح بد از شائول میرفت و حال او بهبود مییافت، ولی آیا درست بود که شائول در این شرایط احساس راحتی و رضایت کند؟ او از خدا نااطاعتی کرده بود، ولی حاضر نبود توبه کند. اگر وقتی سموئیل به نزدش آمد طلب بخشش کرده بود، به احتمال زیاد خدا او را میبخشید. ولی پادشاه اسرائیل نه تنها هیچ اشکی نریخت، بلکه از خود لجاجت نیز نشان داد. در آیات قبل میخوانیم که «روح خداوند از شائول دور شد و روح بد از جانب خداوند او را مضطرب میساخت.»
این موضوع نشاندهنده این است که وقتی ما از خدا نااطاعتی میکنیم و این عمل خود را عادلانه و موجه جلوه میدهیم، ممکن است صداهای عجیبی بشنویم و روح ناآرام بر ما قرار گرفته، احساس خوب و رضایتخاطر را از ما سلب نماید. در اینگونه شرایط، متوسل شدن به راههایی که به ما احساس خوبی تزریق کند کار بسیار خطرناکی است. زیرا اینگونه نصایح ما را از رسیدگی به مشکل واقعی دور میکند. تسکین یافتن توسط موسیقی و نطلبیدن خدا برای توبه و بازگشت واقعی مشکل شائول را حل نکرد. اگرچه او موقتاً آرام میشد و هنوز هم تاج را بر سر داشت، ولی خبر نداشت که مسح خدا دیگر بر او نیست و خدا شخص دیگری را به جانشینی او برگزیده است. و بهزودی روزی فرا رسید که گفت: «خدا از من دور شده و دیگر به من جواب نمیدهد» (اول سموئیل ۲۸:۱۵).
چند نکته در مورد احساس رضایت در زمان خطر
چرا داشتن احساس خوب در این شرایط برای پادشاه اسرائیل خطرناک بود و وضعیت او را به مراتب وخیمتر از قبل کرد؟ آیا تبدیل کردن کلیسا به محلی جهت کسب رضایت، برای دوستانی که از آنها یاد کردم کار درستی بود؟ شاید برشمردن چند دلیل در این مورد بتواند پاسخ نهایی را برای ما روشن کند.
●احساس خوب در این شرایط میتواند فریبنده باشد.
زمانی که دردمندیم به دنبال چیزی میگردیم که از آن آسوده شویم، و حال آنکه درد زنگ خطری است که به ما نشان میدهد عضوی در بدن ما درست عمل نمیکند. میتوانیم برای برطرف کردن درد از مُسکن استفاده کنیم زیرا موقتاً آن را ساکت میکند، ولی این مُسکن به اصل و ریشه توجهی ندارد. به همین ترتیب یک روح بحرانزده نیز میتواند برکتی باشد، زیرا روحالقدس از این طریق میخواهد ما را به خود آورد. بنابراین برای فرار از این بحران، وجدان خود را سرکوب و خفه نکنیم.
●احساس خوب داشتن در این شرایط مخرب است زیرا احساسات شکننده، آسیبپذیر و زودگذر هستند و نمیتوان به آنها تکیه کرد.
احساسات بهتنهایی قابل اعتماد نیستند. ما باید به محبت مسیح بر صلیب اتکا کنیم که فراز و نشیب ندارد و همیشه پایدار و استوار است و چون صخرهای لغزشناپذیر میتواند ما را در بحرانهای زندگی حفظ کند و استوار نگاه دارد.
●داشتن احساس خوب در زمان خطر مانع از آن خواهد شد که به نیازهای واقعیمان پی ببریم.
احساس خوب و رضایت از زندگی همیشه نشانۀ وضعیت روحانی خوب نیست. همچنین نداشتن احساس خوب لزوماً نشانۀ این نیست که در زندگی شخص مشکل روحانی وجود دارد. بنابراین داشتن رابطۀ صحیح با خدا را همیشه با داشتن احساس خوب از زندگی یکی ندانیم. اتفاقاً گاهی اوقات ممکن است لازم باشد برای رشد رابطه با خداوند از بحرانها و ناملایمات زندگی عبور کنیم، زیرا نمیخواهیم با گناه سازش کنیم و تسلیم شیطان گردیم.
امروزه مسیح و کلیسا که بدن اوست برای ما چه نقشی ایفا میکند؟ آیا ارتباط ما با او به روزهای یکشنبه محدود شده است؟ آیا به مسیح و کلیسا بهعنوان منبعی برای احساس رضایت نگاه میکنیم؟ آیا کلیسا مانند پمپ بنزینی است که تانکرهای روحانی ما را برای چند روز پر میکند تا در جادهها و اتوبانهای طویل زندگی توقف نکنیم؟ مسیح میخواهد ما را که دارای خلقت تازه هستیم رشد داده، بهسوی کمال هدایت کند. ما برای تحقق این هدف باید در زندگی خود مانند تاک و شاخهها در ارتباط با او بمانیم تا رشد کنیم و از زندگی نیز رضایتخاطر داشته باشیم. بدن مسیح نباید فقط محلی برای استراحت باشد، یا بهاصطلاح تزریق روحانی! خداوند مایل است خلقت تازهای ایجاد کند که از زمین گذشته، با آسمان در ارتباط است و رضایتش را در آنجا جستجو میکند- و نه صرفاً در ساختمانی بهنام کلیسا.
شاید زندگی اولین پادشاه اسرائیل درس عبرتی باشد تا ما نیز در زمان خطر به خود بیاییم و به ریشههای مشکل خود بپردازیم، و نه صرفاً به داشتن رضایت و احساسی خوب که مدتی بعد آن را از دست میدهیم. شائول آرامش و رضایت نداشت و چون ریشه این مشکل به رابطۀ او با خدا برمیگشت، با لجاجت نخواست این رابطه را اصلاح کرده، توبه نماید. بهجای این کار، نوازندهای را استخدام کرد تا با موسیقی روح ناآرام خود را آرامش بخشد. ولی این وضعیت ثبات نداشت و او هر چه بیشتر در این نااطاعتی پیش رفت، تا جایی که در نبرد با دشمن بهسختی شکست خورد و بهطرزی فجیع کشته شد. بنابراین بهعنوان افرادی مسیحی باید بهخاطر داشته باشیم که نیل به رضایتخاطر حقیقی در زندگی در نهایت به نحوۀ رابطه ما با خدا بستگی دارد، و سعی در توسل جستن به طرق کاذب جز رضایتی کاذب برایمان به ارمغان نمیآورد- ولو آنکه این راه کسب رضایت، شرکت در جلسات پربرکت کلیسایی باشد.