جایگاه تفكر در مسیحیت/۴
۵ دقیقه
در بین گروهی از متفكرین مسیحی نیز این باور وجود دارد كه نباید از فلسفه و نگرش فكری غالب بر هر عصر هیچگونه تأثیری پذیرفت و عالِم الهی مسیحی نباید هیچ ارتباطی با تفكر جهان پیرامون ایجاد نماید. از نظر آنان هر گونه تماسی با فلسفه و تفكر میتواند تأثیراتی مخرب بر الهیات مسیحی بر جای بگذارد و یا در بهترین حالت، هیچ نفعی برای الهیات مسیحی ندارد. این گروه بر این باورند كه كتابمقدس را آنگونه كه هست باید به جهان پیرامون اعلام نمود و نیازی به ایجاد ارتباط با تفكر معاصر یا بكارگیری مفاهیم و اصطلاحات آن وجود ندارد. بسیاری دیگر از مكاتب الهیاتی بنیادگرا (Fundamentalist) چنین رویكردی نسبت به فلسفه و تفكر معاصر دارند. اما مشكلی كه در بسیاری از موارد در مورد این مكاتب الهیاتی مطرح میشود، این است كه آنها بواسطه عدم شناخت كافی از تفكر جهان پیرامون خود و بخاطر ناتوانی در ایجاد ارتباط با انسانهای عصر خودشان، پیام انجیل را بگونهای معرفی میكنند كه برای انسانهای همعصرشان قابل فهم نیست و یا قالبهای فكری را در ارائه نظامهای الهیاتیشان بكار میگیرند كه منسوخ شدهاند و متعلق به اعصار گذشتهاند. لذا بیتوجهی آنان به تفكر جهان پیرامونشان به مانعی در برابر انتقال پیام انجیل تبدیل میشود.
مكتب الهیات انجیلی
یكی از مكاتب الهیاتی معاصر كه امروزه به مكتبی مهم و تأثیرگذار تبدیل شده است، مكتب الهیات انجیلی (Evangelical) است كه رویكردی قابل تأمل در مورد رابطه مكاشفه الهی و فلسفه و تفكر معاصر دارد و نحوه برخورد آن با این امور بگونهای است كه آن را به یك مكتب الهیاتی منطبق با راستدینی مسیحی تبدیل نموده است. مكتب الهیاتی انجیلی كه میتوان آن را تداوم سنت الهیات راستدینی اصلاحگران دینی و دیگر متفكران راستدین قرون هجدهم و نوزدهم دانست، كتابمقدس را بعنوان مرجع غایی و مطلق و نیز كلام مصون از خطای خدا میپذیرد و آن را یگانه مكاشفه الهی مكتوب میداند كه بدست ما رسیده است. در واقع یكی از مهمترین وجوه تمایز مكتب الهیات انجیلی از مكاتب دیگر، نگرش راستدینانه آن در مورد مرجعیت كلام خدا و مصون از خطا بودن آن میباشد. الهیات انجیلی با تكیه بر جهانبینیای كه كتابمقدس ارائه میدهد و با استخراج پیشفرضهایی كه در كلام خدا مطرح میباشد، در پی دست یافتن به یك نظام الهیاتی جامع و منسجم و عقلانی است كه تبیینی دقیق و مجابكننده از انسان و جهان و پدیدههای متنوعِ آن بدست دهد. الهیات انجیلی بر این باور است كه تنها مكاشفهای كه خدا از خود در تاریخ و در شخصیت مسیح و نیز كلام مكتوبش به ما عطا نموده است، میتواند اصولی را در اختیار ما بگذارد كه بر اساس آن بتوانیم به جهانبینیای منطقی و معقول و منسجم دست یابیم. الهیات انجیلی با تكیه بر اصول و حقایقی كه در كلام خدا وجود دارد، سعی در تعریف و تبیین آموزههای كلام خدا و سپس تدوین جهانبینیای مسیحی دارد كه همه ابعاد هستی انسانی را در وجوه پیچیده و متنوعش توجیه نماید؛ و نیز در پی آن است تا بر اساس تصویری كه كتابمقدس از خدا ارائه میدهد، تصویری جامع از رابطه خدا و جهان، نحوه عملكرد او در جهان و نظم هستی و كائنات ارائه دهد.
رویكرد نقادانۀ الهیات انجیلی
یكی دیگر از ویژگیهای مهم الهیات انجیلی رویكرد پرسشگر و نقاد آن نسبت به فلسفه و تفكر معاصر میباشد. در الهیات انجیلی پیشفرضها و مبانی نظری فلسفهها و جهاننگریهای گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایجی كه از پیگیری و كاربرد این پیشفرضها میتوان بدانها رسید، بررسی میشود. در واقع الهیات انجیلی با بررسی نقادانه و موشكافانه نظامهای فلسفی مختلف، تناقضات، ضعفها و نابسندگیهای آنها را نشان میدهد و ناتوانی آنها را در ارائه تصویری منسجم و جامع از حقیقت در كلیت آن به نمایش میگذارد. بدینسان الهیات انجیلی با فلسفه و تفكر معاصر و قرون گذشته برخوردی انتقادی و تحلیلی دارد و با فرهنگ در كلیت آن وارد دیالوگ میشود یعنی امری كه در الهیات بنیادگرا به آن توجهی نمیشود. از نظر الهیات انجیلی نشان دادن تناقضات و نقایص نظامهای فلسفی گوناگون و نیز نشان دادن نابسندگی آنها در ارائه تصویری جامع از جهان و هستی بشری در كلیت آن، یكی از وظایف مهم الهیات بوده و اقدامی مهم در جهت هدایت تفكر معاصر در خودآگاه شدن از نابسندگیها و تناقضات خود میباشد. در مرحله بعدی، یك جهاننگری مسیحی در تقابل با جهاننگریهای نابسنده ارائه میگردد كه تصویری جامع از خدا و هستی و انسان در وجوه گوناگون آن و نه فقط برخی ابعاد تجربه بشری ارائه میدهد.
الهیات انجیلی بسیاری از دستاوردها و نتایج فلسفهها و جهانبینیهای معاصر را میپذیرد، اما به این دستاوردها جدا از پیشفرضهای فلسفیای كه بنیان آنها هستند، نمینگرد و غایت منطقی این پیشفرضها را تا به انتها دنبال میكند. بدینسان الهیات انجیلی برخوردی عقلانی و منطقی با ایمان مسیحی و تفكر معاصر دارد و با تكیه بر دفاعیات مسیحی، سعی در به اثبات رساندن معقولیت و محتمل بودن مكاشفه مسیحی دارد. الهیات انجیلی از همه دستاوردهای معارف بشری سود میجوید و در پی آن است تا حقایق و اصول ایمان مسیحی و رخدادهای كتابمقدس را در معرض داوری و بررسی شاخههای گوناگون معارف بشری قرار دهد و بر این باور است كه مكاشفه الهی مكاشفهای عینی و قابل بررسی است. البته الهیات انجیلی برای ابعاد ذهنی حقیقت مكاشفه نیز اهمیت زیادی قائل است و سعی دارد تا بین عناصر عینی و ذهنی مكاشفه الهی تعادلی ایجاد كند. الهیات انجیلی ضمن پذیرش مصون از خطا بودن كتابمقدس، روشهای نقد نسخ را نیز میپذیرد. برخی از مشهورترین عالمان الهی انجیلی عبارتند از آبراهام كویپر، كورنلیوس وانتیل، فرانسیس شیفر، ادوارد كارنل، برنارد رام، الیستر مكگرات و دیگران.
اصیلترین شكل تفكر مسیحی
از نظر ما الهیات انجیلی بیش از مكاتب الهیاتی دیگر با راستدینی مسیحی همخوانی دارد و آن را میتوان اصیلترین شكل تفكر مسیحی در عصر حاضر دانست. البته در آثار دیگر عالمان الهی و متفكران مسیحی نیز میتوان عناصر اصیلی از راستدینی مسیحی و تفكر مسیحی مشاهده نمود و نادیده گرفتن عالمان الهی برجستهای همچون كارل بارت، كارل رانر، ولفهارت پاننبرگ و یورگن مولتمان، نادیده گرفتن بخشی مهم از میراث گرانبهای الهیات و تفكر مسیحی در عصر حاضر میباشد. اما در آثار متفكران فوق اندیشهها و آرایی وجود دارند كه در برخی موارد با راستدینی مسیحی همخوانی ندارند؛ اما این متفكرین در مجموع سهم مهمی در غنیسازی تفكر مسیحی در عصر حاضر ایفا كردهاند و آثار آنان افقهای نوینی در تفكر و الهیات مسیحی گشوده و پویایی و سر زندگی نوینی بدان بخشیده است.