You are here

تعـارف

زمان تقریبی مطالعه:

۱۲ دقیقه

«زیرا در زبان ایشان راستی نیست؛... زبان‌های خود را جلا می‌دهند.» مزمور ۵:‏۹

 

ایرج میرزا در مورد یکی از تعارفات ایرانی شعر طنزآمیزی دارد که چنین آغاز می‌شود:

یارب این عادت چه می‌باشد که اهل ملک ما

گاهِ بیرون رفتن از مجلس ز در رَم می‌کنند

جمله بنشینند خوب و برخیزند خوش

چون به پیش در رسند از یکدگر رَم می‌کنند

در ابیات آخر این شعر، شاعر به نتیجه‌گیری تلخی می‌رسد:

از برای رنجبر رَم مطلقاً معمول نیست

تا توانند از برای گنجوَر رَم می‌کنند

 

اصرار بر تقدم بزرگترها یا کسانی که مقام اجتماعی برتری دارند در هنگام ورود به محفل یا منزلی، تنها یک نمونه از تعارف‌های گوناگون کلامی است که ما به آگاه یا ناخودآگاه، به‌جا یا بی‌جا، در مناسبات روزانۀ خود به زبان می‌آوریم. رعایت برخی از این شئونات اجتماعی در فرهنگ‌های مختلف، بخصوص در فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی، نه تنها نکتۀ منفی و ناهنجاری جامعه محسوب نمی‌شود بلکه به عکس، از فضیلت‌ها و هنجارهای فرهنگ ما شمرده می‌شود. با این وجود به‌عنوان مسیحیان ایرانی باید به‌یاد داشته باشیم که تعارف بیش از حد و آمیخته به تظاهر و دورویی می‌تواند به آسانی تبدیل به یکی از بیماری‌های روحانی زبان ‌شود که در آن دروغ و ریا، و از نگاه ایرج میرزا حتی تبعیض، در جامه‌ای به‌ظاهر مؤدبانه و محترمانه صورت کریه خود را پنهان می‌کند و کم‌عمقی در رابطه‌های اجتماعی و بی‌اعتمادی و سوءتفاهم‌ در رابطه‌های فردی را برای ما به ارمغان می‌آورد.

فرض کنیم از دوستی خواهش کرده‌ایم چیزی برای ما خریداری کند. هنگام پرداخت وجه خرید اصرار می‌کند که قابلی ندارد! چیز باارزشی نبود! و به هیچ وجه پول آن را قبول نمی‌کند! نتیجه چه می‌شود؟ آیا به این وسیله دوستی و صمیمیت ایجاد می‌شود؟ خیر، بلکه بر عکس، نتیجه این خواهد بود که به حرف دوست‌مان اعتماد نکنیم و در آینده ولو آنکه به کمک او نیاز داشته باشیم، چیزی از او نخواهیم.

یا فرض کنید دوستی از ما دعوت می‌کند برای صرفِ "عصرانه‌‌ای مختصر" به "کلبۀ محقّر" او برویم، اما در کمال تعجب می‌بینیم بر سر میز لااقل چهار نوع غذای رنگ و وارنگ چیده است. بعد هم اصرار دارد که چیزی نخورده‌ایم و داریم منزل او را با شکم گرسنه ترک می‌کنیم! نتیجه چیست؟ ما مدیون می‌شویم که چه بتوانیم و چه توانایی آن را نداشته باشیم، با سفره‌ای رنگین‌تر محبت او را جبران کنیم.

"با اجازه" و "بفرمائید" و "به روی چشم" مسلسل‌وار بر زبان ما جاری است، اما انتظار نداریم دیگران این تعارفات را جدی بگیرند. حتی در بسیاری از مواقع این عبارات تنها تشنگی ما به جلب توجه دیگران و نیاز شدید ما به احترام متقابل را برملا می‌کند.

حال ببینیم کلام خدا در مورد تعارف چه می‌گوید؟ یک مسیحی ایرانی چگونه می‌تواند با الگوی تعریف‌شدۀ تعارف که با فرهنگ اجتماعی او تنیده شده است کنار بیاید؟ در مقولۀ تعارف، مرز بین رعایت ادب، احترام و محبت از یک سو و بی‌ادبی، بی‌اعتنایی، گستاخی و دورویی از سوی دیگر، برای ما ایرانیان چگونه مشخص می‌گردد؟

روی مثبت سکۀ تعارف

نمی‌توان این نکته را کتمان کرد که یک روی سکۀ تعارف احترام، تشویق، محبت و مهربانی به دیگران و اظهار فروتنی است. در مورد این روی سکه، کلام خدا صریحاً به ما فرمان می‌دهد که نه تنها همگان را حرمت کنیم (اول پطرس ۲:‏۱۷) بلکه حتی در احترام گذاشتن به یکدیگر از هم پیشی بگیریم (رومیان ۱۲:‏۱۰). همچنین از ما خواسته شده است که زبان خود را برای تشویق، بنا و تقویت یکدیگر بکار ببریم (اول تسالونیکیان ۵:‏۱۱). محبت و بردباری و مهربانی نیز باید شاخصۀ یک مسیحی باشد (اول قرنتیان ۱۳:‏۴). فروتنی و رفتار ملایم ثمرۀ کار روح‌القدس در فرد مسیحی است و یک ایماندار نه تنها در سخنان خود با دیگران، بلکه در هر حال باید فروتنی پیشه کند و دیگران را از خود بهتر بداند (غلاطیان ۵:‏۲۲ و فیلیپیان ۲:‏۳). به‌طور کلی جنبه‌های مثبت سنت تعارف در این آیه خلاصه می‌شود که «همچون قوم برگزیدۀ خدا که مقدس و بسیار محبوب است، خویشتن را به شفقت، مهربانی، فروتنی، ملایمت و صبر ملبس سازید» (کولسیان ۳:‏۱۲).

روی دیگر سکه!

اما مشکلِ تعارف در این است که اولاً در بسیاری از موارد، احترام تبدیل به دروغ محترمانه می‌شود. ثانیاً آنچه باید باعث بنا و تشویق شود آنقدر بی‌اساس و سطحی و توخالی است که نه تنها هیچ اثر ماندگار روحانی بر روی شنونده نمی‌گذارد بلکه برعکس، باعث بوجود آمدن سوءتفاهم و برداشت‌های نادرست می‌شود. معضل سومِ تعارف این است که محبتِ تعارفی و زبانی یا جدی گرفته نمی‌شود و یا از آن بوی ریا و دورویی برمی‌خیزد. و بالاخره گاه آنقدر گفتار و حتی رفتار ما آمیخته به تعارف است که نمی‌توانیم منظور واقعی خود را به دیگران انتقال دهیم و نتیجه این می‌شود که هم دیگران را دچار سوءتفاهم می‌کنیم و هم به خودمان ضرر و زیان می‌رسد، و آن وقت به غلط چنین نتیجه می‌گیریم که دیگران از محبت و فروتنی ما سوء‌استفاده کرده‌اند.

پس روی دیگر سکۀ تعارف دروغ، دورویی و ریا است. همین جنبۀ تعارف است که ما مسیحیان ایرانی باید مواظب آن باشیم تا مبادا لباس شفقت و مهربانی و فروتنی و ملایمتِ خود را آلوده به کذب و دورنگی و سوءتفاهم بسازیم.

حال هر یک از این چهار معضل فوق را در زیر به اختصار بررسی خواهیم کرد:

دروغ و کذب در تعارف

احترام و ادب به جای خود، اما آیا حتماً باید برای ادای احترام به کلمات و واژه‌های مبادی آداب و تعارفات و تشریفات اجتماعی متوصل شد که حاوی ادعاهایی کذب و واهی و غیر قابل انجام است؟ آیا بهتر نیست احترام ما به‌جای اینکه به‌طور مقطعی و کوتاه، در قالب چند کلمۀ از پیش تعیین‌ شده خود را نشان دهد، همواره در رفتار و گفتار حاکی از احترام و ادب به همگان، بروز کند؟ آیا بهتر نیست در کلماتی که اتوماتیک‌وار در مناسبات خود بکار می‌بریم تجدیدنظر کنیم و بسنجیم که کدام یک از آنها بی‌مفهوم یا حتی دروغ است و با تمرین و انضباط روحانی آن را با واژه‌های مناسب و صحیح جایگزین کنیم؟ به‌عبارات و تعارف‌هایی که به‌طور ناخودآگاه و از سرِ عادت به‌زبان می‌آورید توجه کنید و آنها را یادداشت کنید. کدام یک از آن‌ها راست نیستند؟ کدام یک از آنها با ایمان مسیحی شما تطابق ندارند؟ به‌عنوان مثال به‌جای عباراتی مانند "قربان شما" یا "الهی فدایت شوم"، چه عبارات مناسبی را می‌توان برای ابراز محبت و دوستی جایگزین کرد؟

مدتی پیش تصمیم گرفتم به هنگام همدردی با بیماران این تعارف را کنار بگذارم که «خدا بد نده!» چون بر طبق ایمان خود می‌دانم که خدا هیچ وقت به کسی بد نمی‌دهد. در عوض کوشش کردم یاد بگیرم که همدردی و محبت خود برای دردمندان را با لغات پرمعنی‌ای که مناسب حال و شخصیت و وضعیت آنان باشد نشان دهم. به یکی می‌گویم: «آیا کاری از دست من ساخته است؟» برای دیگری ممکن است بتوانم غذایی درست کنم و به خانۀ او ببرم و یا از کودکان دوستی مراقبت کنم تا حالش بهتر شود. اما حتی در این موارد هم باید مواظب باشم که به‌قول معروف تعارفِ آب حمامی نکنم! یکی از دوستانم تعریف می‌کرد که مدتی پیش از یک آنفولانزای شدید رنج می‌برد به‌طوری که چندین روز در بستر بیماری افتاده بود. یکی از دوستانش که در نقطۀ مخالف شهر زندگی می‌کرد به او تلفن زده بود و گفته بود که: «می‌خواهم برایت سوپ مفصلی درست کنم، اما چون ماشین ندارم خودت بیا و آن را به خانه ببر!»

برداشت‌های نادرست در تعارف

ایجاد سوء‌تفاهم و باورهای نادرست در شنونده، یکی دیگر از جنبه‌های منفی تعارف است. به‌عنوان مثال، بارها پیش آمده که واقعاً به کمک نیاز داریم اما وقتی کسی دست یاری به سوی ما دراز می‌کند با تعارف آن را کنار می‌زنیم. در مواردی دیگر برای اینکه دیگران را خوشحال یا تشویق کنیم از کلماتی بیهوده و دور از حقیقت استفاده می‌کنیم و تصور می‌کنیم که مثلاً با تشویق‌های خود آنها را بنا کرده‌ایم. تشویقِ تأثیرگذار بسیار متمرکز‌تر و مشخص‌تر و متمایزتر از کلمات پیش‌بینی‌شده‌ای است که ما در تعارف به‌کار می‌بریم.

در اوایل زندگی ایمانی‌ام روزی در جلسه‌ای در مورد بیداری روحانی صحبت می‌کردم. با وجود اینکه وقت زیادی برای آمادگی صرف کرده بودم، در هنگام صحبت بسیار نگران و مشوش بودم. در نتیجه بسیاری از نکته‌ها را فراموش کردم، کاغذ‌هایم را قاطی کردم و از هر گوشه آیه‌ای آوردم. ضمناً در حین صحبت بسیار طولانی‌ام متوجه شدم که چند نفر از خانم‌ها به خواب رفته‌اند! بعد از جلسه یکی از آن خانم‌های خواب‌آلود پیش من آمد و گفت: «چه صحبت بی‌نظیری! روی من خیلی تأثیر گذاشت!» مگر اینکه تأثیری که او از آن صحبت می‌کرد تأثیر قرص خواب‌آور بود، چون از تأثیر بیداری روحانی خبری نبود! چند روز بعد یکی دیگر از دوستانم به من تلفن کرد و گفت: «از درسی که در مورد بیداری روحانی دادی بسیار متشکرم. می‌دانم که تو چقدر مشغول درس هستی ولی با این حال معلوم بود که وقت زیادی برای آماده کردن آن مطالب صرف کرده بودی. همچنین واقعاً تو را تحسین می‌کنم که برای صحبت در این جلسه داوطلب شدی، چون با وجود اینکه مدت زیادی از ایمانت به مسیح نمی‌گذرد حاضر هستی با همان چیزهایی که آموخته‌ای او را خدمت کنی». تشویق این زن بسیار مشخص و متمرکز بود و باعث شد که من وقت بیشتری برای آماده کردن دروس بعدی بگذارم و از صحبت ‌کردن در جلسات طفره نروم و بدانم که با رشد ایمانی قابلیت انجام این خدمت را به‌طرز بهتری پیدا خواهم کرد. همچنین تشویق او باعث شد که من به سخنان این زن که از بلوغ مسیحی بیشتری برخوردار بود اعتماد کنم و از او در نحوۀ تهیۀ دروس و فن صحبت کمک‌های ارزشمندی بگیرم.

در دیوان فیضی شعر زیبایی در این رابطه است که می‌گوید:

فیضی از عشق بگو نکتۀ خاص

که دلم از سخن عام گرفت.

 

ریا و تزویر در تعارف

خطر دیگری که در قالب تعارف یک مسیحی را تهدید می‌کند دورویی و دورنگی و ریا است. در زبان چاکر و مخلص و نوکر و قربان و ارادتمند کسانی هستیم که یا به‌درستی آنها را نمی‌شناسیم، و یا در عمل برایشان تره هم خرد نمی‌کنیم و حتی چه بسا خصومت‌های دیرینه و حل‌نشده‌ای از آنها به دل داریم! جامی چه زیبا این موضوع را شرح داده است:

قالب تو رومی و دل زنگی است

رو که نه این شیوۀ یکرنگی است

با دل رومی دل زنگی که چه؟

رنگ یکی گیر دو رنگی که چه؟

رنگِ دو رنگی به دو رنگان گذار

زانکه دو رنگی همه عیب است و عار

 

کلام خدا صریحاً به ما می‌گوید که از لحاظ کیفیت، محبت ما باید بی‌ریا باشد (اول پطرس ۱:‏۲۲). اظهار محبت و دوستی و مهربانی باید از محبتی صمیمی و یکرنگ حکایت کند که میزان آن به تناسب عمق دوستی است و جای پیشرفت و ازدیاد برای خود می‌گذارد. چنین اظهار محبتی به خود و دیگران نیز اجازه می‌دهد که در کمال صمیمیت، محبت، اعتماد و تحمل، دلخوری‌ها و ناراحتی‌ها را در محیطی امن و پذیرای حریم دوستی و بخشش مسیحی ابراز کند و بپذیرد.

ضرر و زیان در تعارف

فردی را می‌شناختم که با کارفرمای خود در مورد حقوقش مذاکره می‌کرد. پس از بررسی ساعات کاری و شرح وظایف او، کارفرما مبلغی را به او پیشنهاد کرد و از او پرسید که آیا او با این مبلغ موافق است یا خیر. این شخص با تعارفاتی مثل «هر چه کَرَم شماست»، «از سرم هم زیاد است» و «لطف دارید» نتوانست عقیدۀ خود در مورد کافی نبودن مبلغ پیشنهادی را با قطعیت به کارفرمای خود ابراز کند. نتیجه این شد که او از همان ابتدا روحیه‌ای دلخور و گِله‌مند پیدا کرد و پیش خود تصور می‌کرد که از فروتنی و ادب او سوء‌استفاده شده، در حقّش اجحاف شده، و حقوقی که شایستۀ زحمت اوست به او داده نمی‌شود. این شخص هنگام کار همیشه ناراضی بود.

ما ایرانیان خوب می‌دانیم که تعارف آمد و نیامد دارد! تعارف سبب می‌شود که با اصرار بی‌جا، خود یا دیگران را تحت فشار بگذاریم تا کاری انجام دهند که موجب ضرر و زیان است. دیگرانِ "مراحم" را به زور و اصرار به منزل دعوت می‌کنیم و بعد در چهاردیواری خصوصی خود غرغر و شکایت می‌کنیم که هیچ‌کس موقعیت ما را درک نمی‌کند و "مزاحم‌ها" لحظه‌ای ما را به حال خود نمی‌گذارند! کسی بیماری قند دارد، اما با اصرار از او می‌‌خواهیم که شیرینی میل کند، و اگر نخورد طعنه می‌زنیم که «نترس نمک‌گیر نمی‌شوی»! طرف مقابل نیز برای اینکه روی ما را زمین نزند و ما را دلخور نکند -‏‏‏‏ و از آنجا که احتمالاً خود نیز اسیر تعارفات به‌ظاهر مؤدبانه است -‏‏‏‏ مجبور می‌شود به بهای سلامت خود ما را خشنود کند. کلام خدا در این مورد به ما فرمان داده است که «"بله" شما همان "بله" باشد و "نه" شما "نه" زیرا افزون بر این، شیطانی است» (انجیل متی ۵:‏۳۷). فرهنگ مسیحی ایرانی می‌باید با این شاخصه‌ها شناخته شود، نه اینکه زبان یک چیز بگوید و دل چیز دیگر!

کاش همه می‌توانستیم شهادت دهیم که:

من با تو یکدلم، سخن و قول من یکی است

این است قول من که شنیدی سخن یکی است

دیوان هلالی

 

... و بالاخره، تعارف با خدا

و اما تأسف‌بارترین نوع تعارف، تعارفاتی است که ما در دعا و پرستش به خدا ابراز می‌کنیم: کلمات پر زرق و برق و پرجلایی که ممکن است بیشتر دانش ما در کنار هم قرار دادن واژه‌های مذهبی را نشان ‌دهند تا ژرفای رابطۀ روحانی ما را با معبود. کلام خدا آشکارا به ما نشان می‌دهد که پدر آسمانی ما جویای چه نوع پرستندگانی است: آنانی که او را در روح و در راستی پرستش می‌کنند (یوحنا ۴:‏۲۴)، نه آنانی که با لغات زیبا به‌هنگام عبادت به او ابراز ارادت می‌کنند اما در عمل این سخنان از حد تعارف فراتر نمی‌رود. در عبادت خود را بر روی مذبح او می‌گذارند اما در منزل هر چه خود میل دارند انجام می‌دهند. مزمورنویس در مزمور ۱۷ از خدا تقاضا می‌کند که فریاد او را بشنود و تنها صلاحیت خود را در ابراز این دعا در این می‌داند که دعایش از لبانی بی‌‌ریا می‌آید (آیۀ ۱).

نتیجه‌گیری

بر طبق اول قرنتیان ۶:‏‏۳-‏‏‏‏‏۷‏ یک مسیحی باید در هر چیز شایستگی خود را نشان دهد، آنگونه که از خادمان خدا انتظار می‌رود -‏‏‏‏ حتی در تعارف و اظهار ادب و پایبندی خود به اصول و آداب اجتماعی و فرهنگی. در این آیات برخی از ضوابطی که در مناسبات، روابط، سخنان و قواعد نزاکت یک مسیحی حکمفرماست بیان شده است: «با پاکی... با معرفت... با صبر... با مهربانی... با روح‌القدس... با محبت بی‌ریا... با راستگویی و نهایتاً با قدرت خدا!» پس به‌طور کلی می‌توان گفت که تا آنجایی که تعارف، حقیقت است و با ادب و احترام بر اصیل بودن سخن یا دعوت ما تأکید دارد، به‌جا است. اما زیادتر از آن نه تنها به دروغ و ریا نزدیک می‌شود، بلکه به‌تدریج باعث از بین رفتن اعتبار سخنان‌مان خواهد شد.

عیسای مسیح می‌فرماید: «اما به شما می‌گویم که مردم برای هر سخن پوچ که بر زبان برانند، در روز داوری حساب خواهند داد. زیرا با سخنان خود تبرئه خواهید شد و با سخنان خود محکوم خواهید گردید» (متی ۱۲:‏۳۴-‏‏‏‏۳۶). بنابراین بیایید با قدرت خدا به‌جای تعارفات پوچ و توخالی، ادب و محبت را با راستگویی، یک‌رنگی، مهربانی و بی‌ریایی درآمیزیم.