You are here

برگرفته از داستان زندگی منصوره پای نهادن عشق به خانه ام

زمان تقریبی مطالعه:

۱ دقیقه

 

 

 

در حلقۀ فصل‌ها شادکام از شراب زندگی

مسکنم حصار عشق و معبدم به عیش و نوش

ناگهان

ترانه‌های شاد من به دست مرد من ربوده شد

و یار دلنواز من

به دام خلسۀ سیاهِ افیون و بنگ کشیده شد

تنید تار عنکبوتی نیاز و دزدی و دروغ بر تنش

رسید التهاب من به گریه و نظاره ستاره‌ها

فریفته به مرگِ یار

به جادو و به جنبل و طلسم او

نماز عشق خواندم و جواب من سکوت بود

خدای را صدا زدم

که آه ای خدای من،نگاه کن به کیفر بلای من،نماز من،نیاز من

و ناگهان خدای عشق پا نهاد بر دلم،به خانه‌ام

و عطر پادشاهی‌اش به باد برد ناله‌ها و سوز من

و یار من سر سپرده محبت خدای گشت

و خانه‌ام به مهر او،به واقع شاد شاد گشت