برف
۴ دقیقه
«آیا به مخزنهای برف داخل شده و خزینههای تگرگ را مشاهده نمودهای؟» ایوب ۳۸:۲۲
اولین برف زمستانی، صحنهای بدیع و دلفریب. خاطرهای زیبا که هر ساله، بانوی زمستان، با قلمموی سپید و لطیف خود، بر لوح زندگی من و تو به تصویر میکشد. بیا! دوست من، بیا تا این بار با هم با دوستی به کهنسالی زمین، همسفر سفر هر سالهاش از دیار بیرنگ بخار آب به سرزمین سپید برف شویم. دوستی ظریف و نادیدنی، دوستی بهنام مولکول آب، خانوادهای صمیمی شامل دو هیدروژن و یک اکسیژن.
دست میناگر نور بر اثر تابش خورشید این خانوادۀ صمیمی را از سطح دریاها و آبها به شکل بخار بهسوی ابرها میبرد. سفری آسمانی، پرمخاطره و نه چندان آسان؛ تا اینکه در نهایت، خانوادۀ داستان ما به ابر میرسد؛ سرزمین سکونت میلیونها خواهر و برادر دیگرش. بهتدریج در هر گوشۀ این سرزمین ابری چند مولکول آب به دور یکدیگر جمع شده تشکیل جنین ابتدایی کریستال برف را میدهند؛ حلقهای بسیار عجیب و زیبا، حلقهای منظم دقیقاً به شکل یک شش ضلعی. این شکل از مولکولهای آب، در حقیقت اولین مرحله از شکلگیری دانهای برف است.
این جنین برفی، با پیوستن به دیگر خواهران و برادران مولکولی آب، بزرگتر و بزرگتر میشود. نکتۀ جالب، شکل اتصال این مولکولها به یکدیگر است که بسیار منظم، هندسی و پیچیده است. مجموعهای از دهها شش ضلعی به هم چسبیده، موجودی بهنام کریستال برف را میسازند. در هر کریستال برف، مقادیر زیادی هوا نیز در بین حلقههای مولکولهای آب میهمان است. تا اینجا کریستال برف هنوز در خانۀ ابری خود ساکن است.
در این مراحل شکلگیری، شرایط خاصی که در اطراف هر کریستال از نظر دما، رطوبت و غیره حاکم است، منجر به ایجاد شکل خاص و منحصر بهفردی در آن میشود. یعنی در هر گوشۀ یک ابر که دانهای میکروسکوپی از کریستال برف در حال شکلگیری است، شرایط ویژهای حاکم است که منجر به شکلگیری خاصی در مولکولهای آب میشود و بنا بر آن شرایط، مولکولها روش متفاوتی را در هر گوشه برای اتصال به یکدیگر انتخاب میکنند. عجیب است، نه؟! یعنی از میلیاردها دانۀ برفی که در هر سال بر زمین میبارد، حتی دو عدد هم به هم شبیه نیستند!!! هر چه نظم و پیچیدگی کریستال برف بیشتر باشد، احتمال وجود کریستالی شبیه به آن نیز به همان نسبت کمتر و کمتر شده، زیبایی کریستال بیشتر و بیشتر میشود، نظم و پیچیدگیای که هر چه شرایط دشوارتر باشد، بیشتر میشوند.
هر کریستال برف دارای شش بازو است که گاه هر کدام چون درختی شاخه شاخه میشوند؛ درختی یخی، بسیار ریز و نادیدنی، درختی سپید و برفی در دل ابر، در دل سرما، در دل آسمان.
و اما ادامۀ داستان: هر کریستال برف، که داستان منحصر بهفرد زندگیاش را در شکل خود پنهان کرده است، با جمعی از دوستان کریستالی دیگرش همراه و همسفر شده، یک دانۀ برف را میسازند. بله، همان دانۀ برفی که پروازکنان در شبی سرد و زمستانی بر گونۀ ما مینشیند. جالب اینجاست که کریستالها، پس از آغاز سفر خود از ابر، بر اثر رویارویی با دشواریهایی چون تغییرات دما، رطوبت، باد و غیره، باز هم تغییر شکل میدهند و پیچیدهتر، زیباتر و منحصر بهفردتر میشوند. شکل زیبا و استثنایی هر کریستال برف، در حقیقت داستان بیهمتای زندگی منحصر بهفردی است که از ابتدا تا انتها داشته است.
اما چرا برف سپید است؟ چون کریستالهای برف، پس از برخورد با نور، با فروتنی بسیار، هیچ بخشی از نور را برای خود بر نمیدارند و چون آینهای تمامی نور را از خود انعکاس میدهند، تا جهان نور را دریافت کند، از این روست که سپید به چشم میآیند. در صورتی که اگر بخشی از نور مثلاً نور قرمز را برای خود بردارند (نور سفید مجموعهای از هفت رنگ نور است مثال: رنگینکمان)، ما برف را به رنگ آبی خواهیم دید، چنانکه این اتفاق به شکلی بسیار ضعیف در دشتهای وسیع پوشیده از برف میافتد و برف آنجا کمی آبی بهنظر میآید. حتماً این هم بهعلت میهماندوستی کریستالهای برف است، نور قرمز میهمان کریستالهای برف، و نور آبی میهمان چشمان من و شما!
اما چرا وقتی روی برف راه میرویم صدا میدهد؟ گفتیم مقادیر زیادی هوا در بین کریستالهای برف میهمان است. با فشار کفش شما بر روی برف، این کریستالها خرد شده، هوای بین آنها آزاد میشود، و شما صدای آزادی هوا و مرگ کریستال برف را میشنوید.
کمکم به پایان این سفر برفی میرسیم. سفری که از هر مولکول آب، موجودی زیبا، استثنایی و بینظیر میسازد، سفری از زمین به آسمان و از آسمان به زمین، سفری به سپیدی برف.
با اعجابی که خداوند در برف نهاده است بیایید با مزمورنویس همصدا شده بگوییم: «ای آتش و تگرگ و برف و مه و باد تند که فرمان او را بجا میآورید... نام خداوند را تسبیح بخوانید» (اقتباس از مزمور ۱۴۸).
بدرود