You are here

شیوۀ مسیحی تربیت فرزندان/۴

زمان تقریبی مطالعه:

۱۶ دقیقه

 

تأدیب کردن فرزندان

 

لغت "تأدیب" چه چیزهایی را به ذهن شما می‌آورد؟ قانون و مقررات؟ یک سلسله محدودیت‌ها؟ تنبیه بدنی؟ متأسفانه این لغت برای برخی حتی ممکن است یادآور خاطرات تلخ دوران کودکی و رفتارهای هولناک و بی‌رحمانه‌ای باشد که در گذشته از والدین یا معلمین خود دیده‌اند.

در جامعۀ امروز همگان از خطراتی که در تأدیب خشک، زورگویانه و عاری از محبت نهفته است آگاهند و هشدارهایی که در حمایت از توقف این‌گونه شیوه‌های نادرست تأدیب داده می‌شود کاملاً بجاست و باید جدی گرفته شود. اما خیلی مهم است که مواظب باشیم به‌ بهانۀ اجتناب از عواقب ناگوار تأدیب به شیوۀ نادرست، مسئولیتی را که به‌عنوان والدین مسیحی بر دوش داریم نادیده نگیریم، مخصوصاً مسئولیت مهم تأدیب و تربیت صحیحِ فرزندان‌ را. در این چهارمین و آخرین قسمت از مجموعۀ "شیوۀ مسیحی تربیت فرزندان" قصد دارم پس از پرداختن به مبنای کتاب‌مقدسی تأدیب، به ارائۀ راهکارهایی عملی جهت تأدیب و تعلیم و تربیت فرزندان‌مان در زندگی روزمره بپردازم.

 

کتاب‌مقدس، مبنای تأدیب

به‌عنوان والدین مسیحی، راهنما و نقطۀ آغاز کار ما در زمینه تأدیب فرزندان همیشه باید در وهلۀ نخست کلام خدا باشد. بسیاری از مواقع والدین بجای مراجعه به کتاب‌مقدس، برای فراگیری نحوۀ تأدیب فرزندان‌شان به‌سراغ نظریه‌ها و شیوه‌های پیشنهادیِ دنیا می‌روند و نتیجه‌ای جز سردرگمی و سرخوردگی نمی‌گیرند. این والدین از آنجا که تعلیم کتاب‌مقدس در مورد تأدیب فرزند را مطالعه نکرده‌اند و از اهمیت روحانی تأدیب آگاه نیستند، اغلب در بکارگیری شیوه‌های مختلف تأدیب "واکنشی" (reactive) عمل می‌کنند تا "پیشگیرانه" (proactive). اینگونه والدین همچنین اغلب از این واقعیت مهم غافلند که در پرورش فرزند، تأدیب و تعلیم دو عنصر انفکاک‌ناپذیر است. شیوه‌های مختلف تأدیب اگر با تعلیم همراه نباشد، در بهترین حالت صرفاً تأثیری موقتی خواهد داشت و در بدترین حالت، خطرناک و زورگویانه خواهد بود و به خرد شدن شخصیت کودک خواهد انجامید.

وقتی به هدف و نقشه‌ای که خدا از تأدیب کردنِ ما دارد پی می‌بریم، از اینکه او ما را تأدیب می‌کند رنجیده‌خاطر نمی‌شویم و خودمان نیز در تأدیب و تربیت فرزندان‌مان مؤثرتر عمل خواهیم کرد. با نگاهی به کتاب‌مقدس درمی‌یابیم که هدف خدا از تأدیب کردن فرزندان خود، بسی فراتر از "اصلاح رفتارهای ناشایست" یا "مجازات" اشتباهاتی است که مرتکب شده‌اند. خدا کسی را که دوست دارد تأدیب می‌کند، زیرا می‌خواهد کل شخصیت و وجود او را به‌سوی کمال سوق دهد. در مورد تأدیب فرزندان نیز باید همین‌طور باشد. هدف از تأدیب، پرورش دادنِ شخصیت و شکوفا کردنِ قابلیت‌های نهفتۀ فرزندان است، و نه خرد کردن شخصیت و از بین بردن اعتمادبه‌نفسِ آنها. تأدیبی که بر اساس معیارهای کتاب‌مقدسی انجام می‌شود، همیشه با محبت همراه است و باعث می‌شود فرزندان همان‌طور تربیت شوند که خدا می‌خواهد.

تأدیب از نگاه کتاب‌مقدس دارای اصول و ضوابطی است که در زیر خلاصه‌وار به آنها اشاره می‌کنم:

 

۱-‏‏‏‏ تأدیب و محبت دو روی یک سکه هستند: امثال ۳: ۱۲

در کتاب‌مقدس می‌خوانیم که خدا کسانی را که دوست دارد تأدیب می‌کند. در مورد تأدیب فرزندان نیز باید همین‌طور باشد. تأدیب صحیح مُلهم و برخاسته از محبت عمیق والدین نسبت به فرزندان‌شان است. والدینی که علاقۀ خاصی به آیندۀ فرزندان‌شان ندارند، اغلب در زمینۀ تأدیب و تربیت آنها مسامحه‌کاری و سهل‌انگاری می‌کنند و وقت و نیروی چندانی را وقف این امر نمی‌‌سازند. برعکس، هر چه والدین بیشتر به سرنوشت و آینده فرزندان‌شان علاقه‌مند باشند، وقت و نیروی بیشتری را به تأدیب درست آنها اختصاص می‌دهند و شیوه‌های تأدیبی‌شان مؤثرتر است. همان‌طور که در آیۀ بالا می‌خوانیم، پدر و مادری که فرزندان‌شان را به‌طور صحیح تأدیب می‌کنند در واقع کار خداوند را انجام می‌دهند، و طبعاً هیچ کاری نیکوتر و ثمربخش‌تر از انجام کار خداوند نیست.

 

۲-‏‏‏‏ تنبیه برای تأدیب صحیح ضروری است: عبرانیان ۱۲: ۶

دنیای امروز به ما می‌گوید که تنبیه کردنِ کودک صرفاً باعث پایین آمدن اعتماد‌به‌نفس او خواهد شد و ناهنجاری‌های رفتاری را بدتر خواهد کرد. مطابق نظریات دنیوی، بجای تنبیه کردن فرزندان‌ باید با آنها صحبت کنیم، راه درست را به آنها توضیح دهیم و بکوشیم با استدلال آنها را متقاعد کنیم. اما همان‌طور که در آیۀ بالا می‌خوانیم، نظر کتاب‌مقدس این است که تأدیب، و از جمله تنبیه در صورت لزوم، نشانۀ محبت است. نویسنده عبرانیان در ادامه می‌گوید: «هیچ تأدیبی در حین انجام شدن خوشایند نیست، بلکه دردناک است» (۱۲: ۱۱). بنابراین مشخص است که صحبت در اینجا در مورد تنبیه است، و نویسنده در واقع می‌گوید که اگر چنین تنبیهی دردناک نباشد، ثمربخش نخواهد بود.

در سال‌های اخیر، شیوه‌های روانشناختی پست‌مدرن در مورد تربیت فرزند به‌لحاظ تأکید بیش از حدی که بر ضرورت حفظ حس اعتماد‌به‌نفس کودک می‌نهند، والدین را در وضعیتی بغرنج قرار داده‌اند: والدین از یک سو می‌کوشند رفتار بد فرزند خود را اصلاح کنند، اما در عین حال نیز نهایت سعی‌شان این است که فرزندشان احساس بدی در مورد خود پیدا نکند. این دو نوع کوشش در واقع نقیض یکدیگرند و تأثیر یکدیگر را باطل می‌کنند. نتیجه آنکه رفتار ناشایست کودک، مهارنشده ادامه پیدا می‌کند و والدین در مورد توانایی‌ خود در تأدیب فرزندان‌شان مأیوس و نومیدتر می‌شوند. بی‌جهت نیست که کودکان و نوجوانان در بسیاری از کشورهایی که چنین تأکید بیش از حدی بر اعتماد‌به‌نفس فرزند دارند، اغلب افرادی بزهکار و لاابالی بار می‌آیند.

 

۳-‏‏‏‏ برکات اطاعت: امثال ۲۹: ۱۷، کولسیان ۳: ۲۰، امثال ۱: ۸-‏‏‏‏ ۹ و ۱۵: ۳۲

آیات فوق همگی در مورد اطاعت است. امثال ۲۹: ۱۷ به ما می‌گوید که فرزندان مطیع مایۀ خشنودی والدین‌شان خواهند بود. کتاب‌مقدس به‌روشنی اعلام می‌دارد که اگر والدین می‌خواهند فرزندان‌شان برای‌ آنها مایه آرامش و خشنودی باشند و نه اسباب شرّ، باید درست تربیت شوند. به‌عبارت دیگر، این موضوع که فرزندان برای والدین مایۀ رضایت و سعادت هستند یا اسباب شر، به خود والدین بستگی دارد. فرزندانی که رفتار شایسته دارند به‌طور تصادفی به‌وجود نمی‌آیند، بلکۀ ثمرۀ عزم راسخ والدین هستند. در کولسیان ۳: ۲۰ می‌خوانیم که والدینی که فرزندان‌شان را درست تربیت می‌کنند، فرزندان مطیعی تحویل جامعه خواهند داد که باعث خشنودی خداوند هستند. اطاعت برای خداوند خیلی مهم است.

و اما در امثال ۱: ۸-‏‏‏‏ ۹ می‌بینیم که اطاعت برای خود فرزندان نیز باعث برکت است. بسیاری از والدین می‌خواهند فرزندان‌شان مطیع آنها باشند تا کار خودشان آسان‌تر شود. اما کتاب‌مقدس به‌روشنی تعلیم می‌دهد که اگرچه مطیع بودن فرزندان به‌نفع والدین است، اما برکات چنین اطاعتی در وهلۀ نخست متوجه خود فرزندان است: اطاعت از تعلیم پدر و مادر همچون "تاجی زیبا بر سر و جواهر بر گردنِ" فرزندان خواهد بود.

آخرین آیه‌ای که در مورد اطاعت بررسی می‌کنیم، امثال ۱۵: ۳۲ است. در این آیه به‌وضوح می‌بینیم که بین اطاعت کردن و سعادتمند بودن ارتباطی مستقیم وجود دارد. کسانی که نااطاعتی می‌کنند اغلب اوقات افراد خوشبختی نیستند، بلکه معمولاً افرادی عصبانی و ناراضی‌ هستند که "خویشتن را حقیر می‌شمارند". کسانی که برای اقتدار دیگران احترامی قائل نیستند، اغلب برای خودشان نیز احترام خاصی قائل نمی‌باشند. اطاعت فقط نشانۀ احترام به دیگران نیست، بلکه نشان‌دهندۀ احترام به خود نیز هست.

 

۴-‏‏‏‏ تأدیب نکردن در نهایت به موت و نابودی می‌انجامد: امثال ۱۹: ۱۸ و ۶: ۲۳

در امثال ۱۹: ۱۸ آشکارا می‌بینیم که والدینی که حاضر به "ادب کردن" یا تأدیب فرزند خود نیستند، در واقع کمر به قتل یا نبودی فرزندشان می‌بندند. آری، تأدیب نمودنِ فرزند به‌راستی تا بدین حد در نظر خدا مهم است. تأدیب صحیح بزرگ‌‌ترین هدیه‌ای است که والدین می‌توانند در اختیار فرزندشان بگذارند. چه بسا که اگر فرزند خود را به‌درستی تأدیب نکنیم، راه هلاکت و نابودی را نه تنها در این دنیا بلکه در ابدیت نیز برای‌شان هموار کرده‌ایم.

 

ده راه عملی برای تأدیب صحیح فرزند

حال که تأدیب را تعریف کردیم و به مبنای کتاب‌مقدسی و اهمیت روحانی آن پی بردیم، تنها کاری که باقی می‌ماند این است که ببینیم چگونه باید آن را در عمل پیاده کرد! به‌عنوان پدر و مادر لابد می‌دانید که فرزندان اغلب درست زمانی که احساس می‌کنید به هیچ وجه حوصلۀ تأدیب صحیح و دقیق آنها را ندارید، به چنین تأدیبی نیاز دارند. وقتی از رفتار فرزندان‌تان کلافه شده‌اید، فکرتان پریشان است، اعصاب‌تان به‌هم ریخته و خشم از وجودتان زبانه می‌کشد، درست در چنین مواقعی است که فرزندتان بیش از هر زمان دیگر به تأدیب صحیح نیاز دارد. در چنین مواقعی باید دعا کنیم تا خداوند این فیض را به ما بدهد که با فکری باز و اعصابی مسلط، نیاز فرزندمان برای تأدیب صحیح را برآورده سازیم.

 

در زیر در خصوص شیوه‌های عملی تأدیب فرزند به ده نکته اشاره خواهم کرد که به اختصار از کتاب "قلب یک مادر: نگرشی به ارزش‌ها، دید و شخصیت مادر مسیحی" نوشتۀ جِین فلمینگ (Jean Fleming) برگرفته شده است. البته راه‌های تأدیب فرزند تنها به این ده شیوه خلاصه نمی‌شود، اما به‌کار بستن موارد زیر تا اندازۀ زیادی به شما کمک خواهد کرد که فرزندتان را با حفظ آرامش و به دور از خشونت و عصبانیت تأدیب کنید. از یاد نبریم که طرق تأدیب بسته به سن و شخصیت کودک متفاوت است و آنچه در مورد یک کودک نتیجه‌بخش است ممکن است لزوماً در مورد کودکی دیگر نتیجه ندهد. با این حال به‌عنوان یک اصل کلی می‌توان گفت که در تأدیب فرزند، پرخاشگری از سوی والدین به هیچ وجه قابل قبول نیست.

 

۱-‏‏‏‏ انسان جایز‌الخطا است

کودکان نیز دارای طبیعت گناه‌آلود هستند و همچون همۀ ما مرتکب اشتباه می‌شوند، خطا می‌ورزند و قصوراتی دارند. هیچ یک از ما کامل نیستیم. بنابراین انتظار نداشته باشید فرزندتان از هر لحاظ کامل باشد و هیچگاه اشتباهی از او سر نزند!

 

۲-‏‏‏‏ مشکل چیست؟

وقتی کودک‌تان شما را به خشم می‌آورد و احساس می‌کنید از دست او کلافه شده‌اید، از خود بپرسید دقیقاً چه چیزی در او مرا ناراحت کرده است و چرا. من در اینگونه موارد از خودم می‌پرسم که آیا فرزند من واقعاً مرتکب کار اشتباهی شده یا اینکه صرفاً به فراخور سنش رفتار می‌کند. آیا عصبانیت من از او به این خاطر است که جان مرا به لبم رسانده، کار مرا چند برابر کرده، یا باعث شده است که در مقابل دیگران خجالت بکشم؟ اندیشیدن به این سؤال به شما کمک خواهد کرد به دلیل اصلی ناراحتی خود پی ببرید و در صورت لزوم آن را با همسر، دوست یا فردی مشاور در میان بگذارید.

 

۳-‏‏‏‏ انتظارات‌تان از فرزندتان واقع‌بینانه باشد

منصفانه نیست که انتظار داشته باشیم کودکی دو ساله مانند یک کودک شش ساله رفتار کند، یا فرزند یازده ساله‌مان مسئولیتی را که معمولاً به عهدۀ بزرگ‌ترهاست متقبّل شود. در این زمینه کتاب‌ها و وب‌سایت‌های مفید فراوانی وجود دارند که می‌توانند به ما کمک کنند دریابیم در هر سن باید از کودک‌مان چه انتظاراتی داشته باشیم.

 

۴-‏‏‏‏ رفتارتان با کودک دارای ثبات باشد

منظور از "ثبات" دقیقاً چیست؟ آیا بدین معناست که در برخورد با خطای خاصی که از کودک سر می‌زند همیشه به یک صورت عمل کنیم؟ من این‌طور فکر نمی‌کنم. خدا برای آنکه نکته‌ای را به ما بیاموزد همیشه ما را تنبیه و توبیخ نمی‌کند. او گاه برای ملزم ساختن یا آگاه کردن ما از آیات کتاب‌مقدس استفاده می‌کند، گاه از طریق اشخاصی به‌خصوص مطلبی را به ما تعلیم می‌دهد و گاه نیز ندای روح‌القدس ما را بر سر عقل می‌آورد. با این حال خدا همیشه ثابت‌قدم است. او با صبر و امانت در زندگی ما کار می‌کند تا ما را به شباهت عیسای مسیح درآورد.

در مورد تأدیب فرزند نیز باید همین‌طور باشد. گاه ممکن است لازم باشد با فرزندمان صحبت کنیم، زمانی دیگر لازم است با آنها دعا کنیم و گاه نیز لازم می‌شود آنها را تنبیه بدنی نماییم. شیوه‌ها ممکن است همیشه یکی نباشد، اما هدف از همۀ آنها این است که فرزندان‌مان را هر چه بیشتر به شباهت مسیح نزدیک سازیم.

 

۵-‏‏‏‏ با فرزندتان صحبت کنید

خیلی مهم است که پدر و مادر خود را عادت دهند که با فرزندشان صحبت کنند، حتی زمانی که فرزندشان نوزاد کوچکی بیش نیست. با فرزندان‌تان در مورد برنامۀ کاری‌شان صحبت کنید، چون این کار باعث خواهد شد از لحاظ فکری بیشتر برای آنچه پیش رو دارند آماده باشند و بهتر آن را انجام دهند. به فرزندان بزرگ‌ترتان این فرصت را بدهید که خودشان تصمیم‌گیری کنند. بسیاری از کودکان اغلب از والدین خود چیزی جز امر و نهی نمی‌شنوند، حال آنکه سخنان تشویق‌آمیز نیز به اندازۀ امر و نهی در تعلیم و تربیت فرزند مؤثر است. ضمناً خیلی مهم است که سخنان تشویق‌آمیزی که به فرزند‌تان می‌گویید بجا و صادقانه باشد. تشویق جزئی از روند تأدیب است، و بنابراین فرزندتان باید بداند دقیقاً به چه دلیل وی را تحسین یا از او تشکر و قدردانی می‌کنید.

 

۶-‏‏‏‏ فرزندتان باید احساس کند در کاری موفق شده است

احساس موفقیت در هر کسی نیرو و انگیزه به‌وجود می‌آورد. به فرزندان‌تان وظایفی بسپارید که می‌دانید می‌توانند کمابیش آنها را با موفقیت انجام دهند. وقتی می‌بینید برای انجام این وظایف زحمت می‌کشند، از آنها قدردانی کنید و در شادی موفقیت‌های‌شان سهیم شوید. کودک هیچ‌گاه نباید فکر کند که شما تنها وقتی خطایی از او سر می‌زند یا قادر به انجام کاری نیست، متوجۀ او می‌شوید!

 

۷-‏‏‏‏ پیگیری کنید

تنها کافی نیست به کودک بگوییم که باید چه بکند یا نکند. لازم است آنچه را که از او خواسته‌ایم، پیگیری کنیم و مطمئن شویم که از ما اطاعت کرده‌ است. وقتی من از فرزندم می‌خواهم که عروسک‌هایش را سر جای‌شان بگذارد، در واقع فرصتی برای او فراهم می‌کنم که اطاعت یا نااطاعتی را یاد بگیرد. درخواست من ایجاب می‌کند که حتماً مطمئن شوم فرزندم عروسک‌هایش را سر جای‌شان گذاشته است. اگر ببینم چنین کاری نکرده است، باید دست به اقدامی بزنم که باعث شود فرزندم کاری را که از او خواسته‌ام انجام بدهد. ممکن است در مقابلش بنشینم و بگویم: «از تو خواسته بودم این عروسک‌ها را برداری. لطفاً قبل از انجام هر کار دیگری این کار را انجام بده!» و یا ممکن است ساعت شماطه‌دار را برای دو دقیقۀ بعد تنظیم کنم و از او بخواهم تا قبل از به صدا درآمدن زنگ عروسک‌هایش را جمع کند. شیوه‌های مختلف در این خصوص بسته به سن و شخصیت کودک متفاوت است.

۸-‏‏‏‏ توجه کودک را به چیز دیگری معطوف سازید

گاهی اوقات بهتر است بجای آنکه دو ارادۀ متفاوت رو در روی هم قرار بگیرند و محکم به هم برخورد کنند، از راهی انحرافی استفاده شود. البته جلوی چنین رویاروییِ دو اراده را همیشه نمی‌شود گرفت، اما می‌توان با قدری ابتکار عمل آن را در مسیر صحیح هدایت کرد.

فرض کنید کودک سه ساله‌تان مستقیماً به‌طرف کتاب‌های درسی خواهر بزرگ‌ترش پیش می‌رود. بجای آنکه سرش داد بزنید: «نه! دست نزن!»، می‌توانید توجه ‌او را به چیز دیگری معطوف کنید. مثلاً به او بگویید: «بیا برویم بابا را پیدا کنیم»، یا: «بیا این کتاب داستان را ببین». و یا اینکه می‌توانید همان لحظه او را بغل کنید و با او به بازی بپردازید. اما اگر می‌بینید که کودک‌تان همچنان مسمم است به‌سراغ کتاب‌های خواهرش برود و سعی دارد لجوجانه خود را از دست شما برهاند، در اینجا دیگر نمی‌توان کماکان به شیوه‌های انحرافی ادامه داد. اکنون دیگر با رویاروییِ دو اراده مواجه‌اید، و در این رویارویی این شما هستید که باید پیروز شوید! نااطاعتی عمدی کودک نباید نادیده گرفته شود. موضوع در اینجا نه کتاب‌های درسی، بلکه نااطاعتی، لجاجت و بی‌احترامی کودک است، و از کنار آن نمی‌توان بی‌تفاوت رد شد.

 

۹-‏‏‏‏ تنبیه بدنی

در روزگاری که خشونت نسبت کودکان یکی از دلایل اصلی مرگ و میر اطفال زیر سه سال است، بسیاری از والدین ممکن است به‌هیچ وجه نخواهند کودکان‌شان را تنبیه بدنی کنند. اما به‌‌نظر من تنبیه بدنی در تربیت فرزند جایگاه خاص خود را دارد. منتهی از آنجا که اگر به‌صورت یک روال عادی درآید رفته‌رفته ارزش و کارایی خود را از دست خواهد داد، چنین تنبیهی باید تنها در موارد نادر و بدون خشم و عصبانیت انجام شود.

هرگز فرزندتان را با خشم کتک نزنید. خود من اغلب لازم دیده‌ام که فرزندانم را برای چند دقیقه به اتاق‌شان بفرستم تا بتوانم بر اعصابم مسلط شوم و خوب فکر کنم که آیا تنبیه بدنی آنها در آن لحظه مناسب‌ترین شیوه هست یا خیر. تنبیه بدنی کودک هیچ‌گاه نباید در مقابل دیگران انجام شود، چون کودک نباید تحقیر گردد. بهترین نوع تنبیه بدنی، زدن به ناحیۀ باسَنِ کودک است. تنبیه بدنی حتماً باید با تعلیم کودک و این توضیح همراه باشد که چرا دارد تنبیه می‌شود. پس از تنبیه نیز باید کودک‌تان را از محبت‌تان نسبت به او خاطرجمع سازید و نشان دهید که برای خیریت خودش او را تنبیه کرده‌اید.

 

۱۰-‏‏‏‏ پاداش

این شیوه نزد والدین محبوبیت فراوان دارد و اکثر آنها دوست دارند فرزندان‌شان را از طریق دادن وعدۀ پاداش، تأدیب کنند. اما باید توجه داشت که تربیت کردن فرزند صرفاً با اتکا به پاداش، خطرات خاص خود را دارد. ممکن است کودک وقتی بزرگ شد نیز تنها دست به کاری بزند که بیشترین امکان پاداش در آن است. ممکن است بجای آنکه به‌ خوبی و بدی کاری بیاندیشد، انگیزه‌بخش او صرفاً کسب پاداش و منفعت شخصی باشد. و یا ممکن است انتظار داشته باشد که در ازای انجام هر کار درستی پاداش بگیرد، حال آنکه در واقع گاه مجبور خواهد بود به‌خاطر انجام کار درست زحمت ببیند و سختی بکشد (نگاه کنید به اول پطرس ۴: ۱۲-‏‏‏‏ ۱۳).

پاداش می‌تواند گاهی اوقات انگیزۀ مشروعی باشد. به‌عنوان مثال خدا به کسانی که نسبت به او وفادار هستند وعدۀ پاداش می‌دهد. اما خیلی مهم است که به فرزند خود بفهمانیم که پاداش همیشه آنی نیست و نباید بلافاصله توقع پاداش داشت. در واقع همان‌طور که به‌خوبی می‌دانیم، غالب اوقات رفتار درست پیروان مسیح نخست با ضرب و شتم، حبس و حتی مرگ همراه است و پاداش تنها بعدها می‌آید.

 

نتیجه‌گیری: بر اوضاع مسلط هستم!

خدا مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندان‌تان را به شما سپرده است و اقتدار لازم برای انجام این کار را نیز به شما داده است. او به فرزندان دستور داده‌ است که به شما والدین احترام بگذارند و از شما اطاعت کنند. بنابراین باید بر اوضاع مسلط باشید!

بسیاری از والدین در رویارویی با مسئولیت پرورش فرزند، خود را عاجز و ناتوان می‌بینند، خیلی زود کلافه می‌شوند و درجا می‌زنند. اگر شما جزو اینگونه والدین هستید، دل قوی دارید! هیچ‌گاه برای دریافت فیض خداوند دیر نیست. همین امروز محکم و قاطع بایستید و به خودتان بگویید: «من بر اوضاع مسلط هستم!» هیچ‌گاه نخواهید دیگران، نظیر پدر یا مادربزرگ، رهبران کلیسا، یا دوستان و همسایگان، مسئولیتی را که خدا فقط و فقط بر دوش شما نهاده است، انجام دهند. پدربزرگ و مادربزرگ، رهبران کلیسا یا دوستان و آشنایان می‌توانند شما را در انجام این وظیفۀ خطیر تشویق و دلگرم سازند، اما هرگز نباید جای شما را بگیرند. خدا وقتی شما را پدر یا مادرِ فرزندان‌تان قرار داد اشتباه نکرد. بنابراین هرگز نباید مسئولیت تربیت فرزندان‌تان را به شخص دیگری واگذار کنید.

وقتی شما بر اوضاع مسلط هستید، در آن صورت نه تنها می‌توانید تصمیم‌گیری کنید بلکه باید چنین کنید. تصمیمی که می‌گیرید ممکن است باب دل فرزندتان نباشد، اما به‌عنوان والدین باید چنین تصمیمی بگیرید. از یاد نبرید که در انجام مسئولیت خطیر پرورش فرزند در واقع با خدا همکار هستید. این کار آسان نخواهد بود، اما مطمئن باشید ارزش آن را دارد: «فرزند خود را ادب کن که تو را آسودگی خواهد بخشید، و مایۀ خشنودی جانت خواهد بود» (امثال ۲۹: ۱۷).

 

 

منابع:

 

Parenting By The Book: Biblical Wisdom for Raising Your Child. John Rosemond. (2007) Howard Books, New York, NY.USA.
 
A Mother’s Heart: A Look At Values, Vision, and Character For the Christian Mother. Revised Edition. Jean Fleming. (1996) Navpress, Colorado Springs, CO. USA
 
The New Dare to Discipline. Dr. James Dobson (1996) Tyndale House Publishers, Inc. USA.