You are here

بیلی گراهـام

زمان تقریبی مطالعه:

۱۰ دقیقه

 

بیلی گراهام بیش از هر انسان دیگری در طول تاریخ پیغام انجیل را رو در رو خطاب به شنوندگان موعظه کرده است. تاکنون قریب به ۲۱۵ نفر در بیش از ۱۸۵ کشور دنیا پیام نجات را در جلسات یا کنفرانس‌های مختلف به‌طور مستقیم از زبان او شنیده‌اند. از این تعداد، در حدود چهار میلیون نفر به دعوت او برای رفتن به جلو و سپردن قلب خود به مسیح لبیک گفته‌اند. علاوه بر این تعداد، تا سال ۲۰۰۲ در حدود دو میلیارد نفر نیز از طریق رادیو، تلویزیون، ویدئو، سینما یا اینترنت پیغام خدا را از زبان این مرد خدا شنیده‌اند. بیلی گراهام از سال ۱۹۴۸ به‌طور پیوسته در فهرست پرطرفدارترین ده مردِ دنیا (که توسط سازمان گَلِپ (Gallup) تهیه می‌شود) قرار داشته است، و بسیاری از مردم دنیا او را مهمترین الگو در زندگی خود می‌دانند.

ویلیام فرانکلین گراهام، معروف به بیلی گراهام، در روز هفت نوامبر سال ۱۹۱۸، چهار روز قبل از پایان جنگ جهانی اول، در مزرعه‌ای در نزدیکی شهر شارلوت واقع در ایالت کارولینای شمالی آمریکا دیده به جهان گشود. والدینش هر دو افراد خداترسی بودند و تعالیم کلام خدا را از همان کودکی به فرزندان‌شان آموختند. در پاییز سال ۱۹۳۴، مبشری دوره‌گرد به‌نام مُردخای هام به شهر شارلوت آمد و سلسله جلساتی برای بیداری روحانی ترتیب داد. در یکی از این جلسات بود که ویلیامِ جوان (که در آن هنگام شانزده سال داشت) قلب خود را به مسیح سپرد و تصمیم گرفت او را به‌عنوان خداوند زندگی خود بپذیرد. بیلی گراهام چند سال بعد در آموزشگاه کتاب‌مقدسِ فلوریدا (که اکنون Trinity College نام دارد) ثبت‌نام کرد تا کلام خدا را به‌خوبی فراگیرد. سپس به کالج ویتن (Wheaton College) در ایالت ایلنوی رفت و در سال ۱۹۴۳ در رشته مردم‌شناسی از آنجا فارغ‌التحصیل شد. به‌هنگام تحصیل در این کالج بود که بیلی‌گراهام سرانجام بر هر نوع شک و شُبهه‌ای در مورد ایمان مسیحی فائق آمد و کتاب‌مقدس را به‌عنوان کلامِ خطاناپذیرِ خدا پذیرفت. او پس از فارغ‌‌التحصیل شدن از کالج ویتن، با یکی از دختران همکلاسی خود به‌نام روت بِل ازدواج کرد. روت که ایماندار بسیار روحانی‌ای بود، در چین به‌دنیا آمده بود زیرا پدر و مادرش در زمان تولد او به‌عنوان مبشر در آن سرزمین خدمت می‌کردند. آنان پس از ازدواج، در ایالت کارولینای شمالی در کلبه‌ای چوبی متعلق به پدرِ روت ساکن شدند و خداوند به آنان پنج فرزند عطا کرد. بیلی گراهام پس از فارغ‌التحصیل شدن از کالج ویتن، مدتی به‌عنوان شبان یک کلیسا خدمت کرد و سپس به سازمان "جوانان برای مسیح" (Youth for Christ) ملحق شد که هدفش رساندن پیام انجیل به جوانان و نظامیان جنگ جهانی دوم بود. او در این مدت به مناطق مختلف آمریکا و اروپا سفر می‌کرد و به‌عنوان مبشری جوان پیغام انجیل را در کلیساها، میادین شهر و استادیوم‌ها موعظه می‌نمود. بیلی گراهام در نتیجۀ این سفرها رفته رفته در محافل مسیحی به چهره‌ای شناخته ‌شده تبدیل شد. با اینحال تنها در سال ۱۹۴۹ و در جریان سفر بشارتی‌اش به لس‌آنجلس بود که به‌ناگاه به شهرتی جهانی دست یافت. جلسات بشارتی او در لس‌آنجلس که در ابتدا بنا بود تنها سه هفته ادامه داشته باشد، بیش از هشت هفته ادامه یافت. جمعیت چنان زیاد بود که مردم بیرون از چادرهایی که به این منظور برپا شده‌ بود، یعنی در خیابان‌ها می‌ایستادند. این سلسله جلسات که بسیاری از مردم در طی آن توبه کردند، در رسانه‌های خبری دنیا انعکاس گسترده‌ای یافت. یکی از رهبران مسیحی در واکنش به جلسات لس‌آنجلس، بیلی‌ گراهام را متهم کرد به اینکه می‌خواهد مسیحیت را یکصد سال به عقب بازگرداند. پاسخ بیلی گراهام چنین بود: «آری، قصد من براستی نیز این است که مسیحیت را به عقب برگردانم. اما نه فقط یکصد سال، بلکه ۱۹۰۰ سال! می‌خواهم مسیحیت را به دوران اعمال رسولان در قرن اول بازگردانم -‏ دورانی که در آن پیروان مسیح را متهم می‌کردند به اینکه دارند امپراتوری روم را واژگون می‌کنند».

در پیِ موفقیتِ چشمگیرِ جلسات لس‌آنجلس، شبکۀ خبریِ NBC به بیلی گراهام پیشنهاد کرد در ازای یک قرارداد ۵ میلیون دلاری، در مناظرات تلویزیونی با افراد مختلف شرکت کند. اما بیلی‌ گراهام این پیشنهاد را رد کرد و در عوض تمام وقت و نیروی خود را معطوف سفرهای بشارتی خود کرد. استقبال از جلساتی که او ترتیب می‌داد به حدی زیاد بود که تقریباً همگی آنها بیش از مدت زمانِ پیش‌بینی شده ادامه می‌یافت و تمدید می‌شد. به‌عنوان مثال یکی از سفرهای بشارتی او به لندن تا ۱۲ هفته یعنی به مدت ۳ ماه ادامه یافت، و جلسات بشارتی‌ای نیز که در سال ۱۹۵۷ در یکی از میدان‌های معروف شهر نیویورک ترتیب داد به مدت ۱۶ هفته هر شب ادامه داشت. او همچنین در سال ۱۹۵۹ به استرالیا سفر کرد و پیغام نجات را برای جمع کثیری از مردم موعظه نمود.

بیلی‌ گراهام از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ به‌عنوان سرپرست کالج نورث‌وسترن (Northwestern College) در ایالت مینِسوتا انجام‌وظیفه کرد. در این زمان بود که او "انجمن بشارتیِ بیلی گراهام" را در سال ۱۹۵۰ بنیان نهاد. این انجمن متشکل از خدمات بشارتی مختلفی است که یکی از آنها، پخش برنامه رادیویی معروف "ساعت تصمیم" است. این برنامه رادیویی بیش از پنجاه سال است که هر هفته در روزهای یکشنبه به تمام نقاط دنیا پخش می‌شود. در این برنامه از شنوندگان دعوت می‌شود که عیسی مسیح را به‌عنوان خداوند و نجات‌دهنده خود بپذیرند. از دیگر فعالیت‌های "انجمن بشارتی بیلی گراهام" می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: برنامه‌های بشارتی تلویزیونی که چندین بار در سال در سراسر آمریکا و کانادا پخش می‌شود، ستونی به‌نام "پاسخ من" که به‌طور مرتب در روزنامه‌های سراسر آمریکا به چاپ می‌رسد، مجلۀ معروفِ "مسیحیت امروز" (Christianity Today) که در سال ۱۹۵۶ توسط این انجمن و با همکاری کارل هنری آغاز به‌کار کرد، سایت اینترنتیِ Passageway.org که مخصوص نوجوانان است، و مؤسسه فیلم‌سازیِ World Wide Pictures که تابه‌حال بیش از ۱۳۰ فیلم مسیحی با موضوعاتِ بشارتی ساخته و توزیع کرده است. این فیلم‌ها به ۳۸ زبان ترجمه شده‌اند و تاکنون بیش از ۲۵۰ میلیون نفر در نقاط مختلف دنیا آنها را دیده‌اند. تعداد زیادی از کشورها از این فیلم‌ها در زندان‌ها و مراکز تأدیبی استفاده می‌کنند. یکی دیگر از خدمات انجمن بشارتی بیلی‌ گراهام، انتشار "مجلۀ تصمیم" است که نشریۀ رسمیِ انجمن به‌شمار می‌شود. این مجله دارای تیراژی بیش از ۶۰۰ هزار نسخه است و به زبان‌های انگلیسی و آلمانی و نیز به خط بریل موجود می‌باشد.

بیلی گراهام تاکنون ۲۵ کتاب نیز نوشته است که بسیاری از آنها عناوینی پرفروش‌ بوده‌اند و جزو آثار کلاسیک ادبیات مسیحی محسوب می‌شوند. یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های بیلی گراهام، کتاب خاطرات اوست که در سال ۱۹۹۷ تحت عنوان "همانطور که هستم" به چاپ رسید. بیلی گراهام در این کتاب تجربیات ۶۰ سال خدمت مسیحی و ماحصلِ سفرهای بشارتی خود به نقاط مختلف دنیا را با خوانندگان در میان می‌گذارد و توضیح می‌دهد که چه چیز باعث شده برای رساندن پیام انجیل به گوش مردم دنیا چنین شور و حرارتی خستگی‌ناپذیر داشته باشد. یکی دیگر از کتاب‌های او به‌نام "چگونه از نو مولود شویم؟" بیشترین تیراژ چاپِ اول در تاریخ صنعت چاپ را به خود اختصاص داد. این کتاب در سال ۱۹۷۷، در ۸۰۰ هزار نسخه به چاپ رسید. کتاب "فرشتگان: عاملینِ مخفیِ خدا" (۱۹۷۵) نیز در مدت کمتر از ۹۰ روز یک میلیون نسخه فروش داشت.

بیلی گراهام در دهۀ ۱۹۶۰ یکی از مخالفین سرسخت تبعیض نژادی و جدایی سیاه‌پوستان از سفیدپوستان بود. او از موعظه در جماعاتی که در آن سیاهان و سفیدپوستان جدای از هم می‌نشستند خودداری می‌کرد، و یکبار به‌طرزی حیرت‌انگیز مانعی را که بین این دو گروه قرار داشت در هم شکست. او در این مورد می‌گفت: «جدایی سیاهان و سفیدپوستان هیچ مبنای کتاب‌مقدسی ندارد... زمینِ پای صلیب صاف و یکسان است، و من وقتی می‌بینم سیاه‌پوستان در پای صلیب دوشادوشِ برادران سفیدپوست خود می‌ایستند، قلبم به‌وجد می‌آید.» او با سپردن وثیقه ترتیبی داد که مارتین لوتر کینگ از زندان آزاد شود، و در جلساتِ بیداری‌ روحانی‌ای که در سال ۱۹۵۷ به‌مدت ۱۶ هفته در نیویورک برگزار کرد از مارتین لوتر دعوت کرد پشت منبر بیاید و برای مردم صحبت کند.

در دوران جنگ سرد، بیلی گراهام اولین مبشر مسیحی‌ای بود که اجازه یافت کلام خدا را در پشت پرده‌های آهنین موعظه کند. او به کشورهای مختلف بلوک شرق و حتی به شوروی سابق سفر کرد و جماعات انبوهی را که برای شنیدن سخنان او گرد می‌آمدند به صلح و دوستی فرا ‌خواند. در یکی از جلسات بشارتی‌ او در مسکو در سال ۱۹۹۲، یک چهارم از جمعیتِ ۱۵۵ هزار نفره‌ای که برای شنیدن سخنان او آمده بودند، به دعوت او برای رفتن به جلو و سپردن قلب خود به مسیح پاسخ مثبت دادند. بیلی گراهام در سال ۱۹۸۸ به چین، و در سال ۱۹۹۲ به کره شمالی نیز سفر کرد. سفر چین بویژه برای همسرش روت خاطره‌انگیز بود، زیرا ایام خوش دوران کودکی را در ذهنش تازه کرد. در یکی از سفرهایش به کره جنوبی، تنها در یک جلسه بیش از یک میلیون نفر برای شنیدن موعظه او گرد آمدند. تنها کشوری که بیلی گراهام حاضر نشد بدان سفر کند، آفریقای جنوبی تحت حکومت آپارتاید بود. بیلی گراهام عهد کرده بود که تا زمانی که نظام تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی برچیده نشود قدم به آن کشور نگذارَد. سرانجام دولت آن کشور موافقت کرد به بیلی‌گراهام اجازه دهد برای جمعیتی موعظه کند که در آن بین سیاهان و سفیدپوستان هیچ فاصله‌ای نبود. او در سال ۱۹۷۳ به آفریقای جنوبی رفت، و آشکارا نظام تبعیض نژادی را محکوم کرد.

بیلی‌گراهام در نقش مشاور روحانیِ چندین تن از رؤسای جمهور آمریکا نیز انجام‌وظیفه کرده و مَحرَم اسرارِ آنان بوده است. او پس از واقعه ۱۱ سپتامبر، در روز ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۱، در کلیسای بزرگِ "واشینگتن نَشنال" جلسۀ یادبودی را رهبری کرد که جورج بوش و برخی دیگر از رؤسای جمهور اسبق آمریکا در آن شرکت داشتند.

بیلی گراهام در ۲۴ ژوئن سال ۲۰۰۵ سفری را آغاز کرد که به گفتۀ خودش آخرین سفر بشارتی او در آمریکا بود. او در یکی از پارک‌های معروف شهر نیویورک برای جمعیتی مشتاق که تعداد کثیری از آنان را جوانان تشکیل می‌دادند درباره محبت مسیح موعظه کرد. با اینحال در اوائل ماه مارس سال ۲۰۰۶ نیز در پی وقوع توفان کاترین، به‌اتفاق پسرش فرانکلین گراهام به منطقۀ توفان‌زدۀ نیواورلینز سفر کرد و "فستیوال امید" را برای مردم آنجا برگزار نمود.

بیلی گراهام که اکنون وارد هشتاد و نهمین سال زندگی خود شده است، از لحاظ جسمی در شرایط چندان مساعدی قرار ندارد. او شانزده سال است که به بیماری پارکینسون مبتلاست و به‌علاوه از ذات‌الریه، وجود مایعاتی در مغز و شکستگی استخوان نیز رنج می‌برد. اخیراً مشخص شده است که او به سرطان پروستات نیز مبتلا است. او در اواسط ماه آگوست سال جاری به‌علت خونریزی روده در بیمارستان شهر اَشویل در ایالت کارولینای شمالی بستری شد، اما حال او رضایتبخش توصیف شده است.

بیلی گراهام در روز ۱۳ ژوئن ۲۰۰۷ این بیانیه را در مطبوعات آمریکا منتشر کرد: «اوایل بهار امسال، من و همسرم روت پس از دعا و تفکر فراوان تصمیم گرفتیم که پس از مرگ، در شهر زادگاه من شارلوت واقع در ایالت کارولینای شمالی در محوطۀ "کتابخانۀ بیلی گراهام" در کنار یکدیگر به خاک سپرده شویم. ما این تصمیم را علنی نکردیم، اما اکنون که روت در آستانه رفتن به آسمان است مصلحت دیدیم این موضوع را اعلام کنیم. من و روت عاشق و معشوق و بهترین دوست برای هم بوده‌ایم، و زندگی بدون او برایم قابل تصور نیست... از همه کسانی که با دعاها و نامه‌های خود در این مدت از ما اعلام حمایت کرده‌اند صمیمانه سپاسگزاریم.» یک روز بعد از انتشار این بیانیه، همسر بیلی گراهام در سن هشتاد و هفت سالگی درگذشت.

بیلی گراهام تاکنون مفتخر به دریافت مدال‌ها و نشانه‌های تقدیر فراوانی شده است. او با اینکه هیچگاه علم الهیات نخواند، اما از آنجا که اجازه داد خدا در زندگی‌اش کار کند و او را برای جلال نامش بکار ببرد تبدیل به بزرگترین و سرشناس‌ترین چهرۀ جهان مسیحیت در عصر حاضر شده است. او نمونه‌ای است بارز از اینکه وقتی اجازه دهیم خدا از ما استفاده کند، چه رخ خواهد داد. باشد که وقف‌شدگی او برای خدمت به خدا الگویی باشد برای تک تک ما.

منبع:

دایرة‌المعارف بریتانیکا و دایرة‌المعارف ویکیپیدیا