گفتگویی در مورد اعتیاد
۴ دقیقه
با کشیش میلتن دانیال ( که از اسارت اعتیاد آزاد شدند) گفتگویی در زمینۀ اعتیاد انجام دادهایم که در این قسمت از نظرتان میگذرد.
خانوادهها چطور میتوانند تشخیص بدهند که کسی به دام اعتیاد گرفتار شده است؟
آنچه که من فکر میکنم علاوه بر مسائلی مثل بیمحبتی، بیتوجهی، شکستها... مخصوصاً برای جوانان و نوجوانان، در کل زندگی یک شخص معتاد ۳ عامل تشخیص وجود دارد.
۱) زمان .۲) پول به عنوان سرمایهایی که صرف میشود .۳) مخدر با انواع و اقسامش .
طبیعتاً شخص معتاد وقتش را صرف چیز جدیدی میکند چرا که او عاشق این برنامه جدیدش شده است. شخص معتاد کمکم وقتش را دیگر صرف خانواده یا ورزش و حتی خودش نمیکند و وقت و پولش را صرف ماده مخدر میکند یعنی عامل سوم. این سه عامل در شخص معتاد یک نوع شلختگی بوجود میآورد. او از نظر ظاهر به خودش نمیرسد. کمکم بیحوصله میشود از نظر روحی خیلی عصبی است چون باور دارد که وارد برنامهایی شده است که هیچ نجاتی ندارد و این طرز فکر را مردم به او القا کردهاند که هیچ چارهایی ندارد.
زیر فشار روحی و روانی قرار میگیرد و تبدیل به آدمی پرخاشگر و عصبی میشود، زیر چشمانش کبود میشود، زیاد میخوابد، دیر بیدار میشود و یا دیر به خانه میآید و این شرایط همه کمک میکنند که ما بتوانیم گرفتاری این شخص را در اعتیاد تشخیص بدهیم.
حتی از نظر فیزیکی اشخاصی که تزریق میکنند از رگهای آنها معلوم میشود، ولی آنها معمولاً آستینهای خود را محکم میبندند که دیده نشود. افرادی که مواد مخدر مصرف میکنند، معمولاً برای درست کردن فتیله انگشت سبابه و شستشان سوخته میشود.
خستگی، خمیازه، عطش، نگرانی، عرقریزی ... همه میتواند برای تشخیص عامل باشد.
ما به عنوان دوستان و خانواده چگونه میتوانیم این افراد را درک و کمک کنیم؟
بسیار نکته مهمی است. لازمۀ درک یک معتاد این است که ما آن شخص را دوست داشته باشیم چرا که او قبلاً معتاد نبوده است، حال به هر دلیلی او گرفتار این اسارت وحشتناک شده است، بنابراین عالیترین عمل این است که او را محبت کنیم. و بدانیم که او دارای شخصیتی است نه با عکسالعملهای بد او را منزوی کنیم.
خانوادههای زیادی حتی خانواده من این کار را کردند. بعضی خانوادهها افراد معتاد را به زندان میسپارند. واقعیت این است که ممکن است آنها از نظر فیزیکی آزاد شوند، ولی این فیزیکی است مخصوصاً اعتیاد به هیروئین. اعتیاد در فکر آدم است و چیزی است که فکر را اسیر ساخته است نه فقط جسم را. دکترها هم که "خدا را شکر برای وجودشان". اما قطعاً نمیشود گفت که هروئین را با مورفین میتوان شفا داد. پس در نتیجه این مشکل یک حالت روحی روانی است. به طور مثال وقتی که من خودم از زندان بیرون آمدم فکرم مرا به آنجا میکشاند. چیزی که میتواند فکر ما را از اعتیاد آزاد کند به راستی عیسی مسیح است. همان طور که در زندگی من اتفاق افتاد. باید خانوادهها به شخص معتاد امید ببخشند. به او بگویند که راهی است. همان روشی که برادر کوچکم به من گفت: عیسی مسیح میتواند تو را نجات دهد و شفا بخشد.
آیا خود شخص معتاد میتواند تأثیری در نجاتش از اعتیاد داشته باشد و چه کاری میتواند انجام دهد؟
شخص معتاد بعد از گذشت مدتی از اعتیادش متوجه میشود که واقعاً منزوی شده و کسی به او محل نمیگذارد. البته این در جوامع مختلف فرق میکند. شخص فکر میکند که بدبختترین انسان روی زمین است و آن شخص فکر نمیکند که میتواند خودش قدمی بردارد.حال همانطور که من عرض کردم اگر ما به شخص امید ببخشیم و بتوانیم شهادت بدهیم، همانطور که الان این کار را میکنیم، دروازهیی برای شخص معتاد باز میشود او میاندیشد که اگر اینطور است من هم باید یک کاری بکنم. شخص معتاد وقتی که ببیند به او محبت میشود و به او احترام میگذارند متوجه میشود. من فکر میکنم که حتی اگر ما انسانها این کار را نتوانیم بکنیم عیسی مسیح این کار را برای شخص معتاد خواهد کرد.
پس در واقع قدمی که خود شخص معتاد باید بردارد خیلی مهم است؟
بله حتماً خیلی مهم است باید قدم بردارد ولی ما هم اهمیت داریم که به عنوان دوست و آشنا او را دوست داشته باشیم و واقعاً آن شخص معتاد متوجه شود که این افراد دوست دارند که او نجات بیابد و البته خود شخص هم آن وقت قدم لازم را به عنوان معتاد برخواهد داشت و جلو خواهد رفت.
توجه کنید به این آیه از کتاب مقدس. مزامیر، مزبور ۹۴ و آیه ۱۶:
اگر خداوند مددکار من نبود جان من به زودی در خاموشی ساکن میشد. در کثرت اندیشههای دل من تسلیهای تو جانم را آسایش بخشید.