مری جونز
۷ دقیقه
مری جونز، دختر کوچکی که اشتیاق وافرش برای داشتن یک جلد کتابمقدس در نهایت به تأسیس انجمن کتبمقدسه انجامید، در شانزدهم دسامبر سال ۱۷۸۴، درست ۹ روز قبل از کریسمس، در دهکدۀ کوچکی بهنام لانفیانگل (Llanfihangel) واقع در ویلز چشم بهجهان گشود. در چهار سالگی پدر خود را از دست داد، بنابراین او و مادرش اغلب اوقات سختی داشتند و از لحاظ مالی در تنگنا بودند. تنها خوشیِ مادر و دختر، و آنچه در آن شرایط سخت به آنها تسلی میداد، شرکت در جلسات کلیسای محلی دهکده بود.
یک شب مری بهاتفاق مادرش از کلیسا به خانه بازمیگشت. در تاریکیِ راه، به آیهای که واعظ از مزمور ۱۱۹ قرائت کرده بود میاندیشید: «کلام تو برای پایهای من چراغ، و برای راههای من نور است». یگانه آرزوی مری کوچک این بود که کتابمقدسی در اختیار داشته باشد تا بتواند کلام خدا را بهتر فراگیرد.
بهزودی در حوالی دهکدۀ آنها مدرسهای تأسیس گردید. مری که اکنون هشت سال داشت هر روز بهمدت دو ساعت مسافت بین خانه و مدرسه را با پای پیاده طی میکرد. او میخواست هر چه زودتر خواندن بیاموزد، تا بتواند خودش کتابمقدس را بخواند.
در آن روزگار کتابمقدس کمیاب و بسیار گران بود. خانوادۀ مری نیز همچون بسیاری از خانوادههای فقیر آن دوران، کتابمقدسی در منزل نداشتند. اما در نزدیکی آنها زن نسبتاً ثروتمندی زندگی میکرد بهنام خانم ایوانز که یک جلد کتابمقدس در منزل خود داشت. بنابراین مری بعد از ظهر هر روز شنبه به منزل خانم ایوانز میرفت و بیاعتنا به اشیاء لوکس و زیبای منزل او، ساعتها به مطالعۀ کتابمقدس میپرداخت. او هر چه بیشتر میخواند، بیشتر آرزو میکرد از خود کتابمقدسی داشته باشد.
یک روز که مری در منزل مشغول رختشویی بود، فکری بهخاطرش رسید: میتواند برای همسایگان نیز رختشویی کند و از این راه پولی را که برای خرید کتابمقدس نیاز دارد بهدست آورد. وقتی خانم ایوانز از این تصمیم مری باخبر شد، به او پیشنهادی داد: او به مری چند جوجه خواهد داد تا آنها را پرورش دهد. جوجهها تبدیل به مرغ خواهند شد و تخم خواهند گذاشت، و آن وقت مری میتواند با فروش تخممرغها پولی را که میخواهد بهدست آورد. مری بهزودی علاوه بر پرورش جوجه، راههای دیگری نیز برای کسب درآمد کشف کرد. او از بچههای همسایگان مراقبت میکرد، علفهای هرز باغچهها را وجین میکرد، و برای همسایگان و اعضای کلیسا جوراب و شال و کلاه میبافت. مری سرانجام پس از شش سال موفق شد پول کافی برای خرید کتابمقدس پسانداز کند.
اما حال خود را با مشکلی دیگر روبرو دید: در دهکدۀ آنها هیچ کتابمقدسی برای فروش وجود نداشت. تنها در شهری کوچک بهنام "بالا" (Bala) که در بیست و پنج مایلی (۴۰ کیلومتری) دهکده مری قرار داشت، کشیشی بود بهنام توماس چارلز که کتابمقدس میفروخت. مری که پس از شش سال پسانداز سرانجام توانسته بود از عهدۀ خرید کتابمقدس برآید، مصمم بود هر طور شده خود را نزد این کشیش برساند و بدین ترتیب آرزوی همیشگیاش را که در اختیار داشتن یک جلد کتابمقدس بود برآورده سازد.
در تابستان سال ۱۸۰۰، مری که اکنون کمتر از شانزده سال داشت، با پای پیاده روانه شهر "بالا" شد. او حتی برای اینکه کفشهایش در طول راه فرسوده نشود، قسمت زیادی از این مسافت بیست و پنج مایلی را در حالی پیمود که کفشهایش را بهدست گرفته بود.
عاقبت خسته و بیرمق به آن شهر رسید. درِ چند خانه را زد و با هیجان سراغ خانه کشیش چارلز را گرفت. مری با وجود پیمودن آن مسافت طولانی و با اینکه از لحاظ جسمی از پا افتاده بود، اما از اینکه تا لحظاتی دیگر به آرزوی دیرین خود میرسید و از خود کتابمقدسی میداشت دلش آکنده از شور و هیجان بود و از این رو چندان احساس خستگی نمیکرد.
سرانجام به منزل کشیش چارلز رسید. در را زد، و علت آمدن خود را توضیح داد. با شنیدن درخواست مری، علائم اندوه بر چهرۀ کشیش نمایان شد. سر خود را به نشانۀ تأسف تکان داد و با صدایی مهربان به دخترک گفت: «خیلی متأسفم، ولی فقط یک جلد کتابمقدس برایم باقی مانده که آن را نیز دیروز به کسی دیگر قول دادهام. امیدوارم در آینده تعداد بیشتری کتابمقدس برای فروش داشته باشم.» اشک در چشمان مری حلقه زد. در حالی که از شدت ناراحتی بهحال ضعف افتاده بود، با صدایی لرزان برای کشیش توضیح داد که چطور بهخاطر داشتن یک جلد کتابمقدس بهمدت شش سال کار کرده و پول پسانداز نموده است، و اینکه در اختیار داشتن کتابمقدس یگانه آرزوی زندگی او بوده است.
کشیش چارلز از اینکه دختری به سن مری تا بدین حد برای داشتن کتابمقدس اشتیاق دارد سخت تحت تأثیر قرار گرفت. بنابراین دلش بهحال او سوخت و تصمیم گرفت قولی را که به خریدار دیگر داده بود نادیده بگیرد و تنها کتابمقدسی را که برایش باقی مانده بود به مری بدهد.
شور و اشتیاق مری برای کتابمقدس، کشیش چارلز را به فکر فرو برد. در آن هنگام بیداری روحانی بیسابقهای در ویلز ایجاد شده بود و بسیاری از مردم میخواستند کتابمقدس را در اختیار داشته باشند و بخوانند. کشیش چارلز متوجه شد که نیاز مردم به کتابمقدس بیشتر از آنی است که بتوان با معدود کتبی که در منزل داشت آن را برآورده کرد. او دو سال بعد، یعنی در سال ۱۸۰۲، هنگامی که برای شرکت در گردهمایی اعضای کمیتهای موسوم به "انجمن جزوات دینی" در لندن بسر میبرد، داستان مری و اشتیاق او را برای در اختیار داشتن کتابمقدس با اعضای کمیته در میان گذاشت. کشیش چارلز بهویژه بر نیاز مبرم در دسترس بودنِ کتابمقدس به زبان مردم ویلز تأکید کرد و افزود: «مردم ویلز این حق را دارند که کتابمقدس را به زبان مادری خودشان در اختیار داشته باشند تا بتوانند آن را بهتر بخوانند و بفهمند».
همۀ اعضای کمیته در این مورد با کشیش چارلز همعقیده بودند. کتابمقدس حتماً میبایست بهتعداد زیاد در اختیار مردم ویلز قرار میگرفت. اما نه "انجمن جزوات دینی" و نه انجمن دیگری بهنام "انجمن ارتقاء دانش مسیحی" توزیع کتابمقدس در چنین مقیاس وسیعی را در توان خود نمیدیدند. یکی از اعضای کمیته بهنام کشیش جوزف هیوز که از شنیدن داستان مری بر سر شوق آمده بود گفت: «برای این کار باید انجمنی جداگانه تأسیس شود... و اگر کتابمقدس باید میان مردم ویلز توزیع شود، چرا در سراسر انگلیس، و در تمام نقاط دنیا توزیع نشود؟»
پانزده ماه بعد، در هفتم مارس سال ۱۸۰۴، "انجمن کتبمقدسۀ بریتانیا و ممالک خارجه" تأسیس شد که هدفش "توزیع گستردهترِ کتابمقدس، بدون توضیحات و تعلیقات" در بین مردم دنیا بود. مبشران معروفی چون ویلیام ویلبرفورث در برپایی این انجمن نقش بسیار مهمی برعهده داشتند. انجمن کتابمقدس از همان ابتدا هدف خود را رسانیدن پیام کتابمقدس به تمام نقاط دنیا اعلام کرد. این انجمن اساس کار خود را بر این اصل بنیاد نهاد: «کتابمقدس برای همه، به زبانی که بفهمند، و به قیمتی که از عهدۀ آن برآیند.» هنوز چند ماه از تأسیس انجمن نگذشته بود که انجیل یوحنا به یکی از زبانهای بومی آمریکا بهنام Mohawk چاپ و منتشر شد.
انجمن کتابمقدس از هیچ تفسیر خاصی از کتابمقدس جانبداری نمیکرد، بلکه هدفش صرفاً این بود که مردم در هر جای دنیا بتوانند به کتابمقدس دسترسی داشته باشند. خود هیئت مدیرۀ انجمن نیز ماهیتی بینالفرقهای داشت و اعضای آن بههیچ فرقۀ کلیسایی خاصی وابسته نبودند. بهعلاوه، نمایندگانی از کلیساهای کشورهای خارج از انگلیس نیز در هیئت مدیرۀ انجمن حضور داشتند.
رفته رفته شعبات مختلفی از این انجمن در مناطق مختلف انگلیس و نیز در کشورهای آلمان، هلند، دانمارک، روسیه، فرانسه، یونان و آمریکا تأسیس شد. هدف همۀ آنها، ترجمه و توزیع کتابمقدس در بین مردم هموطنِ خود بود. انجمن کتابمقدس در حمایت از فعالیتهای بشارتی نیز نقشی تعیینکننده ایفا کرد و بسیاری از مبشران معروف نظیر ویلیام کِری در هند، رابرت موریس در چین، هنری مارتین در هند و ایران، و آدونیرام در برمه برای خدمات خود متکی به این انجمن بودند.
"انجمن کتبمقدسۀ بریتانیا و ممالک خارجه" (که بعدها به "انجمن کتابمقدس" تغییر نام یافت) تا سال ۱۹۰۷، یعنی تقریباً صد سال پس از تأسیس، ۲۰۳،۹۳۱،۷۶۸ جلد کتابمقدس، عهدجدید و جزوه انجیل در سراسر جهان توزیع کرده بود. این حرکت جهانی در زمینۀ ترجمه و چاپ کتابمقدس باعث شد بسیاری از مردم دنیا با مسیح آشنا شوند و بتوانند پیام انجیل را به زبان مادری خودشان بخوانند و از آن برکت بیابند. و همۀ اینها ریشه در نیاز محلیِ کسانی چون مری جونز داشت که مشتاق دسترسی به کتابمقدس بودند.
مری جونز در سن هشتاد و دو سالگی درگذشت. امروزه در دهکدۀ زادگاهش "لانفیانگل" سنگ یادبودی به افتخار زنی که این چنین عاشق کتابمقدس بود بنا شده است. بر روی این بنای یادبود به دو زبان انگلیسی و ولش (زبان مردم ویلز) نوشته شده است: «به یاد مری جونز، که در سال ۱۸۰۰ در سن شانزده سالگی از اینجا با پای پیاده رهسپار شهر "بالا" شد تا از کشیش چارلز کتابمقدسی بهزبان مردم ویلز خریداری کند. این واقعه در نهایت به تأسیس "انجمن کتبمقدسۀ بریتانیا و ممالک خارجه" منجر گردید.»
کتابمقدسی که مری از کشیش چارلز خریداری کرد، امروزه در کتابخانه دانشگاه کمبریج نگهداری میشود.
باشد که نه تنها اشتیاق به در اختیار داشتن کتابمقدس، بلکه توزیع آن در میان دیگران در ما ایرانیان نیز پدیدار گردد و ما نیز همچون مری جونز آماده باشیم برای تهیه کلام خدا از خود مایه بگذاریم.