درسهای روحانی از زندگی و دوران موسی/۲
۱۰ دقیقه
در مقالۀ قبلی مشاهده کردیم که از زندگی و دوران موسی میشود یاد گرفت که ۱) خدا ما را از بندگی میرهاند و ۲) خدا ما را قوم خودش میگرداند. حالا در این مقاله میخواهیم به درس سوم بپردازیم.
۳- خدا ما را به جهان میفرستد
نه فقط خدا ما را از اسارت دنیا میرهاند و ما را در قوم خود قرار میدهد، بلکه ما را به این جهان نیز میفرستد. در حقیقت نقشۀ خدا از انتخاب بنیاسرائیل همین بوده است. قرار بود بنی اسرائیل جلال و عظمت خدا را منعکس کند و دیگران را بسوی خدای حقیقی جلب نماید. خدا آنانی را که هنوز در بندگی مصر بسر میبرند، دوست دارد و ما را میفرستد تا مژدۀ انجیل را به آنها برسانیم. حال در مورد آن نوع شخص که خدا او را بکار میبرد درسهای زیادی هست که میتوانیم از موسی یاد بگیریم.
مهمترین اصل این است که خدا از انسانهای فروتن استفاده میکند که حاضرند به او اعتماد نمایند. شاید زمانی موسی فکر میکرد که خودش میتواند قوم را نجات بدهد. اما از طریق آن حادثهای که در خروج فصل ۲ پیدا میشود، ملاحظه میکنیم که چطور موسی شکست خورد و با ترس و لرز از مصر فرار کرد. حالا در عرض آن ۴۰ سال در بیابان مدیان او واقعاً فهمیده بود که نمیتواند قوم را نجات بدهد اما اشکال کار این بود که وقتی خدا میخواست او را به مصر بفرستد دیگر حاضر نبود به خدا اعتماد کند! ما هم در تجربۀ خودمان باید مواظب این دو خطر باشیم.
از یک طرف بعضی از ایمانداران با غیرت همراه با غرور فکر میکنند که میتوانند به تنهایی جهان را نجات دهند و بدون حکمت و مشورت با دیگران جلو میروند. اما از طرف دیگر بعضیها اینقدر نسبت به کار بشارت ترس و وحشت دارند که حاضر نیستند بر خداوند توکل کنند. باز هم تکرار میکنم خدا از انسانهای فروتن استفاده میکند که حاضرند به او اعتماد نمایند. تواضع و توکل تؤام با همدیگر است.
حال در مورد موسی، خدا به او میفرماید:«پس اکنون بیا تا تو را نزد فرعون بفرستم، و قوم من بنیاسرائیل را از مصر بیرون آوری» (خروج ۳:۱۰). اما موسی پنج بهانه میآورد که چرا نمیتواند برود و در این مقاله ما میخواهیم این پنج نکته را مورد بررسی قرار دهیم.
۱- "من کی هستم؟"
عکسالعمل اول موسی این بود «من کیستم که نزد فرعون بروم و بنیاسرائیل را از مصر بیرون آورم؟» (۳:۱۱). جواب خداوند شامل دو قسمت میباشد: اول، خدا میفرماید: «البته با تو خواهم بود» (آیه ۱۲). این وعده در عهد جدید تکرار میشود:
«تو را هرگز رها نکنم و و تو را ترک نخواهم نمود» بنابراین ما با دلیری تمام میگوئیم «خداوند مدد کنندۀ من است و ترسان نخواهم بود. انسان به من چه میکند؟» (عبرانیان ۱۳:۵-۶). خداوند ما عیسی مسیح نه فقط ما را میفرستد بلکه در آخر فرمان بزرگ اضافه میکند «و اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما میباشم» (متی ۲۸:۱۸-۲۰). بنابراین ما نباید این وعده را فراموش کنیم.
ثانیاً، خداوند میفرماید: «و علامتی که من تو را فرستادهام این باشد که چون قوم را از مصر بیرون آوردی خدا را بر این کوه عبادت خواهید کرد» (آیه ۱۲). خدا وعدۀ خودش را تأئید میکند یعنی او نه فقط با ماست بلکه تأئید هم میکند که آنچه گفته انجام خواهد داد. خدا به وعدههایش وفادار است و ما را قادر میسازد تا وسیلۀ برکت برای دیگران شویم. از کجا میدانیم؟ چون خدا وعده داده که بعد از اینکه آنها را از مصر درآوردیم "خدا را بر این کوه عبادت خواهند کرد".
بعنوان تفسیر، میشود کلیسا را به جای کوه گذاشت یعنی وعدۀ خدا برای بشارت ما این است که بعد از اینکه دوستانمان را از اسارت گناه بیرون آوریم، در کلیسا خدا را عبادت خواهند کرد. به همین دلیل ما نباید مأیوس شویم و یا عجله کنیم. یک خواهر ایرانی در کانادا بعد از ۸ سال مکاتبه با دوستش در ایران موفق شد تا او را با کلیسا آشنا کند. چند سال طول کشید تا یک شوهر ایماندار همسرش را در کلیسای ایرانیان لندن مشغول عبادت و پرستش ببیند.
اما شروع کار این است که ما بدانیم که کی هستیم. از لحاظ هویت باید بدانیم که ما در مسیح هستیم و او در ماست و بدون او نمیتوانیم کاری انجام دهیم (یوحنا۵:۱۵). از لحاظ امنیت باید بدانیم که ما به خداوند تعلق داریم و جایگاه ما در خود خداوند میباشد. ما هم فرزندان خدا هستیم و هم در بدن مسیح قرار گرفتیم و با این هویت و شناختی که در خداوند داریم دیگر هیچ بهانهای نداریم که بترسیم و یا خجالت بکشیم.
۲- "تو کی هستی؟"
آن وقت موسی به خدا گفت: "اینک چون من نزد بنیاسرائیل برسم و بدیشان گویم خدای پدران شما مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند که نام او چیست، بدیشان چه گویم؟" در جواب خدا به موسی گفت: "هستم آنکه هستم" و گفت: "به بنیاسرائیل چنین بگو: هستم مرا نزد شما فرستاد" و خدا باز به موسی گفت:
«به بنی اسرائیل چنین بگو یهوه ... مرا نزد شما فرستاده، این است نام من تا ابدالاباد...» (۳:۱۳-۱۱۵). لقبهای زیادی برای خدا وجود دارد، ولی این لقب یهوه مخصوصاً نام او میباشد «من یهوه هستم و اسم من همین است» (اشعیا ۸:۴۲). یهوه یعنی هستم که از فعل بودن میآید و به خدایی اشاره میکند که همیشه حضور دارد و واجبالوجود است. خدا ابدی است پس خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب هم هست (۳:۱۵).
اما معنی اصلی این اسم در عبری خیلی بیشتر از فقط وجود داشتن میباشد. بله، خدا وجود دارد ولی چون عمل هم میکند، میشود گفت فعالانه وجود دارد. بعنوان مثال، فرض کنید که شما به خانۀ من تشریف بیاورید و با هم در اتاق نشیمن مینشینیم، ولی من هیچ حرفی نمیزنم و پذیرایی هم نمیکنم. میشود گفت که من آنجا حضور دارم ولی بودن من به درد شما نمیخورد. حال وقتی خدا میفرماید: "من هستم" منظورش نبود که فقط وجود دارد بلکه فعالیت میکند و قدرتش را نشان میدهد. براستی چرا خدا این زمان را انتخاب کرد که معنی اسمش را آشکار کند؟ خدا به موسی گفت: «من یهوه هستم و به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به نام خدای قادر مطلق ظاهر شدم لیکن به نام خود یهوه نزد ایشان معروف نگشتم» (۶:۲-۳).
پس چه زمانی بود که خدا خودش را آشکار کرد؟ قوم اسرائیل در چه وضع یا حالتی بودند؟ بنی اسرائیل در بردگی بسر میبردند و به کمک، نجات و آزادی احتیاج داشتند. به همین دلیل خدا میفرماید: «نزول کردم تا ایشان را ... خلاصی دهم» (۳:۸). و به بنی اسرائیل چنین بگو: «هستم مرا نزد شما فرستاد» (۳:۱۴). بهعبارت دیگر خدا میگفت: "بنی اسرائیل نیاز تو چیست؟" و در جواب خدا میفرماید: "من همان هستم" پس این اسم یک وعده از قدرت و حضور خدا در مراحل نقشه رهاییبخش بوده و به آنها از حضور و قدرتش اطمینان میداد.
امروز نیز همانطور است. نیازتان چیست؟ آیا به آرامش، قوت، کمک، حکمت، و شادی احتیاج دارید؟ خدا یهوه میفرماید: "من همان هستم و قادر هستم آن نیازها را برآورده سازم". پس همان خدای تغییرناپذیر با حضور و قدرتش ما را میفرستد و به ما اطمینان میدهد که "هستم" با ماست.
۳- "آنها مرا باور نخواهند کرد"
موسی در جواب گفت: «همانا مرا تصدیق نخواهند کرد و سخن مرا نخواهند شنید بلکه خواهند گفت یهوه بر تو ظاهر نشده است» (۴:۱). پس بهانۀ سوم موسی سر عکسالعمل قوم است که حرفهای ایشان را باور نخواهند کرد. پس خداوند به وی گفت: "آن چیست در دست تو؟" گفت: "عصا". گفت: "آن را بر زمین بیانداز". و چون آن را به زمین انداخت ماری گردید و موسی از نزدش گریخت. پس خداوند به موسی گفت: "دست خود را دراز کن و دمش را بگیر" پس دست خود را دراز کرده، آن را بگرفت که در دستش عصا شد «تا آنکه باور کنند که یهوه ... به تو ظاهر شد» (۴:۲-۵).
بنابراین کاملاً روشن است که خداوند میخواست این عصا در دست موسی وسیلهای باشد تا قوم باور کنند که خدا او را فرستاده است. حال اگر میخواهیم این عصا را برای امروز تفسیر کنیم چه میشود گفت؟ خدا به ما چه چیزی داده که واقعاً در دست ما قدرت دارد؟ جواب عهد جدید این است که خدا به ما پیغام انجیل را داده است. «زیرا من ازانجیل خجل نیستم از آن رو که انجیل قدرت خداست برای نجات هر کسی که ایمان آورد ...» (رومیان ۱:۱۶). «پیام صلیب برای آنانی که در راه هلاکت هستند، پوچ و بیمعنی است ولی برای ما که در راه نجات هستیم، قدرت خداست» (اول قرنتیان ۱:۱۸).
پیغام نیرومند خدا دقیقاً به نیاز روحانی ما میخورد. خبر خوش انجیل این است که با اینکه ما گناهکاران بدبخت و گمشده زیر محکومیت بودیم ولی خدا رهایی از مجازات و آزادی از قدرت گناه را برای ما فراهم کرده است. وخیلی بیشتر از این! او پدر ما شده است و ما فرزندان او میشویم. او به ما آرامش، شادی و حیات جاودان عطا میکند، هر روز هدایتمان میکند و بهوسیلۀ قدرت روحالقدس ما را مبدل مینماید. آن عصا در دست ما همان قدرت انجیل است چون تنها قدرتی است که قادر است قلب انسان را عوض کند.
یک سیاستمدار و یک مسیحی از کنار گدایی رد میشدند. آن سیاستمدار به آن ایماندار میگوید: "اگر ما سر کار بیائیم یک دست کت و شلوار نو به این شخص عطا خواهیم کرد". آن مسیحی پاسخ داد: "و میدانید مسیح چکار میکند؟ او قادر است انسان جدیدی در آن کت و شلوار قرار دهد". نمونههای زیادی داریم از اشخاصی که میدانند خدا بر آنها ظاهر شده و در مسیح خلقت تازهای شدهاند. بنابراین پیغام انجیل قدرت خداست و افتخار ما این است که این پیغام را با دیگران در میان بگذاریم تا آنکه باور کنند که یهوه به ما ظاهر شد.
۴- "من نمیتوانم حرف بزنم"
موسی گفت: "خداوندا، من هرگز سخنور خوبی نبودهام، نه در سابق و نه اکنون که با من سخن گفتهای بلکه لکنت زبان دارم". خدا فرمود: «کیست که زبان به انسان داده است؟ گنگ و کر و بینا و نابینا را چه کسی آفریده است؟ آیا نه من که خداوند هستم؟ بنابراین برو و من به تو قدرت بیان خواهم داد و هر آنچه باید بگویی به تو خواهم آموخت» (۴:۱۰-۱۲). احتمالاً خیلی از ما میتوانیم خودمان را با بهانۀ چهارم موسی یکی بدانیم و احساس کنیم که چقدر ضعیف و نالایق هستیم. ولی ما باید وعدۀ خدا را قبول کنیم و به یاد آوریم که مسیح میفرماید: «وقتی شما را دستگیر کنند نگران نباشید که چه چیز و چطور بگوئید چون در همان وقت آنچه باید بگوئید به شما داده خواهد شد زیرا گوینده شما نیستید بلکه روح پدر آسمانی شماست که در شما سخن میگوید» (متی ۱۰:۱۹-۲۰).
۵- "شخص دیگری را بفرست"
اما موسی گفت: "خداوندا، تمنا میکنم شخص دیگری را به جای من بفرست". پس خداوند نسبت به او خشمگین شد و فرمود: «برادرت هارون سخنور خوبی است و اکنون میآید تا تو را ببیند ... او در برابر مردم سخنگوی تو خواهد بود» (۴:۱۳-۱۶). البته درست است که معمولاً خداوند ما را دو به دو میفرستد ولی معلوم است که خداوند از بهانۀ پنجم موسی و همان ترس و عدم اعتماد و ایمان او ناراحت بود.
من یادم هست که سالها پیش وقتی که در یک شرکت بزرگ کار میکردم، میترسیدم و خجالت میکشیدم که برای مسیح شهادت بدهم. ولی حرفهای پولس به تیموتاوس بر من خیلی تأثیر گذاشت. «زیرا روحی که خدا به ما بخشیده است ما را ترسان نمیسازد، بلکه روح او ما را از قدرت و محبت و خویشتنداری پر میکند. پس از شهادت دادن به خداوند ... خجل نباش» (۲ تیموتاوس ۱:۷-۸). من این آیه را روی یک کاغذ بزرگ نوشته و به دیوار اطاقم چسباندم و هر روز با این وعده بلند میشدم و سر کار میرفتم.
نتیجهگیری
بطور خلاصه میشود گفت که ما باید بدانیم که کی هستیم، خدا کیست و آنچه او به ما برای انجام ارادهاش داده است چیست؟ وقتیکه ما فهمیدیم که از لحاظ هویت کی هستیم و مسیح زنده در ما ساکن است، و قبول کردیم که "هستم" با ماست، و قادر است نیازهای روحانی ما را برآورده سازد، و همچنین درک کردهایم که خدا یک پیغام قدرتمند به ما سپرده که قادر است قلبهای دیگران را عوض کند، ما دیگر هیچ بهانهای نداریم. بنابراین با اطاعت از فرمان خدا و با اعتماد به وعدههای او اجازه میدهیم که خدا ما را برای جلالش و برکت دیگران بکار ببرد.