You are here

تشریح مثل‌های عیسی‌ / گمشده‌ها-۳

زمان تقریبی مطالعه:

۱۴ دقیقه

قسمت سوم (لوقا ۱۵:‏۲۵-۳۲)

در شماره‌های گذشته سلسله مقالاتی را آغاز کردیم در باره تشریح مثل‌های خداوند ما عیسی‌مسیح در چارچوب تاریخی و فرهنگی‌شان‌. در شماره قبلی داستان پسرگمشده را بررسی کردیم و نوشتیم که عیسی در این داستان دو گمشده دارد و پس از پسر کوچکتر، برادرش نیز بنوبه خود گمشده‌ای است که باید یافت گردد. در این شماره به وضعیت برادر بزرگتر نظر می‌افکنیم‌.

صحنه چهارم - عدم پذیرش پسر بزرگتر

نقش پسر بزرگتر در این داستان اغلب نادیده گرفته می‌شود و معمولاً صحبتی از آن به میان نمی‌آید. عیسی اکنون او را به روی صحنه می‌آورد و می‌خواهد که شنوندگان داستان‌، تعارض بین دو برادر را مشاهده کنند. پسر کهتر پدر را حقیر شمرده بود. اکنون پسر بزرگتر پدر را به همان اندازه مورد تحقیر قرار می‌دهد منتها به طریقی دیگر. پسر بزرگتر در مزرعه کار می‌کرد و هنگام بازگشت به خانه صدای رقص و آواز می‌شنود. رقص و آوازی که دال بر شروع یک میهمانی بود. در خاورمیانه موزیک پیش از صرف شام می‌باشد. شروع موزیک‌، دعوتی بود برای پیوستن به جشن‌. مردم به داخل منزل می‌آمدند و با رقص شروع می‌کردند و سپس برای صرف شام می‌نشستند.

پسر بزرگتر هنگامی که صدای موزیک را شنید، از کسی دلیل آن را جویا شد. مطمئناً بوی پخته شدن گوشت به مشامش رسیده بود و این کمی عجیب بنظر می‌آمد. اگر او رابطۀ خوبی با پدر خود داشت‌، مستقیماً به داخل منزل می‌رفت و دلیل برپایی این جشن را سؤال می‌کرد. پدرش نیز به او پاسخ می‌داد که "برادرت برگشته‌" و او نیز با اشتیاق در جواب می‌گفت‌: "چقدر عالی است‌!". سپس برادرش را در آغوش می‌گرفت و به جمع میهمانان می‌پیوست‌. اما این آن چیزی نیست که در اینجا اتفاق می‌افتد.

فرهنگ شرقی حضور برادر بزرگتر را در ضیافت ضروری می‌داند. او در جشنی که توسط پدر برپا شده‌، نقش میزبان را ایفا می‌کند. از او انتظار می‌رفت که پابرهنه در کنار در بایستد و به میهمانان خوش‌آمد بگوید. و پدر نیز چنین می‌گفت‌: "پسر بزرگتر من خادم شما است‌". اما برعکس می‌بینیم که پسر از وارد شدن خودداری می‌کند. چنین عملی توهینی به پدر به حساب می‌آمد، همانطور که برادر کوچکتر با مطالبۀ ارثیۀ خود، پدر را تحقیر کرده بود. بنابراین پدر از طرف هر دو پسر خود مورد اهانت قرار گرفته بود.

از یک پدر شرقی انتظار می‌رود که در مقابل چنین رفتار تحقیرآمیزی خشمگین شود. اما برعکس‌، این پدر برای دومین بار در آن روز از خانه بیرون می‌رود، و این بار با این منظور که از پسر خود خواهش کند تا داخل شده به ضیافت بپیوندد. در اینجا مجدداً این پدر است که قدم اول را برمی‌دارد. برای یک پدر خاورمیانه‌ای‌، این اقدامی است کاملاً غیرمعمول‌. او آماده بود تا در آن روز برای دومین بار خود را فروتن و حقیر سازد. شنوندگان عیسی مطمئناً شگفت‌زده می‌گفتند: "ما قبلاً هیچوقت در مورد پدری که چنین کاری بکند، نشنیده‌ایم‌!" در این صحنه‌، ما تصویری از پدر آسمانی را مشاهده می‌کنیم‌. هیچ موجود انسانی‌، نمی‌تواند چنین محبت پدرانه‌ای داشته باشد.

حالا از پسر بزرگتر چه انتظاری می‌رود؟ او حتی اگر بخواهد با پدرش بحث و جدل بکند، اول باید وارد منزل شده‌، وظیفۀ خود را بعنوان میزبان انجام دهد. برای انجام این کار، او می‌بایست در حضور عام برادر خود را بغل کرده‌، خوش‌آمد بگوید. تبریکات مردم را برای بازگشت سالم برادر و احترام داده شده به او را بعنوان میهمان اصلی ضیافت‌، بپذیرد. از او انتظار می‌رود که همۀ این کارها را انجام دهد، حتی اگر همراه با قروچه کردن دندان باشد. تنها زمانی او می‌تواند از نحوۀ خوش‌آمدگویی به برادرش شکایت کند که میهمانی تمام شده و مدعوین آنجا را ترک کرده‌اند. این‌، حفظ ظاهر شرقی می‌باشد.

اما پسر بزرگتر ترجیح می‌دهد که در ملاء عام هنگامی که مدعوین می‌رسند، با پدر خود بحث و جدل بکند و به این ترتیب او را حقیر سازد. در فرهنگ خاورمیانه‌ای ارج نهادن به اقتدار پدر (و مادر) امری واجب است و کاری که پسر بزرگتر انجام می‌دهد، توهین بس وحشتناکی بحساب می‌آید. توهینی که این دو پسر به پدر خود روا داشتند، جلوۀ دیگری به خوش‌آمدگویی پدر می‌بخشد. در مقابل رفتار پسر بزرگتر، از پدر انتظار می‌رفت که او را نادیده گرفته‌، بدون شرکت او ضیافت را ادامه دهد و در حالیکه در ظاهر لبخندی بر لب دارد، میزبان فوق‌العاده‌ای باشد، ولی از درون برآشفته می‌باشد. پس از آن میهمانی‌، از او انتظار می‌رفت که تنبیه پسر بزرگتر را برای این تحقیر روا داشته شده در ملاء عام‌، معلوم سازد. اما به جای آنکه پسر را مورد سرزنش قرار دهد، از او التماس می‌کند که این هم یک نمایش برجسته‌ای از محبت می‌باشد. در کلیۀ ادبیات خاورمیانه که تاکنون نوشته شده است‌، یافتن چنین داستانی در مورد پدری که اینچنین محبت می‌کرد، بسیار مشکل خواهد بود. این تصویری از محبت الهی است‌.

با روبرو شدن با چنین محبت و فروتنی غیر قابل‌انتظار، اکنون از پسر بزرگتر چنین انتظار می‌رود که از پدر عذرخواهی کند و او را دنبال کرده‌، وارد منزل شود و به جمع میهمانان بپیوندد. اما با علم به اینکه ترک میهمانی به جهت آوردن همراه با التماس پسر بزرگتر، برای یک نجیب‌زاده خاورمیانه‌ای بطور غیر عادی چشمگیر می‌باشد، پسر بزرگتر سرسختانه مقاومت کرده‌، می‌ایستد. و اجازه می‌دهد تا حملات شدید انتقاد سرازیر شود.

او حتی پدر خود را مخاطب قرار نمی‌دهد. در این مثل‌، هرگاه شخصی مخاطب قرار می‌گیرد، عنوانی را به خود اختصاص می‌دهد، به جز در این مورد. او کلمه "پدر" را استفاده نمی‌کند. در جوامع شرقی چنین برخوردی کمال گستاخی را نشان می‌دهد. او شکوه‌کنان می‌گوید: "اینک سالها است که من خدمت تو کرده‌ام‌..." که نشان دهندۀ نوع رابطه‌اش با پدر می‌باشد. رفتار او بیشتر به یک خدمتکار می‌ماند تا به پسر. و اضافه کرده‌، می‌گوید که هرگز از دستورات پدر سرپیچی نکرده است‌.

در اینجا پدر است که باز قدم اول را برمی‌دارد. او آماده بود تا در آن روز برای دومین بار خود را حقیر و فروتن سازد. در این صحنه ما تصویری از پدر آسمانی را مشاهده می‌کنیم‌.

عیسی این جمله را در حالی اضافه می‌کند که در تیررس او فریسیانی بودند که اذغان می‌کردند که همۀ شریعت را اجرا کرده‌اند و همانند گناهکاران و باجگیران نیستند. اما پسر با نرفتن به داخل منزل و انجام ندادن وظیفۀ سنتی خود بعنوان میزبان‌، از حکم پدر تخطی ورزیده است‌. او پدر خود را تحقیر کرده‌، حکم احترام به پدر را شکسته بود. او حکم محبت را نیز شکسته است و عیسی تعمداً می‌خواست که فریسیان این را بشنوند. آنان ادعا می‌کنند که هیچ حکمی را نشکسته‌اند، اما عیسی به آنها گفت که بزرگترین حکم را شکسته‌اند یعنی محبت خدا با تمام قلب و روح و محبت کردن به همسایه همچون خود.

پدر متهم به جانبداری است‌. پدر حتی یک بزغالۀ کوچک نیز به پسر بزرگتر نداده بود تا با دوستانش خوش بگذراند، در حالیکه بازگشت پسر کهتر که تمام سهم خود را از دست داده بود، با ذبح یک گوسالۀ پرواری همراه شد. "این منصفانه نیست‌!" این یکی از شکایتهای دائمی بچه‌ها در هر خانواده می‌باشد که رسیدگی به آن مشکل است‌. در هر حال‌، این مثل پدر را بعنوان شخصی منصف معرفی می‌کند. او یکبار برای بخشیدن پسر کهتر بیرون می‌رود و مرتبۀ دوم برای متقاعد کردن پسر بزرگتر.

پسر بزرگتر با چنین عملی خود را شدیداً از خانواده جدا می‌کند. سعید، یکی از متألهین خاورمیانه‌ای‌، در کتاب تفسیر لوقا بطرزی عالی بیان می‌کند: "پسر بزرگتر با ابراز علاقه برای شادی کردن با دوستان خود، انزجار خود را از خانۀ پدر نشان می‌دهد. او به هیچ عنوان از برادر کهتر خود که سهم خود را برداشته‌، به دیاری دور رفت‌، بهتر نبود. تفاوت مابین این دو برادر این است که پسر گمشده یک گناهکار قابل احترام می‌باشد، چون رفتار صادقانه‌ای نسبت به پدر خود داشت و تمام آنچه را که در دل داشت به او گفت‌. اما پسر بزرگتر تقدس ریاکارانه‌ای را پیشۀ خود کرده‌، احساسات قلبی خود را کتمان کرد. او در حالیکه از پدر خود متنفر بود، در خانه ماند. همچنین همۀ روابط خود را با برادر کهترش نادیده می‌گیرد و بنابراین منکر هر نوع رابطه با پدر می‌شود. در حین صحبت‌، بجای اینکه پسر کهتر را برادر خود بنامد، می‌گوید: "این پسرت‌...". با ادای این جمله‌، پسر بزرگتر خود را از خانواده جدا کرده‌، حکم ارتداد را بر خود روا می‌دارد."

مفهوم شادی برای برادر بزرگتر، داشتن ضیافتی با دوستان بود، نه بازگشت برادرش "از مرگ‌". او برادر خود را مورد اتهام قرار می‌دهد که دارایی خود را با فاحشه‌ها تلف کرده‌، در حالیکه در اولین بخش داستان‌، چنین چیزی عنوان نشده است‌. همچنین پسر بزرگتر نمی‌گوید پول "او" بلکه می‌گوید "دولت (دارایی‌) تو". او کوشش می‌کند تا شکافی بین پدر و برادر کهتر خود ایجاد کند. در واقع‌، او می‌گوید:

«پدر متوجه نیستی که او چه کاری انجام داده‌؟ او ثروت تو را از دست داده است‌. دیگر نمی‌توانی برای هیچ چیز به او اعتماد کنی‌!»

از پدر انتظار می‌رود که از چنین انتقاد غیرمنصفانه‌ای خشمگین شود. یک پسر با پدر خاورمیانه‌ای خود چنین هر حال‌، پدر با خشم پاسخ نمی‌دهد، بلکه پسر را خطاب کرده‌، Teknon صحبت نمی‌کند. در می‌باشد، یعنی کلمات می‌گوید: "ای فرزند..." کلمۀ یونانی آن حاکی از محبت و دلجویانه‌. پس از آن همه حقارتی که پدر کشیده بود، استفاده از چنین کلمه‌ای چشمگیر است‌. "چنین کلماتی برخاسته از قلبی است زخمی و رنج‌کشیده‌، چون اشتیاق پدر و کمال خوشی او در این بود که هر دو پسر خود را با هم در خانۀ خود ببیند. محبتی که خستگی‌ناپذیر است چنین سخاوتمندانه سخن می‌گوید."

پدر از پسر خود التماس می‌کند تا در شادی شرکت کند. در اینجا تناقضی وجود دارد. پدر در حالیکه قلباً شاد بود، برای پیشواز پسر کهتر بیرون دوید. اما برای دیدار پسر بزرگتر با دلی پر از بار از منزل خارج شد. چنین بنظر می‌آید که شخصیت واقعی پسر خود را می‌شناخت‌. این نیز تیر دیگری بود به طرف فریسیان ریاکار و سنگدل‌. خدا دست خود را برای یاری رساندن به افرادی نیز که خود را عادل می‌پندارند و قانون‌پرست هستند، دراز می‌کند.

پدر، پسر بزرگتر را از محفوظ ماندن حقوقش‌، مطمئن می‌سازد و می‌گوید: "آنچه از آنِ من است مال توست‌". پسر گمشده‌، تنها یک سوم از دارایی را که به ارث برده بود، بر باد داد و بقیه اموال به پسر بزرگتر تعلق داشت‌. او آقا و وارث است‌.

پدر درک این مطلب را از پسرش انتظار دارد که هر چند پسر کوچکترش تمام دارایی را بر باد داده‌، اما هنوز هم برادر اوست و حق بازگشت به خانواده را دارد.

پدر می‌گوید: "برادر تو..." پدر جهت برپایی جشن عذرخواهی نمی‌کند و نه پسر بزرگش را سرزنش می‌کند، اما فریادی که از درون قلب او برمی‌خاست‌، تمنایی بود برای تفاهم‌. پدر درک این مطلب را از پسرش انتظار دارد که هر چند پسر کوچکترش تمام دارایی را بر باد داده‌، اما هنوز هم برادر اوست و حق بازگشت به خانواده را دارد.
این مثل هیچ پایانی ندارد. پسر بزرگتر هنوز خارج از منزل می‌باشد. عیسی نتیجه‌گیری را به قوۀ تخیل شنوندگان می‌سپارد. و فریسیان را نیز وامی‌گذارد تا تصمیم خود را بگیرند که آیا می‌خواهند وارد شده به دیگر گناهکاران ضیافت بپیوندند یا ترجیح می‌دهند که بیرون باقی بمانند. عیسی آنها را به چالش می‌آورد.

چه داستان خارق‌العاده‌ای‌! با توجه به آنچه که پیش گفته شد، این داستان می‌توانست پس از پذیرفته شدن پسر گمشده به پایان برسد و یقیناً الان نیز جای مناسبی برای اتمام آن نیست‌. عیسی این داستان را در شک و ابهام باقی می‌گذارد. هنگام ترک آن محل‌، موضوع بحث شنوندگان این داستان بیشتر حول و حوش پسر بزرگتر می‌گشت تا پسر گمشده‌. اما این روش خوبی برای داستان‌سرایی است و مقصود عیسی را برآورده می‌سازد.

موضوعات این مثل‌

چطور می‌توان چنین داستان باورنکردنی را خلاصه کرد؟

در وهلۀ اول‌، عیسی مفهوم گم شدن را بازگو می‌کند. نگرش سنتی این مثل‌، پسر را گمشده می‌پندارد. اما همانطور که مشاهده کردیم‌، در این داستان دو پسر بودند که هر دو آنها گمشده بودند. اولی از خانه دور افتاده (همچون گوسفند گمشده‌)، و دیگری در خانه (مانند سکۀ گمشده‌). عیسی به فریسیان چنین می‌گوید که آنها نیز می‌توانند همچون فرد گناهکاری که دور از خداست گم شوند و یا بعنوان گناهکاری که در خانۀ خدا گم شود. امکان دارد که ما متعلق به کلیسایی باشیم و یا فردی مذهبی بشمار بیاییم‌، اما در واقع شخصی گمشده باشیم‌. اشتیاق خدا در این است که رابطه‌ای همچون فرزندان با ما داشته باشد. حتی اگر فردی مذهبی هستیم‌، رابطه‌ای که ما با خدا داریم‌، می‌تواند همچون یک غلام باشد و نه یک پسر.

فریسیان با رعایت برده‌وار شریعت و انجام کارهای نیکو، با خدا رابطه‌ای همچون برده داشتند. عیسی از آنها دعوت می‌کند تا بعنوان فرزندان بیایند.

نکتۀ دوم‌، این داستان توبه و بازگشت را به ما یاد می‌دهد. به خود آمدن فرد را در این مثل نشان می‌دهد و اینکه چطور به عدم لیاقت خود پی برده‌، به طرف پدر بازمی‌گردیم‌. تصویر زیبای پسر را می‌بینیم که می‌گوید: «می‌دانم که متعفن هستم و باعث سرافکندگی خانواده و اهالی ده شده‌ام‌، اما نزد پدر خود بازمی‌گردم و می‌گویم که گناه کرده‌ام‌.» خدا همانطور که هستیم ما را می‌پذیرد، یعنی با همۀ نواقص‌. پسر کهتر توبه می‌کند، اما پسر بزرگتر از این کار سر باز می‌زند.

هنگامی که توبه می‌کنیم‌، در حقیقت چه کسی عمل توبه را انجام می‌دهد؟ آیا این خداست که ما را به طرف خود می‌کشاند و یا انسان است که به خود آمده‌، قدم اول را برمی‌دارد؟ کتاب‌مقدس اذعان می‌دارد که هر دو این شقوق است‌. ما باید بازگردیم و سپس خدا به طرف ما برمی‌گردد. طبق تعلیم رابی‌ها، همزمان با چرخش ما، خدا نیز برمی‌گردد. و این آن تصویری است که ما در بیرون دویدن پدر جهت پیشواز پسر گمشده می‌بینیم‌. او پسر خود را می‌بیند که بطرف ده می‌آید پس بیرون دویده‌، او را در بین راه ملاقات می‌کند. انسان در حینی که بازمی‌گردد، متوجه می‌شود که خدا نیز بازگشته‌، و برای پیشواز او با عجله می‌آید.

این مثل تصویر بی‌قیمتی از خدا را به نمایش می‌گذارد. خدایی که با صبر انتطار می‌کشد. بخشنده‌، فهیم‌، مهربان و دلشکسته است و هر گونه فروتنی و حقارت را متحمل می‌شود. این تصویری از خود عیسی و کفارۀ او است برای ما بر روی صلیب‌.

نکتۀ سوم‌، این داستان تصویر خارق‌العاده‌ای از فیض می‌باشد. ما انتظار صبورانه و اشتیاق پدر را می‌بینیم‌. بهایی برای فیض پرداخت شده است‌؛ پدر از خانه بیرون دویده‌، به استقبال پسر گمشده‌اش می‌رود و همچنین ضیافت را رها کرده‌، می‌رود تا پسر بزرگتر خود را راضی سازد. این پدر دو بار خود را خوار و فروتن می‌سازد تا مقدم پسرانش را گرامی دارد. بنابراین به حق این مثل "پدری که منتظر است‌" نامیده شده است‌. چون او همچنان منتظر بازگشت پسرانش می‌باشد. این پدر است که قدم نخست را برمی‌دارد و عیسی می‌خواهد ببینیم که ما قادر به نجات خود نیستیم‌. این تنها از طریق فیض امکان‌پذیر است‌.

نکتۀ چهارم‌، همچون گوسفند گمشده و سکۀ گمشده‌، یک شادی عمیقی در این داستان مشاهده می‌کنیم‌. شعف و شادی شخصی و اجتماعی‌. شادی پدر می‌باید تقسیم می‌شد. هنگامی که ما به طرف پدرمان خدا بازمی‌گردیم‌، نه تنها یک شادی فردی برای خدا وجود دارد، بلکه گفته شده است که فرشتگان نیز به این جشن می‌پیوندند.

نکتـۀ پنجم این مثــل در مورد فرزندخواندگی نیز با ما سخن می‌گوید. پسری که گمشده است و بعنوان پسر نیز مورد استقبال قرار می‌گیرد. اما پسر دیگر همچون خادم باقی می‌ماند. این نکته منعکس کنندۀ ارتباط آنان با پدر است‌. ما با خدا چه نسبتی داریم‌؟ آیا او همچون پدر است یا یک ستمکار؟ رفتار پسر گمشده نسبت به پدرش‌، همچون یک پدر است‌. اما رفتار پسر بزرگتر تصویری از یک ارباب بد را به نمایش می‌گذارد.

خلاصه‌

این مثل‌، داستان قوی‌ای است از یک پدر و دو پسرش‌. هر دو پسر آشکارا پدر خود را مورد اهانت قرار داده‌، خواهان مرگ او بودند. همچنین باعث دل‌شکستگی او شدند. در هر دو مورد، پدر به ملاقات آنها آمد تا محبت بی‌دریغ خود را به طریقی بی‌مانند نمایان سازد. پسر گمشده‌، پاسخ مثبت داده‌، توبه می‌کند و به پسرخواندگی خود باز می‌گردد. پسر بزرگتر برخلاف خواهش پدر، از توبه سر باز می‌زند. او پدر خود را علناً تحقیر می‌نماید و نشان می‌دهد که خود نیز همچون برادرش که خانه را به قصد کشوری دوردست ترک گفت‌، گم شده است‌.

فریسیان به چالش در آمده‌اند تا خود را در مقام پسر بزرگتر ببینند. عیسی از طریق این داستان از آنها خواهش می‌کند که محزون بیرون منزل نایستند، بلکه قلبهای خود را نرم کرده‌، به میهمانی وارد شوند. همانطورکه حضورآنها بعنوان "پسر بزرگتر") حق قانونی آنها است‌، گناهکاران نیز اجازه دارند تا بعنوان "پسر گمشده‌" حضور بهم رسانند.

این مثل تصور بی‌قیمتی را از خدا به نمایش می‌گذارد، یعنی خدایی که با صبر انتظار می‌کشد، بخشنده و فهیم‌، مهربان و دلشکسته می‌باشد، همچنین فروتن و تحقیر شده است‌. آن تصویری از خود عیسی و کفارۀ او است برای ما بر روی صلیب‌.

عیسی می‌گوید که ما یکی از آن دو پسر گمشده هستیم‌. شما کدام یک از آنها هستید؟