لیکن اگر نمک فاسد گردد.../۲
۹ دقیقه
تأملی در زمینه موعظه بالای کوه
بخش ششم: تأثیر فرد مسیحی بر جهان: نمک و نور (ادامه)
در شمارۀ گذشته، بررسی آیههای ۱۳ تا ۱۶ از باب پنجم انجیل متی را آغاز کردیم. ایماندارانِ واقعی نمک جهان و نور عالم میباشند. به این طریق است که باید بر دنیای اطراف خود تأثیر بگذارند. در این شماره، درسهای بیشتری از استعارۀ نور و نمک خواهیم آموخت.
یک تفاوت اساسی
«شما نمک جهانید... شما نور عالمید.» همانقدر که نور با تاریکی و نمک با فساد و گندیدگی تفاوت دارد، مسیحیان نیز باید با غیرمسیحیان متفاوت باشند. اگر بخواهیم این تفاوت را نادیده بگیریم یا آن را کوچک بینگاریم، بر خلاف تعلیم عیسی رفتار کردهایم.
موضوعِ متفاوت بودن موضوع اساسی موعظه بالای کوه است. این موعظه بر این فرض بنیادین بنا شده که مسیحیان متفاوت "هستند"، و از ما نیز دعوت میکند تا متفاوت "باشیم." شاید بزرگترین تراژدی کلیسا در سراسر تاریخ طولانی و پر فراز و نشیبش این بوده که دائماً گرایش داشته تا خود را با فرهنگ غالب روزگار خود سازگار سازد، در حالیکه میبایست نوعی "ضدفرهنگِ" مسیحی را شکل دهد.
پذیرش مسئولیت
از سوی دیگر، مسیحیان باید آماده باشند تا مسئولیتی را که چنین تفاوتی بر دوششان میگذارد، بپذیرند. هر استعاره با حالتی تأئیدی بیان شده است: شما نمک جهان "هستید"؛ شما نور عالم "هستید". اما بعد از هر استعاره، نوعی هشدار نیز آمده است، هشدار که مبادا از آنچه باید باشیم، غافل شویم؛ هشدار که مبادا خدمتی را که باید برای دنیا انجام دهیم، انجام ندهیم. باید آنچه هستیم، باشیم. ما نمکیم؛ باید نمک بودنِ خود را حفظ کنیم و طعمِ خاصِ مسیحی خود را از دست ندهیم. ما نوریم؛ باید بگذاریم نورمان بتابد و پنهانش نکنیم، نه با گناه و سازش با آن، و نه با سستی و ترس از مردم.
این دعوت به پذیرش مسئولیتِ مسیحی، بهگونهای خاص برای جوانان مسیحی اهمیت مییابد، جوانانی که خود را در دنیای مدرن، سردرگم مییابند. مسائل جامعه بشری بسیار پیچیده است و ایشان خود را در مقابل آن کوچک و ضعیف و غیرمؤثر میبینند. کارل مارکس این احساس سرخوردگی را "حس بیگانگی" نامید.
برای اینگونه افراد که خود را در دام چنین "سیستم" خفقانآوری میبینند، افرادی که زیر ماشینِ مدرنِ تکنوکراسی خُرد شدهاند، و خود را مغلوب قدرتهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادیای مییابند که کنترلشان میکند و خودشان هیچگونه قدرتی بر آن ندارند، ما چه پیامی داریم؟ آنان خود را قربانی شرایطی میدانند که قادر به تغییرش نیستند. چه میتوانند بکنند؟ در چنین خاکی است که بذرهای انقلاب جوانه میزنند و بوتههایی میرویند که سرنگونی نظام از راههای قهرآمیز را هدف خود میدانند.
و از همین خاک است که بذرهای انقلابیون عیسی میتوانند جوانه بزنند، انقلابیونی که خود را وقف گسترش انقلاب عیسی نمودهاند، انقلاب محبت، شادی، و صلح. این انقلاب صلحآمیز رادیکالتر از همۀ طرحهای قهرآمیز است، چرا که هم معیارهایش فسادانگیز نیست، و هم انسان و نهادهای اجتماعی را متحول میسازد. آیا به این قدرت انجیل ایمان دارید؟ اگر احساس تردید میکنید، به این گفتۀ مارتین لوتر توجه کنید: "فقط با یک کلمۀ عیسی، من خود را بسی نیرومندتر و سربلندتر از همۀ نیروها و شمشیرها و سلاحهای دنیا میبینم."
بنابراین، ما بینوا و ناتوان نیستیم! ما عیسی مسیح را داریم، و نیز انجیلش را، ایدهآلهایش و قدرتش را. عیسی مسیح نمک و نوری است که این دنیای فاسد و تاریک نیازمندش است. ما نیز باید که در خود نمک بداریم؛ باید که بگذاریم نورمان بتابد.
تأثیر دوگانۀ مسیحی
بهگفتۀ تیلیک، "نمک و نور در یک چیز مشترکند: آنها هر دو خود را صرف دیگران میکنند؛ به این ترتیب، در نقطۀ مقابل هر نوع مذهبگرایی خودمحورانه میباشند."
بااینحال، هر یک از آنها خدمت متفاوتی انجام میدهند. اثر آنها مکمل یکدیگر است. اثر نمک بیشتر منفی یا بازدارنده است، چرا که مانع فساد و گندیدگی است. اثر نور مثبت یا پیشبرنده است، چرا که تاریکی را پس میزند و روشنایی میبخشد.
در واقع، عیسی از شاگردان خود میخواهد که بر جامعۀ خود تأثیری دوگانه بگذارند؛ یکی اثر بازدارنده در جهت جلوگیری از گسترش فساد، و دیگری تأثیر مثبت و پیشبَرنده از طریق تاباندن نور در تاریکیها. جلوگیری از گسترش شرارت یک چیز است و اشاعه و گسترش راستی، زیبایی، و نیکی چیزی دیگر.
تأثیر نمک
نخست به تأثیرمان بهعنوان نمک بپردازیم. پولس رسول در نیمه دوم از باب اولِ رسالۀ خود به رومیان، تصویر هولناکی عرضه میکند از جامعهای که در اثر عشق وافر به شرارت، راستی و حقیقتی را که از مشاهدۀ طبیعت قابل شناخت است، سرکوب میکند. چنین جامعهای محکوم به پوسیدگی و انحطاط است. ارزشها و معیارهایش چنان تنزل میکنند که سرانجام کاملاً فاسد و منحط میشود. هرگاه که انسان آنچه را که از خدا میداند رد میکند، خدا نیز او را در افکار برهمریخته و هوسهای منحرفش رها میکند تا جایی که بوی تعفنش به مشام خدا و خلق نیک او برسد.
در چنین شرایطی، خدا مسیحیان را در جامعه قرار داده تا جلو این فرایند را بگیرند. خدا از ما میخواهد که به درون جهان نفوذ کنیم. نمک مسیحی جایش در نمکدانهای پر زرق و برق محافل کلیسایی نیست؛ جای ما در درون جهانِ غیرمذهبی است، همانگونه که نمک نیز به درون گوشت زده میشود تا مانع گندیدنش بشود.
وقتی وضعیت اخلاقی جامعهای رو بهوخامت میگذارد، مسیحیان لب به اعتراض میگشایند و دنیای غیرمسیحی را شماتت میکنند؛ اما آیا نباید خود را شماتت و سرزنش کنیم؟ آیا میتوان گوشتِ نمکنخورده را سرزنش کرد که چرا گندیده است؟ گوشت کاری از دستش بر نمیآید. سؤال واقعی این است: نمک کجا است؟
عیسی این تعالیم را جایی در نزدیکی دریاچۀ جلیل بیان میکرد. حدود یکصد و پنجاه کیلومتر در جنوب آن منطقه، رود اردن به دریاچۀ دیگری میریزد به نام دریای نمک، آنقدر نمکین که مرده است. در غرب این دریاچه، در میان کوهها، "جامعۀ دریای مرده" زندگی میکردند؛ در سال ۱۹۴۸ بهطور تصادفی، طومارهایی از این جامعه بهدست آمد که چهرۀ مطالعات کتابمقدس را دگرگون ساخت. افراد این جامعه، راهبهای "اِسِن" زندگی میکردند که از شرارت دنیا به آنجا پناه برده بودند. آنها خود را "پسران نور" میخواندند، اما هیچ گامی در جهت تاباندن نور خود بر دیگران بر نمیداشتند؛ در جامعۀ بستۀ آنان، نمکشان بهاندازۀ نمک ساحل دریای مرده، بیمصرف بود.
آیا عیسی بههنگام گفتنِ این جملات، به آنان اشاره میکرد؟ W. D. Davies تصور میکند که عیسی حتی نگاهی هم به آن سمت انداخت. خیالپردازی جالبی است.
نمک بودن در عمل به چه معنایی است؟ پیش از هر چیز، بهمعنی شجاع بودن است، شجاعت در محکوم کردن شرارت.
طبعاً محکوم کردن عملی است منفی، همانگونه که عمل نمک نیز منفی است. گاه معیارهایی بهداخل جامعه میخزند که باید با اعتراض مسیحیان روبرو شوند. لوتر به این مسأله توجه بسیاری کرده، تأکید مینماید که در موعظۀ راستین انجیل، تقبیح کردن و اعلام انجیل باید دست در دست هم جلو بروند. او میگوید: "نمک میگزد و میسوزاند. گرچه مردم ممکن است ما را به تلخخویی متهم کنند، اما ما میدانیم که باید چگونه رفتار کنیم و اینکه مسیح دستور فرموده که ما همچون نمک سوزنده باشیم... اگر میخواهید که انجیل را موعظه کنید و کمکی برای مردم باشید، باید همچون نمک گزنده باشید و وارد زخمهای مردم شوید؛ باید ناراستیهای ایشان را تقبیح نمایید... نمک واقعی یعنی اعلام راستین انجیل که تمام جهان را تقبیح میکند و جز ایمان ساده به مسیح چیز دیگری را نمیپذیرد."
هلموت تیلیک (H. Thielicke) نیز عمیقاً به همین مسأله "گزنده" بودنِ شهادت راستین مسیحی اشاره میکند. او در مورد بعضی از مسیحیان مینویسد: "گاه فکر میکنیم که هدف آنان این است که عسل دنیا باشند. آنان تلخیهای زندگی را با برداشتی بسیار سادهانگارانه از خدا شیرین و شِکرین میکنند... اما عیسی نگفت که "شما عسل جهانید،" بلکه گفت که "شما نمک جهانید." نمک سوزشآور است؛ پیام سازشناپذیر داوری و فیض خدا نیز همواره سوزشآور و گزنده بوده است."
در کنار محکوم کردن و تقبیح نمودنِ آنچه که ناراست و شریر است، باید شجاعانه بر آنچه راست و نیک و پسندیده است بایستیم، در میان همسایگانمان، در محیط درسی، در محل کار، در حوزۀ گستردهتر زندگی ملیمان، و در رسانههای گروهی.
نمک مسیحی نه فقط در سخن، بلکه در عمل نیز نمایان میگردد. قبلاً گفتیم که خدا نهادهای حکومت و خانواده را در جامعه مقرر فرمود تا جلو شرارت را بگیرند و نیکوکرداری را ترویج دهند. مسیحیان این وظیفه را دارند که مراقب این نهادهای اجتماعی باشند تا نه فقط محفوظ بمانند بلکه تا درست نیز عمل کنند. اغلب اوقات، مسیحیانِ محافظهکار مسئولیت خود را فقط در رسیدگی به آسیبدیدگانِ جامعۀ بیمار دیدهاند، و هیچ اقدامی برای تغییرِ ساختارهایی که عامل چنین آسیبهایی هستند، نکردهاند.
همانگونه که پزشکان نه فقط به درمان بیماران، بلکه به پیشگیری از بروز بیماری و تحکیم بهداشت عمومی مبادرت میورزند، ما نیز باید به آنچه که داروهای اجتماعی پیشگیریکننده و معیارهای بالاتر بهداشت اخلاقی نامیده میشود، توجه کافی نشان دهیم. تعدادمان هر قدر هم که کوچک باشد، نباید از تلاش برای ایجاد ساختارهای اجتماعی بهتر غفلت ورزیم، ساختارهایی که متضمن عدالت در تدوین قوانین و اجرای آنها، آزادی و احترام فردی، حقوق مدنی برای اقلیتها، و الغاء تبعیضات اجتماعی و نژادی میباشند. این امور را نه باید کوچک شمرد و نه از مسئولیت در قبال آنها شانه خالی کرد. آنها جزئی از نقشۀ خدا برای قومش میباشند.
اگر مسیحیان شهروندانی آگاه باشند، قطعاً در جامعۀ خود در حکم نمک خواهند بود. بهگفتۀ سِر فردریک کاتروود (Sir Frederick Catherwood) "تلاش در جهت بهبود وضع اجتماع، دنیادوستی نیست، بلکه محبت است؛ دست شستن از اجتماع محبت نیست، دنیادوستی است."
تأثیر نور
اما بشرِ سقوطکرده فقط به این نیاز ندارد که سدّی جلو او گذاشته شود تا بدتر از آنچه که میتواند باشد، نشود. بشر نیاز به تجدید حیات دارد، به حیاتی نو بهواسطۀ انجیل. در اینجاست که دومین خدمت و مسئولیت ما معنی پیدا میکند: «شما نور عالمید.» حقیقت انجیل نور است؛ این نور در چراغدانهای خاکی ما نهاده شده است، با اینحال از ورای خاکی بودنِ ما با تلألؤیی خاص میدرخشد. ما فراخوانده شدهایم تا انجیل را اشاعه دهیم و منش خود را نیز بهگونۀ شایستۀ انجیل شکل دهیم.
اما هرگز نباید این دو مسئولیت، یعنی نمک و نور بودن، یا بهگفتۀ دیگر، وظیفۀ اجتماعی و بشارتی خود را در نقطۀ مقابل هم قرار دهیم، طوری که گویی باید یکی از آن دو را انتخاب کنیم. در مورد ارزش هیچیک از این دو نباید اغراق کرد یا یکی را برتر از دیگری شمرد. هیچیک نمیتواند جای دیگری را بگیرد.
جهان به هر دو نیاز دارد؛ دنیا در فساد است و نیاز به نمک دارد؛ در تاریکی است و نیاز به نور دارد. وظیفۀ مسیحی ما این است که هم نمک باشیم، هم نور. این است فرمودۀ عیسی مسیح، و چنین نیز باید بشود. از این دو وظیفه نباید خجل شویم، یا فقط یکی را انجام دهیم، چرا که در اینصورت آنچه را که عیسی پیوسته است، جدا کردهایم.
در پایان این بخش، خوب است بهیاد داشته باشیم که تأثیر ما بر جهان بستگی دارد به خصائل ما. "خوشابهحالها" خصائل و خصوصیات ما را بیان میکند و "نمک و نور"، تأثیر ما را بر جهان.
نخست، اگر میخواهیم "خوشابهحالها" شامل حال ما گردند، باید که این خصائل را بر خود بگیریم. دوم، اگر میخواهیم جهان را آنگونه خدمت کنیم که عیسی میخواهد، باید حاضر باشیم که نمک و نور جهان باشیم. سوم، از این طریق است که خدا جلال مییابد. عیسی در اینجا، در آغاز خدمتش به شاگردانش میفرماید که بگذارند نورشان بر مردم بتابد تا کارهای نیکشان را دیده، پدر آسمانی را جلال دهند. در پایان خدمتش نیز، در آن بالاخانه، همین حقیقت را چنین بیان فرمود: «جلال پدر من آشکارا میشود به اینکه میوۀ بسیار بیاورید و شاگرد من بشوید» (یوحنا ۸:۱۵).
این است جذابیت زندگی پسندیدۀ مسیحی؛ این است "ضدفرهنگ" مسیحی. چنین زندگیای برای ما خوشابهحال بههمراه دارد، برای مردم نجات بهارمغان میآورد، و برای پدر باعث جلال میگردد.
ترجمۀ آرمان رشدی
(ادامه دارد)