عطایای روح: دیروز و امروز/۲
۱۸ دقیقه
مقدمه
در شمارۀ پیشین توضیح داده شد که "عطایا" هدایای سخاوتمندانۀ خداست به کلیسا که روحالقدس آنها را بین اعضای بدن مسیح تقسیم میکند. گسترۀ این هدایا به برخی عطایای چشمگیر و معجزهآسا محدود نمیشود. عطایای به ظاهر ضعیفتر که عمل روحالقدس در آنها فوراً محسوس نیست ممکن است حتی ضروریتر و باارزشتر باشند. همۀ این هدایا برای خدمت و به جهت منفعت عموم به افراد داده میشود و خداست که از طریق آنها در کلیسا عمل میکند. بنابراین هیچ جای فخری برای کسانی که از آنها برخوردارند وجود ندارد. در این شماره به توضیح بیشتر برخی نکات، و طرح و پاسخ به سؤالاتی که معمولاً در مورد عطایا مطرح میشود میپردازیم.
رابطۀ عطایا و روحالقدس
چنانکه دیدیم گسترۀ عطایا بسیار وسیع است؛ از عطایای بسیار چشمگیر و معجزهآسا تا عطایای به ظاهر معمولیتر چون تعلیم، امداد و تشویق. هرچند ارتباط این عطایای معمولیتر با کار روحالقدس همیشه و در همهجا تصریح نشده است، در مورد نقش روحالقدس در اِعطای آنها جای تردید نیست. مؤید این حقیقت، از یک سو، اصل کلی ارائه شده در اول قرنتیان ۱۲:۴ است: «عطایا گوناگونند، اما روح همان است».
و یا مطابق آیۀ ۱۱: «همۀ اینها (یعنی عطایا) را همان یک روح بهعمل میآورد و آنها را به ارادۀ خود تقسیم کرده، به هر کس میبخشد». هر چند «همۀ اینها» در این آیه به عطایای نامبرده شده در آیات ۸−۱۰ اشاره دارد، یعنی عطای معروف، با توجه به اصل کلی آیۀ ۴ نباید آن را به این ۹ عطا محدود کرد. از دیگر سو، مطابق با تعلیم کلی کتابمقدس، چه در عهدعتیق و چه در عهدجدید، روحالقدس عامل اجرایی خدا در عمل او میان مؤمنان است. در عهدعتیق، برای اینکه تعالی خدا محفوظ بماند، به هنگام سخن گفتن از عمل خدا در خلقت و بهخصوص در میان قومش، از "روح خدا" سخن میرود. خدا از طریق روحش در میان قوم خود ساکن میشود و در میان آنها عمل میکند. در عهدجدید نیز همین موضوع ادامه دارد، با این تفاوت که شخصیت متمایز روحالقدس در آن بیشتر مکشوف گردیده است. در هر صورت، آنچه مسلم است این است که روحالقدس عامل اِعطا و نشو و نمای عطایا در مؤمن است.
بنابراین، درست نیست کار روح را در ظهور و بروز برخی عطایای چشمگیرتر بپذیریم و تأکید کنیم، ولی در مورد عطایای دیگر از عمل او غافل باشیم. روحالقدس هم در اِعطای عطایای معجزهآسا همچون زبانها فعال است، هم در ظهور عطایایی همچون تعلیم و تشویق که معجزهآسا نیستند با بخشیدن حکمت و بصیرت لازم عمل میکند.
رابطۀ عطایا و استعدادهای فطری
برای پولس، همانند عهدعتیق، خدا خالق و نگاهدارندۀ جهان و حاکم بر همۀ امور آن است. بنابراین، همۀ استعدادها و قابلیتهای فطری انسان در واقع هدایای سخاوتمندانۀ او به نوع بشر است. البته پولس این استعدادها را عطایای روح نمیخواند. در نقطۀ مقابل این استعدادهای فطری، عطایایی که در اول قرنتیان ۱۲:۸-۱۰ نام برده شدهاند عمدتاً بُعد مافوقطبیعی دارند و نقش استعدادهای فطری در آنها به حداقل میرسد. ولی در مورد عطایایی چون رسالت، تعلیم یا مدیریت (در اول قرنتیان ۱۲:۲۸ و ۲۹) و یا خدمت و رهبری (در رومیان ۱۲:۷ و ۸) کشیدن مرزی مشخص بین آنچه کاملاً مافوقطبیعی است و آنچه تقویت، تطهیر و بهکارگیری قابلیتها و استعدادهای فطری تحت مسح و هدایت روح است، چندان آسان یا حتی درست نیست. جای تردید نیست که بخش بزرگی از قابلیتهای فطری و دانش اکتسابی پولس در آنچه خدا توسط او به عنوان یک رسول انجام داد بهکار گرفته شد.
درست نیست کار روح را در ظهور و بروز برخی عطایای چشمگیرتر بپذیریم و تأکید کنیم، ولی در مورد عطایای دیگر از عمل او غافل باشیم. روحالقدس هم در اِعطای عطایای معجزهآسا همچون زبانها فعال است، هم در ظهور عطایایی همچون تعلیم و تشویق که معجزهآسا نیستند با بخشیدن حکمت و بصیرت لازم عمل میکند.
در تحلیل نهایی، از نظر کلام خدا، مفهوم "عطا" نسبت به این موضوع که قابلیتهای فطری انسان تا چه اندازه در آن دخیل است، مفهومی خنثی است. احتمالاً باید در این خصوص به طیفی از حالات مختلف قائل بود که در یک انتهای آن عطایای عمدتاً یا کاملاً مافوقطبیعی مانند معجزات و شفا قرار دارد و در انتهای دیگر قابلیتهای صرفاً طبیعی که خدا از آنها برای کار خود استفاده میکند. بیشتر عطایا در حد فاصل بین این دو حد قرار میگیرند و مخلوطی از عناصر طبیعی و مافوقطبیعی هستند.
عطایای روح و ثمرۀ روح
پولس در غلاطیان ۲۲:۵ و ۲۳ خصوصیات اخلاقی مناسب یک مسیحی را که نتیجۀ کار روحالقدس است "ثمره" یا "میوه" روح میخواند. باید توجه داشت که در اینجا اصطلاح "ثمره" یک اصطلاح فنی الهیاتی نیست، بلکه پولس صرفاً برای توصیف سیرت شایستۀ یک مسیحی از استعارۀ "میوه" که برای خوانندگانش آشناست، بهره میجوید. هیچ دلیل زبانشناختی یا الهیاتی سفت و سختی برای اینکه پولس "عطا" را "میوه" یا "میوه" را "عطا" نخواند، وجود ندارد. شاید اینکه پولس عطایا را میوه یا ثمرۀ روح نخوانده از آن رو باشد که تأکید او بر کثرت و تنوع عطایا، و توزیع عطایای گوناگون بین اعضای مختلف کلیساست، حال آنکه معمولاً از درختی واحد میوههای گوناگون برنمیآید. از هر ایماندار انتظار میرود از همۀ ثمرات یا "میوۀ" روح برخوردار باشد و اساساً آنها لازم و ملزوم یکدیگرند، حال آنکه در مورد عطایا چنین نیست. پس شاید کلمۀ میوه از این نظر بیشتر با صفات خوب اخلاقی تناسب دارد تا با کارکردهای مختلفی که روحالقدس به اعضای مختلف میبخشد.
قابلیتهای ماندگار یا عملکردهایی مقطعی؟
برخی بر این اساس که پولس واژۀ "عمل" energeima (اول قرنتیان ۱۲:۶) و "کار" praxis (رومیان ۱۲:۴) را در مورد عطایا بهکار میبرد، به این نتیجۀ نادرست رسیدهاند که عطایا عملکردهایی مقطعی یا رخدادهایی موقّتند، نه قابلیتهایی مکنون یا تواناییهایی پنهان و ماندگار که به شخص داده میشوند. به گمان اینان عطا ظهور مستقیم و کاملاً آشکار قدرت مافوقطبیعی روح است در برههای خاص از زمان و برای مدتی کوتاه. بنا بر این نظر، نمیتوان و نباید گفت کسی دارای فلان یا بهمان عطا است.
هیچکس دارای عطای نبوّت نیست، بلکه روح خدا در برههای خاص از زمان و برای رفع نیازی خاص به شخصی خاص نبوّت میبخشد. عطای نبوّت فقط محدود به دقایقی است که آن شخص نبوّت میکند و پس از خاتمۀ نبوّت دیگر نمیتوان و نباید گفت او عطای نبوّت دارد. همچنین نمیتوان گفت کسی دارای عطای شفاست بلکه روحالقدس در برههای خاص از زمان و در مواجهه با بیماری خاصّی از طریق شخص خاصّی آن بیماری را شفا میدهد. در این مورد نیز، بنا بر این عقیده، عطای شفا فقط محدود به دقایقی است که خدا از طریق آن شخص، فرد بیمار را شفا میدهد و پس از خاتمۀ شفا نمیتوان گفت او عطای شفا دارد. و همین امر در مورد همۀ عطایا صادق است.
عطای تعلیم فقط مربوط به زمانی است که شخص تعلیم میدهد و عطای شبانی محدود به زمانی که شخص شبانی میکند. خدا هم کاملاً آزاد است تا هر وقت که میخواهد به وسیلۀ هر کس که میخواهد هر یک از عطایا را که میخواهد ظاهر سازد. بنا بر این نظر، اساساً کسی دارای هیچ عطایی نیست، زیرا "عطا" قابلیت یا قدرتی نیست که شخص دارای آن باشد و آن را در زمانهای خاص بهکار ببرد، بلکه خداست که هر وقت بخواهد و هر طور بخواهد به شخص قدرت انجام کاری خاص میبخشد.
برای پولس، همانند عهدعتیق، خدا خالق و نگاهدارندۀ جهان و حاکم بر همۀ امور آن است. بنابراین، همۀ استعدادها و قابلیتهای فطری انسان در واقع هدایای سخاوتمندانۀ او به نوع بشر است.
این نظر با مشکلات عدیدهای روبروست. نخست اینکه نمیتوان و نباید چنین مرز مشخصی بین کار ضربتی و معجزهآسای روح، از یک سو، و عمل و حضور آرامتر و پنهانتر روح، از سوی دیگر، کشید. بیشتر کارهای روح شاید در حد وسط این دو قرار داشته باشد. برای مثال، پاسخ به این سؤال که آیا روحالقدس در موعظۀ واعظی عمل کرده است یا نه، همیشه آسان نیست! همچنین مشکل بتوان تشخیص داد که چه وقت و تا چه حد ایمانداری از آن حکمتِ روح که افسسیان ۱:۱۷ و ۳:۱۶-۱۷ بدان اشاره میکند، برخوردار گردیده است. بهعلاوه، در خصوص عطایایی همچون شبانی یا رهبری نمیتوان مرزی مشخص بین قابلیتهای مکنون و ماندگار، و عملکردهای مقطعی و آنی قائل شد. عطایایی از این قبیل در حد وسط این دو قرار دارند و روحالقدس به صورتهای مختلف در آنها فعال است.
دوّم اینکه اگر عطایا صرفاً عملکردهای مقطعی و مستقیم روح بودند نه قابلیتهایی که به کسی داده شود یا کسی دارای آن باشد، در این صورت پولس میتوانست به آسانی با اشاره به این حقیقت، غرور و فخرفروشی قرنتیان را که به برخورداری از برخی عطایای چشمگیر میبالیدند، خاموش سازد. او میتوانست به آنها بگوید که اساساً هیچکس دارای عطایی نیست تا بتواند به داشتن آن ببالد! خدا هر زمان که بخواهد روح خود را میفرستد و اشخاص را به هر شکل که بخواهد بهکار میبرد و هیچکس جز خودِ خدا دارای عطایا نیست! ولی پولس چنین استدلال نمیکند بلکه تجلیات روح را "عطا" یعنی هدیه میخواند، هدیهای که به مؤمن بخشیده میشود و او باید آن را با ایمان و امانت بهکار ببرد. پولس مؤمنان را دارای عطایای مختلف میداند و آنها را راهنمایی و تشویق میکند که از عطایای خود بهنحو درست استفاده کنند.
سوّم، اساساً اگر عطایا تا حدی در اختیار ایمانداران نبود، امکان بهرهگیری نادرست از آنها وجود نمیداشت! اگر معنی عطا این بود که هر وقت خدا میخواست روح او بر مؤمن نازل میشد و کنترل او را بهدست گرفته، هر طور که خود میخواست از او استفاده میکرد، دیگر محال بود مؤمن در زمان یا نحوۀ بهرهگیری از عطایا به راه خطا برود. زیرا در این صورت عطا فقط زمانی که خدا میخواست و به شکلی که خدا میخواست ظاهر میشد و مؤمن بر آن هیچ کنترلی نمیداشت تا بتواند در زمان نادرست یا به نحو نادرست آن را به کار ببرد! برای مثال، اگر در نظر پولس عطای تکلّم به زبانهای غیر فقط در زمان و جایی که خدا میخواست و به صورتی که خدا میخواست ظاهر میشد، دیگر امکان بهرهگیری از آن در جا و زمان نادرست، مثلاً در پرستش دستهجمعی و بدون ترجمه، امکان نمیداشت. بنابراین، پند و اندرزهای پولس دربارۀ نحوۀ درست بهرهگیری از عطایا، مثلاً اصولی که در مورد نحوۀ استفاده از زبانها و نبوّت وضع میکند (اول قرنتیان ۱۴:۲۶-۳۳ )، خود مؤید آن است که عطایای روح دستکم تا حدی در اختیار ایمانداران است و آنها باید ناظران امین بر این هدایای خدا باشند و آنها را بهدرستی بهکار ببرند.
رابطۀ عطای روح و مقام کلیسایی
این عقیدۀ نادرست که عطایا عملکردهای کوتاهمدت و مقطعی روح در موقعیتهای خاص هستند سبب شده برخی بین ظهور و نشو و نمای آزادانۀ عطایا، از یک سو، و وجود مقامات و تشکیلات کلیسایی، از سوی دیگر، تضاد ببینند. به گمان اینان، در اندیشۀ پولس هیچ جایی برای مقامات رسمی در کلیسا وجود ندارد و پولس صرفاً به نوعی رهبری کاریزماتیک قائل است که در آن کارکردهای ناشی از عمل مستقیم و آنی روح خدا در زمان مناسب و برای رفع نیازهای مشخص بهظهور میرسد. پولس این کارکردهای آزاد روح را در چارچوبهای تشکیلاتی محدود نمیکند و آنها را بهصورت مقامهای رسمی کلیسایی نمیبیند. به گمان اینان اساساً وجود چنین تشکیلات و مقامات ثابت کلیسایی دست روحالقدس را میبندد و نمیگذارد او هر وقت که بخواهد و بهوسیلۀ هر کس که بخواهد، عطایا را به ظهور آورد.
اما چنانکه دیدیم اعتقاد فوق دربارۀ عطایا درست نیست و از این رو تضادِ نتیجه شده با مقامات و تشکیلات کلیسایی نیز کاملاً بیاساس است. عطایا فعالیتهای آنی، غیرقابل پیشبینی، و بینظم روح خدا نیستند که قابل جمع با مقامات و تشکیلات کلیسایی نباشند! برخی از کارکردهای کاریزماتیک که پولس به آنها اشاره میکند، در عین حال مقام کلیسایی هم هستند. در اینجا باید معنی "مقام کلیسایی" را درست درک کرد. مقصود از مقام کارکردی است که: ۱) تا حدی ثبات و تداوم داشته باشد. ۲) کلیسا آن را بازشناسد (مثلاً با دادن عنوانی مشخص). ۳) به نحوی بدان اقتدار و قداست ببخشد. ۴) به طور رسمی و با تشریفاتی خاص شخص را بدان مأمور سازد. (مثلاً با دستگذاری). ۵) در صورت لزوم بدان مشروعیت ببخشد (مثلاً با دادن توصیهنامه)، و بالاخره ۶) در اِزای آن مزدی پرداخت کند. هیچ یک از اینها با مفهوم عطا در تضاد نیست. پولس در عین حال که به عطایای روح قائل است، از مقامات کلیسایی نیز سخن میگوید.
برای مثال، او در اول تسالونیکیان ۵:۱۳ از مؤمنان میخواهد رهبران خود را گرامی داشته به آنها احترام بگذارند. در اول قرنتیان ۱۶:۱۵ و ۱۶ از اعضای کلیسا درخواست میکند مطیع خانوادۀ استفاناس که "خود را وقف خدمت مقدّسان کردهاند"، باشند. در غلاطیان ۶:۶ از مؤمنان میخواهد از معلمان خود حمایت مالی کنند. و در فیلیپیان ۱:۱ به "ناظران" و "خادمان" کلیسا بهعنوان مقامات کلیسایی اشاره میکند. در رسالات متأخّرترِ پولس نیز هماهنگی عطا و مقام کلیسایی آشکار است. مثلاً در اول تیموتائوس ۴:۱۴ مأموریت و انتصاب رسمی تیموتائوس از طریق دستگذاری مشایخ، با نبوّت و دریافت عطای خدا همراه است.
پس عطایای روح و مقامات کلیسایی با هم در تضاد نبوده و نیستند. البته عطایای روح همان مقامات کلیسایی نیستند، بلکه هدایای روح هستند که به شخص قابلیت و تبحّر لازم را برای خدمت به کلیسا میبخشند. نکتۀ مهم آن است که مقامات کلیسایی تنها با برخورداری و بهرهگیری درست از عطایای خدا میتوانند مسئولیت و کارکرد خود را به درستی انجام دهند. تنش زمانی بروز میکند که یا مقامات کلیسایی صرفاً بر قابلیتهای انسانی خود تکیه کنند و یا رهبری ضعیف و بهرهگیری نادرست از عطایا سبب شود اغتشاش و سردرگمی در کلیسا حاکم شود و نظم و ترتیبی که روحالقدس میبخشد از بین برود (همانند کلیسای قرنتس).
آیا هر ایماندار تنها یک عطا دارد؟
ممکن است کسی از اول قرنتیان ۱۲:۷-۱۱ چنین برداشت کند. قطعاً خدا عطایای گوناگون را بین اعضای کلیسا تقسیم میکند تا اعضا یکدیگر را با عطایای خود خدمت کنند و به یکدیگر وابسته و متکی باشند. کسی که عطای شفا دارد برای اینکه ارادۀ خدا را در مورد موضوعی بداند از عضو دیگر که عطای نبوّت دارد یاری میخواهد و متقابلاً کسی که عطای نبوّت دارد به هنگام بیماری از آن که عطای شفا دارد، مدد میگیرد. کسی که عطای مدیریت دارد از معلم و کسی که عطای تعلیم دارد از مدیر مدد میجوید و همینطور در مورد سایر عطایا.
عطایای روح و مقامات کلیسایی با هم در تضاد نبوده و نیستند. البته عطایای روح همان مقامات کلیسایی نیستند، بلکه هدایای روح هستند که به شخص قابلیت و تبحّر لازم را برای خدمت به کلیسا میبخشند.
اما این بدان معنا نیست که هر کس در یک عطا متخصص است و دیگر هیچکس از آن عطا برخوردار نیست. مقصود این هم نیست که خدا هر بار عطایای اشخاص را با هم عوض میکند به طوری که هیچکس را نمیتوان دارای عطایی خاص دانست. اعضای کلیسا ممکن است به درجات مختلف از عطایی برخوردار باشند. برای مثال، عطای تعلیم ممکن است در کسی چنان نشو و نما کند و ثمر آورد که او به عنوان معلم نزد همگان شناخته شود، در حالی که دیگری ممکن است تازه عطای تعلیم را در خود بازشناخته و در سطحی پایینتر به تعلیم گروهی کوچک مشغول باشد.
در مورد تعداد عطایای شخص هم باید گفت که پولس این را ممکن میداند که عضوی بیش از یک عطا داشته باشد. مثلاً در اول قرنتیان ۱۴:۱۳ او کسی را که به زبان غیر سخن میگوید تشویق میکند تا برای دریافت عطای ترجمۀ زبانها دعا کند و در۱۴:۱ و ۵ همۀ اعضا را تشویق میکند که برای دریافت عطای نبوّت دعا کنند. اساساً برخی از عطایای خدا به کلیسا مانند رسولان، شبانان، معلمان و غیره هر یک دربردارندۀ دستهای از عطایا هستند. برای مثال یک معلم باید از عطایایی چون کلام علم و کلام حکمت برخوردار باشد (در مورد این عطایا بیشتر سخن خواهیم گفت) و نیز از عطای تشویق و نصیحت تا بتواند کار خود را به درستی انجام دهد. همچنین پولس بهعنوان رسول خداوند از عطایای مختلف چون زبانها، معجزات، تعلیم، شبانی و غیره برخوردار بوده است.
آیا عطایای ایماندران مقّدر شده است؟
از برخی آیات باب ۱۲ قرنتیان ممکن است چنین بهنظر آید که خدا خود هر طور که بخواهد عطایای ایمانداران را تعیین میکند بدون اینکه خواست خود آنها در این موضوع دخیل باشد. مطابق آیه ۱۱، روح خداست که عطایا را «به ارادۀ خود تقسیم کرده، به هر کس میبخشد». مطابق آیه ۱۸، «خدا اعضا را آنگونه که خود میخواست، یک به یک در بدن قرار داد». و باز مطابق آیه ۲۸ «خدا قرار داد در کلیسا، اول رسولان ...». بر این اساس برخی به این نتیجه رسیدهاند که بر توزیع عطایا جبر حاکم است و همانطور که در بدن انسان کار هر عضو کاملاً مشخص و ثابت است، عطایای اعضای کلیسا نیز از پیش معین شده و ثابت است.
ولی بهنظر میرسد گفتار پولس در ۱۲:۳۱ و ۱۴:۱و۱۳ برخلاف این عقیده باشد. او ایمانداران را تشویق میکند که با اشتیاق تمام در پی عطایای بزرگتر باشند (۱۲:۱۳)، بهخصوص اینکه نبوت کنند (۱۴:۱)، و از کسی که به زبان غیر سخن میگوید میخواهد تا برای دریافت عطای ترجمه دعا کند (۱۴:۱۳). بنابراین، هرچند خداست که بنا به حکمت خود عطایا را توزیع میکند و همه یک عطا یا عملکرد واحد روح را دریافت نمیکنند، ولی انتخاب و تصمیم خدا بیتوجه و بیارتباط با طلبیدن فروتنانۀ ایمانداران در دعا نیست. حاکمیت خدا بر توزیع عطایا مسئولیت ما را در اینکه با اشتیاق تمام در پی آنها باشیم منتفی نمیکند.
بهرهگیری درست از عطایا
هدف پولس در بابهای ۱۲-۱۴ نامۀ اول خود به قرنتیان اصلاح نگرش و طرز استفاده نادرست قرنتیان از عطایاست. قدمهای استدلال پولس در انجام اینکار به صورت زیر است:
۱) باید عطایای گوناگون را بهکار برد (باب ۱۲). چنانکه در شماره پیش دیدیم، او در این باب تأکید قرنتیان را بر شمار معدودی از عطایای چشمگیر و معجزهآسا اصلاح میکند و نشان میدهد که هدایای خدا به کلیسا متعدد و متنوع است و نباید برای برخی از عطایا ارزش بیش از اندازه قائل شد و برخی دیگر را خوار شمرد. علاوه بر وسیعتر کردن گسترۀ عطایا، پولس تعریف نوینی نیز از آنها ارائه میکند. او آنچه را که قرنتیان تجلیات روح میخواندند، "عطایا" میخواند و تأکید میکند که این عطایا باید برای خدمت و در جهت منفعت عموم اعضای کلیسا بهکار گرفته شود، نه برای خودنمایی و خودبزرگبینی!
۲) باید عطایا را با محبت بهکار برد (باب ۱۳). در همین راستا، پولس در باب ۱۳ اصلی را که باید بر بهکارگیری عطایا حاکم باشد مطرح میکند. این اصل همانا اصل محبت است. او تأکید میکند که اگر شخص از چشمگیرترین عطایا برخوردار باشد ولی محبت نداشته باشد، هیچ سود نمیبرد. پولس با تأکید بر اصل محبت در باب ۱۳ در واقع پی لازم را برای نصایح خود در باب ۱۴ میریزد.
۳) باید عطایای قابل فهم را بهکار برد (اول قرنتیان ۱۴:۱-۲۶). در این قسمت پولس استدلال میکند که برای پیروی از طریق محبت، اعضای کلیسا باید در عبادت دستهجمعی عطایایی را بهکار ببرند که قابل فهم برای دیگران باشد. زیرا اگر اشخاص به زبانی سخن بگویند که برای دیگران غیرقابل فهم باشد، گفتار آنها باعث بنای دیگران نمیشود و حتی ممکن است به خرابی و محکومیت اشخاص ناآگاه منجر گردد. در این صورت با محبت رفتار نکردهاند، زیرا محبت نفع خود را نمیجوید بلکه نفع دیگران را. از سخنان پولس چنین برمیآید که قرنتیان علاقۀ خاصی به سخنگفتن به زبانهای غیر داشتند و آن را زبان فرشتگان و ملاک روحانیت بهحساب میآوردند و در عبادت کلیسایی مدام به زبانهای غیر سخن میگفتند. از همینرو پولس تأکید میکند در عبادت دستجمعی باید عطایایی بهکار برده شود که قابل فهم بوده، باعث بنای کلیسا گردد.
او از کسی که به زبانها سخن میگوید میخواهد که دعا کند تا عطای ترجمۀ زبانها هم به او داده شود. ولی اگر در کلیسا مترجمی نباشد، باید در کلیسا ساکت باشد و با خود و خدا سخن بگوید. بهعلاوه او همۀ کلیسا را تشویق میکند که بیشتر در پی عطای نبوت باشند، زیرا آنکه نبوت میکند بزرگتر است از آنکه به زبان غیر سخن میگوید، زیرا نبوت قابل فهم است و باعث بنای کلیسا میشود.
پولس تأکید میکند در عبادت دستجمعی باید عطایایی بهکار برده شود که قابل فهم بوده، باعث بنای کلیسا گردد.
۴) باید عطایا را با نظم و ترتیب بهکار برد (۱۴:۲۶-۴۰). در این قسمت پولس بر لزوم نظم و ترتیب در بهرهگیری از عطایا تأکید میکند، زیرا بدون نظم و ترتیب عطایا باعث بنای کلیسا نمیشود. «خدا، نه خدای بینظمی، بلکه خدای آرامش است» (۱۴:۳۳). بنابراین، «همه چیز باید به شایستگی و با نظم و ترتیب انجام شود» (۱۴:۴۰). زیرا وقتی کسی تحت تأثیر روح خدا قرار میگیرد از خود بیخود نمیشود و کنترل اعمال و رفتار خود را از دست نمیدهد. روح خدا انسان را همانند ارواح پلید تسخیر نمیکند و آزادی او را سلب نمینماید. به گفتۀ پولس، «روح انبیا مطیع انبیاست» (۱۴:۳۲). شخصی که به زبان غیر سخن میگوید یا نبوت میکند، در صورت اِعطای مکاشفهای به شخص دیگر میتواند بازایستد و به دیگری فرصت سخن گفتن بدهد.
بهعلاوه پولس سخن گفتن به زبانها و نبوت در عبادت عمومی را به دو یا سه نفر محدود میکند و از آنها میخواهد بهنوبت سخن بگویند تا باعث اغتشاش و هرج و مرج نشوند بلکه همه تعلیم یابند و تشویق شوند. از سوی دیگر، باید توجه داشت که هرج و مرج پدید آمده در کلیسای قرنتس بهسبب بهرهگیری نادرست از عطایا، به خصوص عطای زبانها، موجب نشد پولس استفاده از آنها را ممنوع کند. او در خاتمۀ بحث خود صریحاً میگوید که «ای برادران من، با اشتیاق تمام در پی نبوت کردن باشید و سخن گفتن به زبانهای غیر را منع نکنید» (۱۴:۳۹). جای تأسف است که برخی کلیساها از بیم آنکه برخی عطایا به طرز نادرست به کار برده شود، اساساً مجال و فرصتی برای استفاده از آنها باقی نمیگذارند.
در شمارۀ بعدی دربارۀ این موضوع که آیا عطایای معجزهآسای روحالقدس برای امروز هم هست سخن خواهیم گفت و ماهیت برخی از عطایایی را که پولس از آنها نام میبرد بررسی خواهیم کرد.