تأدیب عملی برای تخریب یا بازسازی کودک؟
۱۱ دقیقه
خانم کارول ولینژاد، متأهل هستند و دارای سه فرزندِ هفت، پنج و دو ساله میباشند. ایشان بهعنوان روانشناس با افرادی که مشکلات روحی دارند کار میکنند، و در مراکز اجتماعی نیز در زمینۀ تربیت کودک تعلیم میدهند.
خانم کارول در مقالۀ حاضر میکوشند نشان دهند که کلام خدا برای خانوادههای امروز کاربردی عملی دارد.
در انگلستان مسأله تأدیب و انضباط کودکان موضوع بحث و بررسیهای فراوانی است، خصوصاً این که آیا تنبیه بدنی کودکان روشی صحیح برای انضباط است یا نه. گروههای مخالفی چون "سازمان EPOCH" در تلاش هستند تا هرگونه تنبیه بدنیِ کودکان را از لحاظ قانونی منع کنند. چهار دلیل اساسی که از جانب این سازمان مطرح شده است عبارتند از:
۱- خشونت, خشونت میآفریند و کتک زدن نوعی خشونت است.
۲- تنبیه بدنی انسانها کار نادرستی است, و کودکان نیز "انسان" هستند.
۳- کتک زدن به سوء استفاده جسمی میانجامد.
۴- تنبیه بدنی بینتیجه است.
اینکه آیا چنین ادعاهایی درستاند یا نه، محل بحث است. گذشته از این، باید در نظر داشت که خشونت با تنبیهی که از سر محبت است، فرق دارد.
در قانون فعلی انگلستان، والدین این اجازه را دارند که کودکانشان را "تا حدی معقول" تنبیه بدنی کنند, این امر ممکن است در برخی دیگر از کشورهای اروپایی مجاز نباشد.
چنین بحثهایی باعث شده است که برخی خانوادههای مسیحی در این مورد که نحوۀ درستِ تربیت فرزندان چیست با سؤالات فراوانی روبرو شوند، بهویژه هنگامی که اعتقادات ایمانیشان در برابر روشها و دیدگاههای متداول روز قرار میگیرد. ولی واقعیت در اینباره چیست؟ کلام خدا در مورد تأدیب فرزند چه تعلیم میدهد؟ مقاله حاضر میکوشد با پاسخ دادن به برخی از این قبیل سؤالات، به خواننده کمک کند تا در مورد اساس انضباط و تأدیب از دید خدا به درکی درست برسد.
تأدیب از دیدگاه کتابمقدس
تأدیب را میتوان تعیین و اجرای حد و مرزهایی در دوران رشد کودک تعریف کرد تا کودک بتواند ضوابط اخلاقی را یاد بگیرد و رفتاری درست داشته باشد. کتابمقدس در مورد شیوههایی که ما را به این نتیجۀ مطلوب میرساند، رهنمودهای خاصی ارائه داده است که آنها را میتوان به این صورت خلاصه کرد:
۱- کتابمقدس از تأدیب و انضباط در چارچوب رابطهای محبتآمیز بین والدین و فرزندان سخن میگوید.
«ای پدران، فرزندان خود را خشمگین مسازید، بلکه آنها را با تعلیم و تربیت خداوند بزرگ کنید (یعنی نصیحت کردن و هشدار دادن به روشی ملایم، اما مقتدرانه)» (افسسیان ۶:۴).
و در خصوص رابطۀ ما با خدا آمده است: «ای پسر من، تأدیب خداوند را خوار مشمار، و توبیخ او را مکروه مدار. زیرا خداوند هرکه را دوست دارد تأدیب مینماید، مثل پدر پسر خویش را که از او مسرور میباشد» (امثال ۳:۱۱).
۲- هدف از اصلاح و تأدیب این است که کودک را از یک زندگی گناهآلود و در نتیجه از جدایی از خدا باز دارد.
«حماقت در دل طفل بسته شده است، اما چوب تأدیب آن را از او دور خواهد کرد» (امثال ۲۲:۱۵).
ممکن است بپرسید که چرا کتابمقدس تا بدین حد در مورد حماقت هشدار میدهد؟ پاسخ در مزمور ۱:۵۳ نهفته است: «احمق در دل خود میگوید که خدایی نیست. فاسد شده، شرارت مکروه کردهاند و نیکوکاری نیست.» همچنین کلام خدا به ما میگوید که: «ابتدای حکمت ترس خداوند است، و معرفت قدوس فطانت میباشد» (امثال ۹:۱۰) و در امثال ۲۹:۱۵ میخوانیم که «چوب و تنبیه حکمت میبخشد، اما پسری که بیلگام باشد، مادر خود را خجل خواهد ساخت.»
این نشان میدهد که فرد احمق، دشمن خدا است. چنین کسی در زندگی راه گناه را در پیش میگیرد. کودک ذاتاً به گناه تمایل دارد، و تنها از طریق تأدیب و تنبیه است که میتواند راه خدا را بیاموزد. انضباط و تأدیب مبتنی بر کلام خدا باعث میشود فرزندانمان در ترس خدا بزرگ شوند و راه حکمت را در پیش بگیرند.
۳- ویژگی تنبیه و تأدیبی که پارسایی به ارمغان میآورد این است که باعث میشود کودک بهخاطر خطایی که انجام داده احساس ناراحتی کند.
«ضربهای سخت از بدی طاهر میکند و تازیانهها به عمق دل فرو میرود» (امثال ۲۰:۳۰).
«از طفل خود تأدیب را باز مدار که اگر او را با چوب زنی نخواهد مرد، پس او را با چوب بزن، و جان او را از هاویه نجات خواهی داد» (امثال ۲۳:۱۳-۱۴).
«هیچ تأدیبی در حین انجام شدن خوشایند نیست، بلکه دردناک است. اما بعد برای کسانی که بهوسیله آن تربیت شدهاند، میوۀ آرامش و پارسایی بهبار میآورد» (عبرانیان ۱۲:۱۱).
۴- تأدیب را باید از همان ابتدای کودکی شروع کرد، و نباید آن را به آینده موکول نمود.
«طفل را در راهی که باید برود تربیت نما، و چون پیر هم شود از آن انحراف نخواهد ورزید» (امثال ۲۲:۶).
«پسر خود را تأدیب نما که تو را راحت خواهد رسانید، و به جان تو لذّات خواهد بخشید» (امثال ۲۹:۱۷).
تحقیقات نشان میدهند که سرعت یادگیری کودکان در دوران پیش از مدرسه (یعنی از بدو تولد تا تقریباً چهار سالگی) بیش از هر زمان دیگری است، و بدن کودک در این مدت از قابلیت یادگیری بالایی برخوردار است. کودک در این سالها، علم و دانش را همچون اسفنجی جذب میکند. کیفیت تعلیم و تربیت کودک در دوران طفولیت، رشد و شکوفایی آیندۀ او را رقم خواهد زد. اگر کودک از همان سنین کودکی بهخوبی تربیت نشود، عوض کردن شخصیت او در دوران نوجوانی بسیار دشوار خواهد بود.
پس والدین مسیحی چگونه میتوانند به کلام خدا پاسخ مثبت دهند و در عمل چوب تأدیب را بهکار گیرند؟ چگونه میتوان تحقیقات انجام شده در رابطه با تربیت و تأدیب کودک را با آنچه که کلام خدا در این باره میگوید مقایسه کرد؟
شایان ذکر است که هیچ کتابی در جهان قادر نیست در خصوص عمق و طول ابعاد معرفت خدا شناخت کافی در اختیار ما بگذارد. گسترۀ برخوردهای آدمی آنقدر پیچیده است که تهیۀ فهرستی از راههای گوناگون تربیت کودکان نیز کاری غیرممکن است. در واقع کتابمقدس در این خصوص اصول کلی را در اختیار ما گذارده است، و حال این به خود ما بستگی دارد که بیاموزیم که چطور این اصول را در هدایت روحالقدس در شرایط خاص و به نحو صحیح تعبیر کنیم (یوحنا ۱۶:۱۳).
تحقیقات انجام شده پیرامون مسألۀ تأدیب و تربیت
بر اساس تحقیقاتی که از سوی مؤسسۀ ملی خانواده و تربیت کودکان در انگلستان بهعمل آمده و در مقالهای تحت عنوان "شناخت تأدیب" به چاپ رسیده است، برخی از موارد مؤثر در کنترل رفتار کودک را میتوان به این صورت خلاصه کرد:
محققین روشهای مختلف تربیت کودک را به چند دسته تقسیم کردهاند:
۱- سلطهگرایانه (حداقل محبت، بیاحترامی به شخصیت کودک، انضباط بسیار شدید و داشتن توقع زیاد از فرزند)؛ مقتدرانه (توقعات بجا از فرزند، برخورد قاطعانه توأم با صمیمیت، تشویق او به داشتن استقلال فکری، اِعمال انضباط و تأدیبی ملایم اما قاطع)؛ اغماضگرایانه (عدم تأکید کافی بر انتظارات کودک)؛ و بیتوجه (بیمحبتی به کودک و ارتباط بسیار کم با او). شواهد نشان میدهد که از بین روشهای بالا، تربیت مقتدرانه بیش از همه نتیجهبخش بوده است.
۲- اکثر والدین از روشهای مختلفی برای تربیت فرزندانشان استفاده میکنند. تحقیقات نشان میدهد که تشویق کردن، پاداش دادن و توجه نمودن به کودک، یکی از مؤثرترین روشها در رشد رفتاری کودک است.
۳- اکثر مردم هنوز هم فرزندان خود را تنبیه بدنی میکنند و این امر بهویژه در مورد بچههای خردسال بسیار رایج است. میزان، تناوب و شدت تنبیههای بدنی بسیار متفاوت است. والدینی که بچههایشان را کتک میزنند ممکن است از روشهای دیگری نیز برای تنبیه آنان استفاده کنند. بهعنوان مثال والدین ممکن است با فرزندان خود صحبت کنند و برایشان دلیل و منطق بیاورند، آنها را بهعنوان تنبیه به اتاق یا مکانی خاص بفرستند (کودک موظف است تا زمانی که والدین به او اجازه ندادهاند در آنجا بماند). در واقع تحقیقات نشان دادهاند که کتک زدن کودک چنانچه بهصورت زیر باشد، لااقل در کوتاه مدت میتواند بسیار مؤثر باشد: کتک زدن کودک نباید بیشتر از حد سختگیرانه باشد (یعنی یکی دو ضربه به پشت بچه یا به پشت دست او کافی است)؛ حدالامکان بین سنین دو تا شش سالگی کودکان را تنبیه بدنی کنید، البته با آوردن دلیل و نه با ایجاد اضطراب و تشویش.
۴- تحقیقات انجام شده بر روی کودکان معتاد و مجرم نشان داده است که این کودکان نه بهخاطر تنبیهاتی خاص، بلکه بیشتر بهدلیل عدم مهارت و آگاهی والدینشان به چنین وضعیتی دچار شدهاند. چنین رفتارهایی را میتوان به این صورت خلاصه کرد: تنش بین والدین و فرزندان، یعنی هنگامی که کودک بهعلت عدم تربیت صحیح از سوی والدین، پیوسته رفتاری سرکشانه از خود نشان میدهد؛ عدم توجه به کودک و عدم پذیرش او؛ نظارت نامناسب بر روی کودک؛ بحرانهای خانوادگی و اختلاف و درگیری والدین با یکدیگر.
این تحقیقات نیز مانند آنچه که کلام خدا در این زمینه تعلیم میدهد، نشان دادهاند که تأدیب و انضباط کودک در چارچوب ارتباطی محبتآمیز، به کودک کمک میکند تا رفتاری درست از خود نشان دهند. بهعلاوه، تحقیقات نشان میدهد که حتی تأدیبی که باعث ناراحتی کودک شود نیز در تربیت او بیتأثیر نیست. در واقع باید گفت که تأدیب و تنبیه نکردن کودک است که باعث میشود او در آینده به اعتیاد به مواد مخدر روی آورد. تأدیب محبتآمیز بیشتر خود را بهصورت رفتاری ملایم و کنترلشده نشان میدهد تا با پرخاشگری و توهینی که معمولاً ویژگی رابطه اغماضگرایانه است. بنابراین مخالفان تنبیه بدنی بهتر است که توجهشان را به آن گروه از کودکانی معطوف کنند که مورد اجحاف و سوءاستفاده قرار گرفتهاند، نه والدینی که نهایت تلاششان این است که فرزندانشان را به بهترین وجه ممکن پرورش دهند. از سوی دیگر، والدین مسیحی نیز باید به تأدیب فرزندانشان بُعدی مافوقطبیعی بدهند و با فرزندانشان دربارۀ مسیح خداوند صحبت کنند تا آنها در نهایت در مورد خداوندشان به شناخت درست نائل شوند. بر والدین مسیحی است که اصول کلام خدا را در زندگی فرزندانشان پیاده کنند، ولو آنکه چنین کاری با نگرش دنیای امروزی ما در تعارض باشد.
کارول ولینژاد
نکاتی چند در خصوص تربیت و انضباط مسیحی
۱- خانواده مکانی است که به کودک میآموزد خداوند چگونه صفاتی دارد.
خداوند میخواهد پدران و مادران نه تنها در سخن بلکه در عمل خود نیز الگویی از خداوند را به تصویر بکشند. انضباط صحیح و حقیقی بهای سنگینی میطلبد و نیاز به صبر، خویشتنداری و اشتیاق دارد. مکان اجرای انضباط، داخل خانواده و بین اعضای خانواده است و مسئولیت این امر بر دوش پدر و مادر است و نه بر دوش دیگران. کودک باید درست بودن و نادرستی اعمال خود را در داخل خانواده درک کند و در صورت نافرمانیها و بدرفتاریهای مکرر، به مرور، با بهرهگیری از تنبیهی مناسب رفتار صحیح را بیاموزد. کودکان در نتیجۀ حفاظت بیقید و شرط ما میآموزند که خدای پدر نیز همیشه به آنها وفادار است و میتوان در هر شرایط به او تکیه کرد.
۲- انضباط باید دائمی و پیوسته باشد.
مرزها باید مشخص و معین باشند، یعنی اگر رفتاری امروز ناشایست و بد تعریف میشود فردا نیز بد خواهد بود و کودک علیرغم مخالفتهایش باید با پایداری شما در این امر مواجه شود. نباید اِعمال انضباط توأم با خشم و بدرفتاری، توهین و بیادبی باشد. همواره سعی کنید با محبت و خویشتنداری با آنان برخورد کنید. یادمان باشد که کودکان از ما تقلید میکنند. رفتار کودکان در هنگام بازی کاملاً منعکسکنندۀ رفتار پدر و مادر در داخل خانواده است.
۳- باید کودک علت تنبیه شدنش را بفهمد.
بایستی همیشه به طفل دلیل خطا بودن عملش را توضیح داد. باید بین سؤتفاهم و یا فراموشکاری او با عمل عمدی و آگاهانهاش تمایز قائل شد. زمان تنبیه نباید به تعویق بیفتد و ضمناً نباید تنبیه کودک را موکول به زمان بازگشت پدر از کار به منزل کرد، نباید زمان بازگشت پدر به منزل برای کودک پراضطراب و نگرانکننده باشد. ضمناً پدر و مادر باید در امر تربیت و تنبیه و انضباط کودک در یک جهت عمل کرده یکدیگر را پشتیبانی کنند و نباید یکی در نقطۀ مقابل و مخالف دیگری قرار گیرد.
۴- روش تربیت و انضباط باید متناسب با سن و شخصیت کودک باشد.
هر کودک شخصیت خاص خود را دارد و متناسب با آن شخصیت باید با وی رفتار کرد تا مبادا به شخصیت و عزت نفس کودک لطمهای وارد شود.
۵- بخشیدن کودک و رفتاری که پس از تنبیه با وی داریم بسیار مهم است.
حتماً باید رفتاری سرشار از مهر و پذیرش و گذشت داشته باشیم و روابط ما با کودک همچنان با مهر باشد در این صورت فرزند ما متوجه میشود هر خطایی که انجام دهد، باز در قلب ما جای خاص خود را داراست.
در دنیای امروز که بهظاهر مادران نقش چندانی ندارند، هنوز بسیارند کسانی که موفقیتهای خود را مرهون مادرانشان هستند. موفقیت فرزندان من بستگی به این دارد که من چگونه مادری هستم. آیا فرزندانم عشق مسیح را در من میبینند؟ آیا اعمال و رفتار من انعکاسدهندۀ ایمان من میباشد؟ آیا من مادری سختگیر و بسیار کنترلکننده هستم؟ آیا مهربانم؟ آیا آنقدر کلام خدا را در عمل من بهصورت زنده میبینند که خود نیز چون الگویی از آن استفاده کنند؟ آیا من نیز همانطور که خداوند با من باگذشت و مهربان است، باگذشت و مهربان با کودکانم رفتار میکنم؟
باشد که فیض نصیب ما شود که قادر به پرسیدن این سؤال از خود شویم که من چگونه مادری هستم؟ آیا کودکانم را درست تربیت میکنم؟
خانم آن استیر