عطایای روح: دیروز و امروز
۱۶ دقیقه
مقدمه:
آیا خدا امروز نیز معجزه میکند؟ آیا او امروز نیز به مردم قدرت برای شفای بیماریها میبخشد؟ آیا امروز نیز کسانی وجود دارند که خدا با آنها مستقیم سخن بگوید و بتوان آنها را نبی نامید؟ یا اینکه اینها اموری است که به قرن اول مسیحی یا در نهایت به چند قرن اول محدود میشود؟ از زمان شروع جنبش پنتیکاستی در اوایل قرن بیستم و گسترش بیشتر آن بهصورت جنبش کاریزماتیک این موضوعات بهشدت در محافل کلیسایی مورد بحث بوده است. امکان استفاده از وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون و ماهواره سبب شده که میلیونها نفر شاهد عملیاتی بر صفحۀ تلویزیون باشند که در آنها مردم از بیماریهایشان شفا پیدا میکنند و واعظ همچون اِشَعیا و اِرِمیا مستقیم از جانب خدا سخن میگوید. در برخی از جنبشهای متأخرتر پدیدههای عجیبی چون خنده، غلطیدن و نالههای عجیب نیز به موارد پیش افزوده شده است. بسیاری از ایرانیان نیز چه در داخل و چه در خارج کشور از طریق پخشهای ماهوارهای تحت تأثیر این برنامهها قرار گرفتهاند.
تحولات اخیر فریاد اعتراض و مخالفت گروههای دیگر مسیحی حتی پنتیکاستیها را برانگیخته و سبب شده است که برخی اساساً منکر اصالت اعمال مافوق طبیعی خدا در جهان امروز گردند. عدم شناخت درست دیدگاه کتابمقدس در خصوص عطایا میتواند از یک سو موجب اتلاف وقت و انرژی کلیسا و به بیراهه رفتن آن گردد، و از دیگر سو سبب شود که کلیسا بسیاری از برکات اصیل خدا را از دست بدهد.
آیا خدا امروز نیز معجزه میکند؟ آیا او امروز نیز به مردم قدرت برای شفای بیماریها میبخشد؟ آیا امروز نیز کسانی وجود دارند که خدا با آنها مستقیم سخن بگوید و بتوان آنها را نبی نامید؟
هدف ما در این نوشتار بررسی ماهیت این امور از دیدگاه کتابمقدس و ارزیابی اصالت موارد وقوع آنها در عصر حاضر است. معمولاً به این بحث تحت عنوان «عطایای روح» پرداخته میشود. این اصطلاح از نوشتههای پولس بهخصوص رسالۀ اول او به قرنتیان برگرفته شده است که در بابهای ۱۲ تا ۱۴ از این رساله، پولس برخی از پدیدههای مافوقطبیعی نامبرده را «عطا» میخواند و آنها را محصول کار روح در مؤمنان به مسیح میشمارد. برای درک این نوشتار، رجوع به آیات مربوطه در کتاب مقدس ضرورت تام دارد.
معنی واژۀ "عطا":
در زبان یونانی نیز همانند فارسی کلمات مختلفی برای مفهوم «عطا» وجود دارد که تقریباً با هم مترادف هستند.
در فارسی برای این مفهوم واژههای هدیه، بخشش، نعمت و عطا وجود دارد و در یونانی واژههای charisma ،doma ،dorea. پولس نیز در نوشتههای خود در جایهای مختلف از واژههای مختلفی برای بیان این مفهوم سود میجوید.
واژهای که در ارتباط با مفهوم «عطایای روح» بیشتر مورد توجه قرار گرفته واژۀ «کاریزما» است که اصطلاح «کاریزماتیک» نیز از آن گرفته شده است و در قاموس مسیحی به نهضت یا کلیساهایی اشاره دارد که معتقدند «عطایای روح» از جمله عطایای معجزهآسا برای امروز نیز هست و مسیحیان میتوانند و باید از آنها برخوردار باشند.
معنی «کاریزما» چیست؟ برخی بر اساس تحلیل نادرست ساختار لغوی واژۀ کاریزما آن را از واژه کاریز charis به معنی فیض مشتق دانسته و به این نتیجه اشتباه رسیدهاند که کاریزما رخدادی است کوتاه مدت که در آن فیض خدا تجلّی ملموس و خاص مییابد و از این نتیجه گرفتهاند که کاریزما نمیتواند قابلیتی نهفته باشد بلکه در زمانی مشخص و برای رفع نیازی مشخص به شخص داده میشود و تنها در مدت زمانی که عمل یا کارکرد مورد نظر به وقوع میپیوندد میتوان آن شخص را دارای کاریزما بهشمار آورد.
هرچند بین کاریزما (عطا) و کاریز (فیض) در الهیات پولس رابطۀ نزدیکی وجود دارد که به آن خواهیم پرداخت، تحلیل فوق از ساختار واژۀ کاریزما و نتایج حاصله از آن به لحاظ زبانشناختی قابل قبول نیست. واژۀ کاریزما از ریشۀ مصدر charizomi یعنی charis با افزودن پسوند ma ساخته شده است. مصدر فوق به معنی بخشیدن یا هدیه دادنی است با سخاوت. پسوند ma حاوی مفهوم نتیجۀ فعل است. کاریزما نتیجه عمل بخشیدن و هدیه دادن است. پس کاریزما یعنی هدیه، بهخصوص هدیهای که با سخاوت داده شده باشد. واژۀ «کاریزما» بهخودی خود حاوی هیچ مفهوم خاص الهیاتی نیست و نباید آن را اصطلاحی فنی تلقی کرد که صرفاً برای شماری از کارهای روحالقدس در زندگی مؤمن بهکار میرود. بهعلاوه لزوماً ارتباطی هم با روحالقدس ندارد بلکه این ارتباط باید در جای دیگری در جمله یا پارگراف تصریح شده باشد.
کاریزما نتیجه عمل بخشیدن و هدیه دادن است. پس کاریزما یعنی هدیه، بهخصوص هدیهای که با سخاوت داده شده باشد.
کاریزما نه تنها با واژۀ کاریز همریشه است بلکه در الهیات پولس رابطۀ نزدیکی بین دو مفهوم فیض (کاریز) و عطا (کاریزما) وجود دارد. فیض و لطف خدا منشاء هدایای گوناگون او به ایمانداران است (رومیان ۱۲:۶؛ اولقرنتیان ۱:۴-۷؛ افسسیان ۳:۷، ۴:۷-۱۱). البته وجود چنین ارتباطی به هیچوجه غیر منتظره نیست. چه چیز طبیعیتر از اینکه فیض و لطف خدا منشاء هدایای سخاوتمندانۀ او به ما باشد؟
گسترۀ کاربرد واژۀ "عطا":
پیش از بررسی دقیق مواردی که پولس واژۀ کاریزما را درباره آنچه بهعنوان عطایای روح شناخته میشود بهکار میبرد، نگاهی کلی به موارد استعمال واژۀ کاریزما در نوشتههای پولس بسیار روشنگر است. برای مثال در رومیان ۵:۱۵-۱۷ پارساشمردگی یکی از عطایای خدا به ایمانداران است. در رومیان ۶:۲۳ کلمۀ کاریزما در مورد حیات جاودانی که خدا به مؤمنان میبخشد بهکار رفته است. قطعاً این کاریزما، رخدادی کوتاه مدت نخواهد بود! در رومیان ۱۱:۲۹ واژه فوق به برکات و امتیازاتی اشاره دارد که خدا به قوم اسرائیل بخشیده بود. در این مورد نیز گفته شده است که خدا عطایای خود را باز پس نمیگیرد. نیز در اول قرنتیان ۷:۷ «تجرد» کاریزما خوانده شده است، که باز رخدادی کوتاه مدت نیست بلکه قابلیتی است که تداوم دارد و برای تمامی طول عمر شخص است.
سپس میرسیم به مواردی که به بحث ما بیشتر مربوط میشود. در رومیان۱۲:۶ کلمۀ کاریزما به هدایای مختلفی اشاره دارد که خدا به کلیسا میبخشد. اینها طیف متنوعی از عطایا را شامل میشود، از نبوت گرفته تا تشویق، کمک به نیازمندان، و رحم و شفقت. ولی رابطۀ این هدایا با کار روحالقدس تصریح نشده است. اما در اول قرنتیان ۱۲:۴ واژۀ فوق برای تجلیات روحالقدس در کلیسای قرنتس به کار رفته و منشاء این تجلیات بهصراحت روحالقدس تلقی شده است. ولی باید در نظر داشت که در اینجا نیز رابطۀ کاریزما با روحالقدس در خود مفهوم کاریزما یافت نمیشود بلکه در جایی دیگر از جمله بدان اشاره شده است. مؤید این موضوع، آخرین مورد یعنی رومیان ۱:۱۱ است. در این آیه پولس واژۀ کاریزما را به صفت «روحانی» (یعنی سرچشمه گرفته از روح) موصوف کرده است. اگر کاریزما به خودی خود دربردارنده مفهوم ارتباط با روح بود، دیگر موصوف کردن آن به صفت «روحانی» ضرورت نداشت و بیمعنا میشد.
رابطۀ نزدیکی بین دو مفهوم فیض (کاریز) و عطا (کاریزما) وجود دارد. فیض و لطف خدا منشاء هدایای گوناگون او به ایمانداران است. البته وجود چنین ارتباطی به هیچوجه غیر منتظره نیست. چه چیز طبیعیتر از اینکه فیض و لطف خدا منشاء هدایای سخاوتمندانۀ او به ما باشد؟
بحث ما در این بخش از نوشتار بر آنچه از بخش پیشین درباره معنی واژۀ «عطا» گفتیم، صحه میگذارد. «عطا» یا «کاریزما» صرفاً بهمعنی عام هدیهای است سخاوتمندانه، و البته پولس رسول آن را در اشاره به هدایای سخاوتمندانۀ خدا به ایمانداران به کار میبرد. گسترۀ این هدایا بسیار وسیع است و به نُه عطای نامبرده شده در اول قرنتیان ۱۲ محدود نمیشود. از پارساشمردگی و حیات جاودانی گرفته تا تجرد، همه و همه هدایای سخاوتمندانه خدا به مؤمنان است. بهعلاوه نقش روحالقدس در برخورداری از این هدایا همیشه تصریح نشده و باید بر اساس زمینه و سیاق کلام و یا الهیات پولس بهطور کلی بدان رسید.
ماهیت عطایای روح:
معمولاً در بحث پیرامون موضوع عطایای روح به سه قسمت از رسالات پولس استناد میشود، اول قرنتیان ۱۲، رومیان ۱۲، و افسسیان ۴. ما بحث خود را بر اساس اول قرنتیان ۱۲ پایهگذاری میکنیم و بعد با آموختههای خود به سراغ دو متن دیگر میرویم. برای فهمیدن موضوع باید نکتهای را دربارۀ وضع قرنتیان درنظر داشت: قرنتیان بر بعضی از تجلیات یا عطایای روح که در میان آنها به ظهور میرسید بیش از حد تأکید میکردند و خود را بهدلیل برخورداری از آنها برتر و روحانیتر از دیگران میدانستند. مثلاً در بابهای ۱-۳ میبینم که قرنتیان به حکمت و سخنوری اهمیت بسیار میدادند. در باب ۸ توجه خاص آنها به علم و دانش، و در بابهای ۱۲-۱۴، تاکید بیش از حّد آنها بر سخن گفتن به زبانهای غیر کاملاً مشهود است. نیز فخر پولس به ضعفهای خود در اول قرنتیان ۴:۸-۱۳ و دوم قرنتیان، بابهای ۱۰-۱۳ حاکی از آن است که قرنتیان الگویی قدرتمدار از خدمت روحانی و خادم داشتند که پولس را در قیاس با آن ضعیف بهحساب میآوردند. همچنین طرز صحبت پولس با قرنتیان در اول قرنتیان ۳:۱-۴ و ۱۴-۳۶ حکایت از آن دارد که آنها خود را اشخاصی روحانی قلمداد میکردند و دیگران، حتی پولس را، بهدلیل عدم برخورداری از خصوصیات مورد نظرشان چندان روحانی و پر از روح نمیانگاشتند.
گسترۀ عطایا بسیار وسیع است و به نُه عطای نامبرده شده در اول قرنتیان۱۲محدود نمیشود. از پارساشمردگی و حیات جاودانی گرفته تا تجرد، همه و همه هدایای سخاوتمندانه خدا به مؤمنان است.
پولس در اول قرنتیان ۱۲:۱۴ میخواهد این عقاید و رفتار نادرست قرنتیان را اصلاح کند. پیش از بررسی باب ۱۲ لازم بهتوضیح است که واژهای که در ترجمههای مختلف آیۀ (۱) معمولاً به «عطایای روحانی (یا روح)» برگردانده میشود حاوی هیچ یک از کلماتی نیست که در یونانی برای "عطا" یا "هدیه" وجود دارد. این واژه، یعنی pneumatika، که به احتمال زیاد قرنتیان آن را بهکار بردهاند به معنی "چیزهای روحانی (یا روحی)" یا "اشخاص روحانی (یا روحی)" است. با توجه به بقیۀ باب، شّق اول محتملتر است و به همین دلیل در ترجمۀ هزارۀ نو برای اینکه این واژه از کاریزما و مفهوم عطا تمیز داده شود، آن را به "تجلّیات روح" برگرداندهایم.
قدمهای مختلف استدلال پولس در باب ۱۲ قرنتیان را میتوان بهصورت زیر توضیح داد:
۱) آنچه نشان میدهد پدیدهای واقعاً از روح خداست، محتوای آن است (آیات ۱-۳). در آیۀ (۱) پولس به تجربیات دینی قرنتیان پیش از ایمان آوردن به مسیح اشاره میکند. کلمات "اغوا شدن" و "کشیده شدن" حاکی از تجاربی اکستاتیک است که طی آنها قرنتیان به هنگام پرستش بتها به حالتهای خلسه و از خود بیخودی دچار میشدند. احتمال دارد قرنتیان پس از ایمان به مسیح نیز برای اینگونه تجربیات ارزش خاص و بیش از اندازه قائل بودند و روحانیت خود و دیگران را با ملاک برخورداری یا عدم برخورداری از آنها میسنجیدند. پولس تجارب ماقبل مسیحی آنها را با تجربۀ اصیل مسیحی مقایسه میکند و تأکید مینماید که در ایمان مسیحی، آنچه نشان میدهد تجربهای (مثلاً سخن گفتن تحت الهام) واقعاً از روح خدا نشأت میگیرد، حالاتی نیست که طی تجربه به شخص دست میدهد (مثل خلسه، از خود بیخودی یا هر چیز دیگر) بلکه محتوای آن یعنی قبول، اقرار و همسو بودن با خداوندی عیسی است. "عیسی خداوند است"، اقرار بنیادی و عصارۀ اعتقاد مسیحی است. بنابراین، پولس میخواهد بگوید که ملاک اصالت یک تجربۀ روحانی آن است که آیا با اصول بنیادی ایمان مسیحی انطباق دارد یا نه.
۲) همۀ ایمانداران واقعی به مسیح از روح خدا برخوردارند و به یک معنای بنیادی روحانی هستند (آیۀ ۳ ب). چنانکه پیشتر اشاره شد قرنتیان برای برخی تجربیات دینی خود که آنها را از روح خدا میدانستند ارزش بیش از اندازه قائل بودند و آنها را ملاک روحانیت و برخورداری از روح خدا تلقی میکردند، و کسانی را که فاقد آن تجربیات بودند نفسانی بهشمار میآوردند. پولس برای رد این طرز فکر آنها که در آن گرایشهای شبه ناستیکی وجود داشت، تأکید میکند که هر که بهمعنای راستین به خداوندی عیسی اقرار داشته باشد، یعنی هر مسیحی واقعی، از روح خدا برخوردار است و به معنایی بنیادین شخص "روحانی" است. بهعبارتی دیگر، مهمترین نشانه برخورداری از روح خدا، اقرار راستین به خداوندی عیسی است.
در ایمان مسیحی، آنچه نشان میدهد تجربهای واقعاً از روح خدا نشأت میگیرد، حالاتی نیست که طی تجربه به شخص دست میدهد بلکه محتوای آن یعنی قبول، اقرار و همسو بودن با خداوندی عیسی است.
۳) عطایا در واقع هدیۀ سخاوتمندانۀ خدا به کلیساست و جای فخر در مورد آنها وجود ندارد (آیه ۴). چنانکه دیدیم، بهاحتمال زیاد قرنتیان تجربیات روحانی خود را pneumatika یعنی "چیزها" یا "تجلیات روح" میخواندند و بهخاطر برخورداری از آنها خود را برتر و روحانیتر از دیگران میپنداشتند. پولس با بهکار بردن واژۀ "کاریزماتا" (جمع کاریزما) بهجای "پنوماتیکا" درک آنها را از تجاربشان با روحالقدس اصلاح میکند و تعریف نوینی از آن ارائه میدهد. او این تجلیات روح را "هدایای سخاوتمندانۀ" خدا میخواند، هدایایی که صرفاً بهخاطر فیض خدا به آنها بخشیده شده و به هیچ روی دلیل برتر بودن و روحانیتر بودن آنها نیست.
۴) عطایا خدمت هستند (آیۀ ۵). پولس تأکید میکند که این پدیدهها و تجربیات روحانی به قرنتیان بخشیده شده است، نه تا مغرور شده، به آنها فخر بفروشند و دیگران را حقیر بشمارند، بلکه تا از طریق آنها یکدیگر و کلیسا را خدمت کنند. از دیگر سو، گفتۀ پولس نشان میدهد که خدمت واقعی و مؤثر از طریق بهکارگیری این عطایای خدا میسر میشود. خدمت اصیل مسیحی خدمتی کاریزماتیک است که با تکیه به فیض و عطایای خدا تحقق مییابد (نیز رجوع کنید به رومیان ۱۲:۶-۸؛ افسسیان ۳:۷؛ اول پطرس ۴:۱۰-۱۱).
پولس تجلیات روح را "هدایای سخاوتمندانۀ" خدا میخواند، هدایایی که صرفاً بهخاطر فیض خدا به قرنتیان بخشیده شده و به هیچ روی دلیل برتر بودن و روحانیتر بودن آنها نیست.
۵) عطایا عمل خدا هستند (آیۀ ۶). یعنی همۀ جلال به خدا میرسد. این پدیدهها عمل قرنتیان و نتیجۀ حکمت و روحانیت آنها نیستند، بلکه خداست که بهخاطر فیض خود و برای بنای کلیسا از طریق این هدایای سخاوتمندانه عمل میکند. خدا مستقیم از طریق عطایا عمل میکند و اگر کلیسا میخواهد حضور فعال خدا را تجربه کند، باید ارزش لازم را برای عطایای او قائل باشد و با اشتیاق تمام آنها را بطلبد.
۶) عطایا برای منفعت عمومی داده میشوند (آیۀ ۷). هدف از بخشیدن آنها بنای کلیسا است نه لذت و هیجان صرف و نه نفع خود فرد. به همین جهت پولس در بابهای ۱۳ و ۱۴ تأکید میکند که باید بهنحوی از عطایا استفاده کرد که باعث بنای کلیسا شود.
خدا مستقیم از طریق عطایا عمل میکند و اگر کلیسا میخواهد حضور فعال خدا را تجربه کند، باید ارزش لازم را برای عطایای او قائل باشد و با اشتیاق تمام آنها را بطلبد.
۷) روحالقدس است که عطایا را توزیع میکند (آیۀ ۱۱). این که چه کسی از کدام عطا برخوردار است، در نهایت تصمیم خود روحالقدس است، نه انسان.
مسئله کثرت عطایا:
یکی از مشکلات قرنتیان این بود که کار روح را به شماری از عطایای چشمگیر محدود میکردند و کسانی را که شاید بهنظر آنها از اینها برخوردار نبودند حقیر میشمردند. پولس در مقابل میخواهد بر کثرت و تنوع عطایا تأکید کند. برخلاف آنچه برخی میپندارند، تأکید پولس در آیات ۴-۶ بر لزوم کثرت است نه وحدت. این کثرت، کثرتی است در وحدت که ریشه در تثلیث اقدس دارد، چنانکه پولس به دخیل بودن هر سه شخصیت تثلیث یعنی روح، خداوند و خدا اشاره میکند. شکل استدلال پولس بر کثرت عطایا در بقیه باب بهصورت زیر است:
۱) او با عطایایی که قرنتیان به آنها توجه خاص داشتند شروع میکند و بر کثرت آنها تأکید میگذارد (آیات ۴-۱۱). شایان توجه است که عطایای مذکور در آیات ۸-۱۰ عطایای چشمگیری هستند که عمل مافوق طبیعی روح در آنها بهکمال و فوراً قابل تشخیص است.
چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، از بقیۀ رساله چنین برمیآید که بیشتر اینها عطایایی بودند که قرنتیان علاقه و توجه زیادی به آنها نشان میدادند، مثل حکمت، سخنوری، معرفت، معجزات، زبانها و غیره. پولس نیز برای اینکه قرنتیان را در قدمهای استدلالش بر کثرت عطایا با خود همراه کند، از این نقطه شروع میکند تا در قدمهای بعدی حیطۀ عطایا را گستردهتر کند.
۲) پولس تمثیل بدن را بهکار میبرد و از طریق آن تأکید روی کثرت عطایا را ادامه میدهد (آیات ۱۲-۱۴). «زیرا بدن نه از یک عضو بلکه از اعضای بسیار تشکیل شده است» (۱۴). همۀ این اعضا در یک روح تعمید گرفته و از یک روح نوشانیده شدهاند. بهدیگر سخن، حضور و کار روحالقدس به برخی اعضا و بعضی عطایا محدود نمیشود بلکه همه را در برمیگیرد.
پولس میخواهد بر کثرت و تنوع عطایا تأکید کند. برخلاف آنچه برخی میپندارند، تأکید پولس بر لزوم کثرت است نه وحدت. این کثرت، کثرتی است در وحدت که ریشه در تثلیث اقدس دارد.
۳) پولس بر اساس تمثیل بدن نشان میدهد که همۀ اعضا برای کلیسا ضروری هستند (آیات ۱۵-۲۱). "اگر تمام بدن چشم بود، شنیدن چگونه میسّر میشد؟ و اگر تمام بدن گوش بود، بوئیدن چگونه امکان داشت؟... اگر همه یک عضو بودند، بدن کجا وجود میداشت؟... چشم نمیتواند به دست بگوید، «نیازی به تو ندارم! » و سر نمیتواند به پاها گوید، « نیازمند شما نیستم!»".
۴) پولس بر اساس تمثیل بدن نشان میدهد اعضایی که بهظاهر ضعیف بهنظر میرسند حتی ضروریترند (آیات ۲۱-۲۶). او در این قسمت توضیح میدهد که بعضی عطایا ممکن است ضعیفتر بنمایند یا آنها را پستتر بینگاریم و بهنظر ما زیبا نباشند، ولی اتفاقاً اینها ضروریترند و با آنها با دقت و مراقب بیشتر رفتار میکنیم.
پولس بهصراحت اظهار میدارد که "خدا بدن را چنان مرتب ساخته که حرمت بیشتر نصیب اعضایی شود که فاقد آنند." آشکار است که پولس در اینجا دست بهکار نقد و اصلاح دیدگاه قرنتیان است. آنان بودند که برخی عطایا را "ضعیفتر" و "پستتر" میانگاشتند و برای عطایای بهظاهر چشمگیر حکمت، بیان، معجرات و زبانها که فوراً جلب نظر همه را میکرد، ارزش بیش از حد قائل بودند.
۵) پولس در آخر، فهرست جدیدی از عطایا عرضه میکند که در آن برخی عطایا که قرنتیان به آنها کمتر اهمیت میدادند در کنار عطایای چشمگیرتر آمده است (آیات ۲۸-۳۱). مواردی که به فهرست آیات ۸-۱۰ افزوده شده عبارتند از: رسولان، که قرنتیان آنها را خوار میشمردند و اقتدارشان را گردن نمینهادند (رجوع کنید به اول قرنتیان ۴:۸-۱۳)؛ معلمان، که احتمالاً کارشان از نظر قرنتیان چندان از روحالقدس مایه نمیگرفت؛ امداد، و مدیریت، که عمل مافوق طبیعی روح در آنها محسوس نبود.
اینها از عطایایی بودند که مورد کم لطفی قرنتیان قرار داشت. پولس در نقطۀ مقابل قرنتیان میخواهد بگوید که این عطایا نیز به اندازۀ حکمت، معجزات و زبانها هدایای سخاوتمندانه خدا هستند و روحالقدس در آنها نیز برای بنای کلیسا مشغول کار است.
اگر فهرست عطایای نامبرده شده در رومیان ۱۲ را نیز در نظر بگیریم، گسترۀ عطایا باز نیز بیشتر میشود. پولس در قسمت اخیر به خدمت، تعلیم، تشویق، کمک به نیازمندان، رهبری و رحم و شفقت اشاره میکند که هیچکدام در فهرست مورد علاقه قرنتیان جایی نداشت.
پولس دست بهکار نقد و اصلاح دیدگاه قرنتیان است. آنان بودند که برخی عطایا را "ضعیفتر" و "پستتر" میانگاشتند و برای عطایای بهظاهر چشمگیر حکمت، بیان، معجرات و زبانها که فوراً جلب نظر همه را میکرد، ارزش بیش از حد قائل بودند.
خلاصه و نتیجهگیری:
عطایا هدایای سخاوتمندانۀ خدا به کلیساست که روحالقدس آنها را بین اعضای بدن مسیح تقسیم میکند. گسترۀ این هدایا به برخی عطایای چشمگیر و معجزهآسا محدود نمیشود. عطایای بهظاهر ضعیفتر که عمل روحالقدس در آنها فوراً محسوس نیست ممکن است حتی ضروریتر و باارزشتر باشند. همۀ این هدایا برای خدمت و بهجهت منفعت عموم به افراد داده میشود و خداست که از طریق آنها در کلیسا عمل میکند. بنابراین هیچ جای فخری برای کسانی که از آنها برخوردارند وجود ندارد.
در شمارۀ بعد به بررسی برخی از این سؤالات میپردازیم :
آیا هر ایماندار فقط یک عطا دارد؟
آیا عطای هر کس را خدا از پیش مقدر کرده است؟
رابطۀ عطایا با استعدادهای فطری، با ثمرۀ روح و با مقام کلیسایی چیست؟
نحوۀ درست استفاده از عطایا کدام است؟
آیا عطایای مافوق طبیعی برای امروز هم هست؟