You are here

عطای نبوت: دیروز و امروز

زمان تقریبی مطالعه:

۱۷ دقیقه

مقدمه:

هدف ما در این مقاله بررسی یکی از عطایای روح‌القدس است که پولس آن را "نبوت" می‌نامد (اول قرنتیان ۱۲:‏۱۰). او بر اهمیت این عطا تأکید می‌ورزد و مؤمنان شهر قرنتس را تشویق می‌کند که به‌طور خاص مشتاق دریافت آن باشند (اول قرنتیان ۱۴:‏۱-۵، ۳۹). پولس کسی را که نبوت می‌کند بزرگتر از آن‌ که به زبان‌ها سخن می‌گوید می‌شمارد و آرزو می‌کند که همۀ اعضای کلیسا نبوت کنند (۱۴:‏۵).

با شروع جنبش پنطیکاستی در قرن بیستم و گسترش مبانی آن در میان کلیساهای سنتی به‌صورت جنبش کاریزماتیک، علاقه و توجه نوینی به پدیدۀ نبوت در میان بسیاری از مسیحیان به‌وجود آمده است. در بسیاری از کلیساهای کاریزماتیک، کاملاً طبیعی است که به‌هنگام پرستش، کسی از میان جمعیت برخیزد و با هیجان و اقتداری مشهود همانند انبیای عهدعتیق بگوید که: «خداوند چنین می‌گوید: ...» و سپس جملاتی را به‌صورت اول شخص از قول خدا بازگو کند. حتی در برخی کلیساها، در زمان خاصی از جلسۀ کلیسایی، گروهی از انبیا به جلو فراخوانده می‌شوند تا به ترتیب نبوت کنند و پیامی را که از جانب خدا برای مردم دارند بدانها بازگویند. در برخی از این نبوت‌ها حقایقی دربارۀ زندگی افراد بخصوص و یا دربارۀ آیندۀ آنها به ایشان گفته می‌شود.

رواج پدیدۀ نبوت بدین شکل مباحثات زیادی را در میان کلیساها سبب گردیده است و در مورد ماهیت و کاربرد نبوت و اینکه آیا امروزه نیز مسیحیان می‌توانند از آن برخوردار شوند، عقاید مختلف و بحث‌های زیادی وجود دارد. در این خصوص شاید بتوان سه دیدگاه عمده را از هم تمیز داد.

برخی انجیلیون پیرو سنت اصلاحات Reformed Tradition، نبوت را عمدتاً همان موعظه تلقی می‌کنند. به گمان اینان جوهر نبوت بیان پیام خدا به قوم او در زمان حاضر است و این معمولاً به‌معنی کاربست حقایق مکشوف در کتاب‌مقدس است نه دریافت مکاشفه‌ای نوین از خدا. چنانکه انبیای عهدعتیق، شریعت را به قوم خدا موعظه می‌کردند و آنان را به اطاعت از آن فرامی‌خواندند، به‌اعتقاد اینان انبیای عهدجدید نیز انجیل را موعظه می‌کنند و با این کار مردم را به ایمان آوردن به مسیح فرامی‌خوانند و مؤمنان را بنا و تشویق می‌نمایند.

گروهی دیگر که معتقد به قطع و توقف عطایای مافوق‌طبیعی از جمله نبوت هستند Cessationists تمایزی دقیق میان نبوت و موعظه می‌بینند. به‌اعتقاد اینان نبوت کاملاً با موعظه تفاوت دارد. نبوت مکاشفه‌ای الهام شده از سوی خداست که به تمامی از روح خدا سرچشمه می‌گیرد، محتوای آن کاملاً صحیح است و از اقتدار و مرجعیت کامل برخوردار می‌باشد. این عطا به‌منظور تحکیم و توضیح حقایق مکشوف از سوی خدا در تاریخ نجات خصوصاً در وقایع مربوط به زندگی، مرگ و قیام مسیح داده می‌شد و پس از پایان مکاشفۀ خدا در کتاب‌مقدس دیگر نیازی بدان نبود و از همین‌رو نیز پس از دورۀ رسولان متوقف گردید.

پنطیکاستی‌های سنتی و انجیلیون پیرو جنبش کاریزماتیک گروه سومی را تشکیل می‌دهند که در عین‌حال که نبوت و موعظه را یکی نمی‌شمارند، بین نبوت رسولان که مصون از خطاست و نبوت معمولی کلیسایی تمایز قائل می‌شوند. به‌اعتقاد Wayne Grudem، محقق برجستۀ کاریزماتیک، نبوت بر دو نوع است. یکی نبوت انبیا و رسولان کتاب‌مقدس که تک‌تک کلمات آن از خداست و از مرجعیت و اقتدار کامل برخوردار است؛ دیگری نبوت معمولی کلیسایی که تنها محتوای کلی آن از خداست ولی با عباراتی بشری بیان می‌شود، به‌لحاظ صحت و دقت مخلوطی از مطالب درست و نادرست است و از اقتدار بس کمتری برخوردار می‌باشد.

برای درک درست ماهیت نبوت و کاربرد آن نخستین گام ضروری بررسی مفهوم و کاربرد نبوت در آن زمینۀ فرهنگی است که پولس و سایر نویسندگان عهدجدید و خوانندگان آنها در آن به تعلیم و تعلّم مشغول بودند. چه بررسی این زمینه قطعاً روشنایی مهمی بر نحوۀ کاربرد این کلمه در نوشته‌های آنها می‌افکند. در سه بخش بعدی به بررسی این زمینه می‌پردازیم.

نبوت در عهدعتیق:

بررسی اشکال متنوع پدیدۀ نبوت در عهدعتیق نشان می‌دهد که نبوت عمدتاً نه پیشگویی مفصل وقایع آینده و نه مکاشفۀ اصول اعتقادی نوین بود. نبوت عمدتاً و در درجۀ اول، مکاشفۀ مستقیم ارادۀ خدا برای موقعیت خاصی از زندگی قوم خدا بود. برای مثال، در عاموس ۲:‏۶-۸ نبی به‌عنوان سخنگوی یهوه هشدار می‌دهد که اگر قوم خدا توبه نکنند، داوری خدا نازل خواهد شد و اسرائیل به شمشیر هلاک خواهد گردید و تنها باقیمانده‌ای کوچک از قوم جان سالم به‌در خواهند برد. همچنین هوشع بیان می‌دارد که داوری الهی که از سوی خدا بر قوم اسرائیل نازل می‌شود از عشق غیور خدا سرچشمه می‌گیرد و هدفش بازگردانیدن اسرائیل از زناکاری‌های روحانی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی است که قوم گرفتار آن است.

انبیا سخنگویان خدا نزد قوم بودند و پیام او را برای موقعیت خاصی از زندگی قوم به گوش آنها می‌رساندند. آنها این پیام را مستقیماً از خدا دریافت می‌کردند. با توجه به نمونۀ حزقیال به‌نظر می‌رسد که احتمالاً پیام را قبلاً دریافت می‌کردند و سپس در موقعیتی دیگر آن را به قوم بازمی‌گفتند. پیام نبوتی معمولاً با فرمول "خداوند چنین می‌گوید" آغاز می‌شد. کلمات نبوت، کلمات خدا تلقی می‌گردید و لازم‌الاجرا بود (برای مثال، ارمیا ۱:‏۹؛ دوم سموئیل ۱۲:‏۲۵). از همین‌رو نبوت در کنار شریعت و آئین عبادت در معبد، سه رکن اصلی دیانت یهود را تشکیل می‌داد.

اگر قوم خواهان دانستن خواست خدا برای موضوع خاصی بودند که در شریعت بیان نشده بود و یا می‌خواستند بدانند کدام بخش از کلام مکتوب خدا به وضعیت خاص کنونی آنها مربوط می‌شود، به سراغ انبیا می‌رفتند. بنابراین نبوت امری بسیار جدی بود و نااطاعتی از انبیا، نااطاعتی از خدا تلقی می‌شد (تثنیه ۱۸:‏۱۹). از همین‌رو نیز اگر کسی ادعا می‌کرد از جانب خدا سخن می‌گوید و نبوتش اشتباه از کار درمی‌آمد، حکم شریعت این بود که اعدام شود.

علاوه بر خصوصیات کلی فوق چند نکتۀ دیگر نیز در خصوص نبوت در عهدعتیق شایان ذکر است. نخست اینکه در کنار نبوت‌هایی که از پیش به نبی داده می‌شد، نبوت‌های آنی هم وجود داشت که برخی از آنها احتمالاً به‌صورت پرستش و حمد کاریزماتیک خدا تحت الهام روح بود (اول سموئیل ۱۰:‏۵، ۶، ۱۰-۱۲؛ ۱۹:‏۲۰-۲۴؛ اعداد ۱۱:‏۲۵-۲۶). به‌نظر نمی‌رسد که در این نبوت‌ها پیام خاصی از سوی خدا به قوم یا به افراد داده شده باشد. دیگر اینکه، نبوت به آنچه بعدها در کتاب‌مقدس درج گردید، محدود نمی‌شد. در خود کتاب‌مقدس به انبیایی اشاره شده که از آنها هیچ نبوتی در کتاب‌مقدس درج نشده است (اول سموئیل ۱۰؛ دوم پادشاهان ۲؛ اول تواریخ ۲۵:‏۱-۷). به‌علاوه همۀ نبوت‌ها خطاب به قوم نبود.

برخی نبوت‌ها، چنانکه دیدیم خطاب به خدا بود و برخی دیگر خطاب به افراد (اول پادشاهان ۱۳:‏۲۰‏-۲۱؛ اول سموئیل ۹:‏۳-۱۰ و باب ۱۰؛ دوم پادشاهان ۱:‏۲؛ ۸:‏۷-۱۵ و غیره). نکتۀ آخر اینکه در برخی قسمت‌های عهدعتیق این اعتقاد منعکس است که شناخت غیرمستقیم مردم از خدا به‌واسطۀ تعداد انگشت‌شمار انبیا، ایده‌آلِ خدا برای قومش نبود، بلکه اراده و نقشۀ خدا این بود که روزی همۀ افراد قوم از روح نبوت برخوردار باشند و خدا را به‌طور مستقیم و بی‌واسطه بشناسند (اعداد ۱۱:‏۲۵-۲۶؛ ارمیا ۳۱:‏۳۱-۳۴؛ حزقیال ۳۶:‏۲۵-۲۷؛ یوئیل ۲:‏۲۸-۳۲).

نبوت پس از دوران عهدعتیق تا زمان مسیح:

در مورد درکی که از ماهیت و کاربرد نبوت در این دوره چه در میان یهودیان و چه در جهان یونانی- رومی، وجود داشت، کامل‌ترین و دقیق‌ترین تحقیقات توسط David Aune و Christopher Forbs صورت گرفته است. تحقیقات این دو محقق، به‌روشنی نشان می‌دهد که نبوت در این دوره، همانند عهدعتیق، پیام شفاهی قابل ‌فهمی بود که مستقیماً از خدا سرچشمه می‌گرفت و به‌وسیلۀ انسانی تحت الهام بیان می‌گردید. باید توجه داشت که این توصیف بیانگر درک معمول از نبوت است و خصوصیاتی را که نوعاً از آن انتظار می‌رفت شامل می‌شود. ممکن است استثنائاتی وجود داشته باشد، ولی بنا بر قاعدۀ کلی، نبوت از خصوصیات فوق برخوردار بود.

نکتۀ مهم دیگر اینکه در این دوره، در میان برخی یهودیان این اعتقاد وجود داشت که به‌خاطر گناه و عصیان اسرائیل روح‌القدس قوم خدا را ترک گفته و در نتیجه فعالیت اصیل نبوتی کاملاً قطع شده است (رجوع شود به برخی کتب دینی یهودیان همچون: اول مکابی‌ها ۴:‏۴۶؛ ۹:‏۲۷؛ ۱۴:‏۴۱؛ دوم باروخ ۸۵:‏۳). ولی این اعتقاد همۀ مردم نبود. آنچه همه در موردش اتفاق‌‌نظر داشتند ضعیف شدن پدیدۀ نبوت در این دوره بود که آن را نتیجۀ گناه قوم می‌دانستند. ولی هنوز کسانی همچون یوسفوس و فیلون، اندیشمندان برجستۀ یهودی، بودند که دست‌کم به‌اعتقاد خودشان مکاشفات کاریزماتیک و پیام‌های نبوتی دریافت می‌کردند، هر چند اذعان می‌داشتند که مکاشفات آنها در قیاس با انبیای عهدعتیق از قوت و وضوح بس کمتری برخوردار است.

در همین وضعیت که در آن پدیدۀ نبوت به‌شدت رو به ضعف نهاده بود این امید نشو و نما یافت که مطابق با وعده‌های عهدعتیق که در بالا بدان اشاره شد، در ایام آخر خدا روح خود را، که به‌طور خاص به‌عنوان روح نبوت شناخته شده بود، با قوتی تازه بر همۀ افراد قوم فروخواهد ریخت به‌گونه‌ای که همه خواهند توانست مستقیماً از خدا بشنوند و با او رابطه داشته باشند.

نبوت در عهدجدید:

در این بخش به بررسی مفهوم نبوت و کاربرد آن در عهدجدید می‌پردازیم تا ببینیم آیا با تعریف ارائه شده در بالا مطابقت دارد یا نه. مواردی که در آنها فعل "نبوت کردن" به کار برده شده و از زمینه و سیاق کلام معنی آن روشن است همگی حاکی از آنند که نبوت نه توضیح یا تعلیم مکاشفه‌ای که قبلاً در کتاب‌مقدس ثبت شده باشد، بلکه دریافت و انتقال مکاشفۀ نوینی است که مستقیماً از خدا سرچشمه گرفته است. برای مثال در لوقا ۲۲:‏۶۴ چشمان عیسی را می‌بندند و او را می‌زنند و می‌گویند "نبوت کن" چه کسی تو را زده است! آشکار است که در اینجا نبوت مکاشفۀ حقیقتی است که شخص به‌وسایل طبیعی از آن آگاهی ندارد.

همچنین در لوقا ۱:‏۶۷ آمده که زکریا از روح پر شد و "نبوت کرد". بخش نخست این نبوت (آیات ۶۷-۷۵) حمد و ستایشی خطاب به خداست که بر مکاشفه معنی کار نجات‌بخش او در مسیح استوار است. بخش دوم (آیات ۷۵-۷۹) خطاب به یحیی است و دربردارندۀ حقایقی است دربارۀ رسالت او که مستقیماً از سوی خدا بر زکریا مکشوف شده است. در یوحنا ۱۱:‏۵۱، کاهن اعظم بدون اینکه خود آگاه باشد جملۀ کوتاهی را بر زبان می‌آورد که به‌اعتقاد نویسندۀ انجیل دربردارندۀ مکاشفۀ نبوتی معنای مرگ مسیح است.

موارد کاربرد فعل "نبوت کردن" توسط پولس، همگی در رسالۀ اول او به قرنتیان یافت می‌شود. ماهیت پدیدۀ نبوت را می‌توان به‌واضح‌ترین شکل در اول قرنتیان ۱۴:‏۲۹-۳۱ دید: «و از انبیا، دو یا سه تن نبوت کنند و دیگران گفتار آنها را بسنجند. و اگر فردی دیگر که نشسته است مکاشفه‌ای دریافت کند، فرد نخست سکوت اختیار نماید. زیرا همه می‌توانید به نوبت نبوت کنید تا همه تعلیم یابند و همه تشویق شوند.» از این قسمت کاملاً آشکار است که برای پولس نبوت کردن یعنی دریافت مستقیم و آنی مکاشفه‌ای از خدا و بیان آن به دیگران. همین امر را می‌توان از ۱۴:‏۲۴-۲۵ دریافت که در آن نبوت اعضای کلیسا "راز دل" شخصی بی‌ایمان را که به مجلس درآمده آشکار می‌کند.

همین مفهوم از اعمال ۲:‏۱۷-۱۸ نتیجه می‌شود. پطرس از یوئیل نقل می‌کند که: «خدا می‌فرماید: در روزهای آخر از روح خود بر تمامی بشر فروخواهم ریخت. پسران و دختران شما نبوت خواهند کرد، جوانانتان رویاها خواهند دید و پیرانتان خوابها.» در اینجا نبوت کردن به موازات دیدن خواب و رویا آمده است. این نشان می‌دهد که رابطۀ نزدیکی بین این‌ دو وجود دارد، زیرا در هر دو شخص تحت الهام روح مکاشفاتی را به‌طور مستقیم از خدا دریافت می‌کند.

حتی ممکن است بتوان از این نیز فراتر رفت و گفت که خواب و رویا به طرقی اشاره دارد که پسران و دختران آنها پیام نبوتی را از خدا دریافت می‌کنند. و این البته با نوشته‌های عهدعتیق و ادبیات بین‌العهدین مطابقت دارد که در آنها در بسیاری مواقع نبوت به‌معنی دریافت مکاشفه‌ای مستقیم از طریق خواب و رویا و اعلام آن به قوم بود.

بالاخره در اعمال ۱۹:‏۶، لوقا ریزش روح بر دوازده شاگرد افسسی را با این کلمات توصیف می‌کند: «هنگامی که پولس دست بر آنان نهاد، روح‌القدس بر ایشان آمد، به‌گونه‌ای که به زبان‌های دیگر سخن گفتند و نبوت کردند.» در اینجا نبوت به احتمال زیاد نه به‌معنای اعلام مکاشفه دریافتی از خدا، بلکه به‌معنای کلّی‌تر سخن گفتن تحت نفوذ و الهام آنی روح است. سابقۀ این مفهوم از نبوت را چنانکه پیشتر توضیح داده شد باید در اول سموئیل ۱۹:‏۲۰-۲۴؛ ۱۰:‏۵-۱۳ و اعداد ۱۱:‏۲۴-۳۰ جستجو کرد. بنابراین در اینجا با مفهومی از نبوت سروکار داریم که کمی با آنچه پولس در قرنتیان از آن سخن می‌گوید تفاوت دارد، هرچند بدان نزدیک است.

"نبوت" به‌صورت اسم ده بار در عهدجدید در اشاره به نبوت کلیسایی به‌کار برده شده است. (رومیان ۱۲:‏۶؛ اول قرنتیان ۱۲:‏۱۰؛ ۱۳:‏۲، ۸؛ ۱۴:‏۶، ۲۲ اول تسالونیکیان ۵:‏۲۰؛ اول تیموتائوس ۱:‏۱۸؛ ۴:‏۱۴ و مکاشفه ۱۱:‏۶). موارد یافت شده در اول قرنتیان قطعاً به همان پدیده‌ای اشاره دارد که ضمن بررسی فعل "نبوت کردن" در اول قرنتیان ۱۴:‏۲۹-۳۱ توضیح دادیم. رومیان ۱۲:‏۶ و اول تسالونیکیان ۵:‏۲۰ نیز با توجه به زمینه و سیاق کلام و شباهت‌های موجود با گفتار پولس در قرنتیان باید به‌همین پدیدۀ واحد اشاره داشته باشند. "نبوت" در اول تیموتائوس ۱:‏۱۸ و ۴:‏۱۴ دلالت بر نوعی وحی یا پیام مکاشفه‌ای دارد که طی آن مسح خدا بر تیموتائوس و عطای خداوند جهت تجهیز او برای خدمت به خود او و حاضرین اعلام می‌گردد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که همۀ موارد کاربرد نبوت چه به‌صورت فعل و چه به‌صورت اسم دارای همان مفهوم دریافت مکاشفه‌ای مستقیم از خدا و اعلام آن به دیگران است.

در مورد واژۀ "نبی" باید بگوییم که طبعاً رابطۀ مفهومی نزدیک با "نبوت" دارد ولی این رابطه کمی پیچیده است بدین‌صورت که از یک سو به‌نظر می‌رسد همۀ کسانی که نبوت می‌کردند لزوماً نبی خوانده نمی‌شدند بلکه هرگاه واژۀ نبی به‌معنای نبوت‌کننده به‌کار می‌رفت، به کسانی محدود می‌شد که به‌طور مکرر و معمول نبوت می‌کردند نه هرکس که بعضی مواقع مکاشفه‌ای از خدا دریافت می‌کرد. از سوی دیگر به‌نظر می‌رسد که عنوان "نبی" برای کسانی نیز به‌کار می‌رفت که فرستاده و سخنگوی خدا تلقی می‌شدند و نقش رهبری در جنبش‌های دینی داشتند، هر چند هرگز به‌معنای دریافت وحی یا مکاشفۀ مستقیم از خدا نبوت نکرده بودند.

نبوت و موعظه

بررسی ما در خصوص ماهیت و کاربرد "نبوت" نشان می‌دهد که نبوت را نمی‌توان و نباید با موعظه به‌معنای معمول کلمه یکی شمرد. هرچند نبوت حاوی عناصر تعلیمی هم هست و می‌تواند دربردارنده پند و اندرز نیز باشد، ولی این بدان معنی نیست که نبوت اساساً یعنی موعظه یا پند و اندرز. وجه مشخصۀ کلّی و بارز نبوت در تمام کتاب‌مقدس دریافت مکاشفه‌ای مستقیم از خدا و اعلام آن به دیگران تحت الهام روح است. حال ‌آنکه در موعظه به‌معنای معمول کلمه، واعظ مکاشفه‌ای را که قبلاً در کتاب‌مقدس به انسان بخشیده شده است توضیح می‌دهد و آن را به موقعیت و نیاز خاصی در زندگی شنوندگان مربوط می‌سازد. در تمام کتاب‌مقدس و ادبیات یهود حتی یک مورد نمی‌توان یافت که در آن نبوت به این معنا بکار برده شده باشد.

برخی بدون توجه به داده‌های زبان‌شناختی و کتاب‌مقدسی بررسی شده در بالا و صرفاً بر اساس برخی گفته‌های پولس همچون اول قرنتیان ۱۴:‏۳، نبوت را همان موعظه به‌شمار آورده‌اند. در اینجا پولس می‌گوید: «آن که نبوت می‌کند با انسان‌های دیگر برای بنا، تشویق و تسلی‌شان سخن می‌گوید.» برخی چنین استدلال کرده‌اند که چون موعظه هم باعث بنا، تشویق و تسلی می‌شود، پس مقصود پولس از نبوت در این آیه همان موعظه است! بی‌شک این نتیجه‌گیری کاملاً برخطاست. در این قسمت قصد پولس ارائۀ تعریفی جامع از نبوت نیست، بلکه هدف او مقایسۀ نبوت با زبان‌هاست. پولس می‌گوید در نقطۀ مقابل زبان‌ها که به علت قابل فهم نبودن فایده‌ای به شنوندگان نمی‌رساند، نبوت به‌علت قابل‌ فهم بودن باعث بنا، تشویق و تسلی می‌شود. ولی باید توجه داشت که عطایای دیگری هم چون ترجمۀ زبان‌ها و تعلیم وجود دارند که واجد همین خصوصیاتند. به عبارت دیگر، هرچند هر نبوتی به‌طور کلی باعث بنا، نصیحت و تشویق می‌شود، ولی هر گفتاری که دارای این خصوصیات باشد، لزوماً نبوت نیست. به‌قول ما ایرانی‌ها، هرگردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست! به همین ترتیب، از اینکه موعظه هم باعث بنا، تشویق و تسلی می‌شود نمی‌توان نتیجه گرفت که موعظه همان نبوت است!

آیا ممکن است موعظه‌ای بُعد نبوتی داشته باشد؟ موعظه انجیل توسط رسولان تا جایی که بر مکاشفاتی استوار بود که آنها مستقیم از خود خدا دریافت کرده بودند، بُعد نبوتی داشت. به‌طور کلی اگر موعظۀ واعظ یا شبانی حاوی پیامی باشد که او مستقیم از خدا دریافت کرده است می‌توان گفت که بعد نبوتی دارد، ولی موعظه به خودی خود نبوت نیست.

آیا نبوت برای امروز هم هست؟

سؤال اساسی دیگری که در این بخش سعی خواهیم کرد تا حدی بدان پاسخ دهیم این است که آیا نبوت صرفاً برای عصر رسولان بوده یا اینکه انتظار می‌رفت ادامه پیدا کند؟ البته در این قسمت نخواهیم توانست به همۀ جوانب موضوع بپردازیم زیرا رسیدگی به برخی از ابعاد آن مستلزم طرح مباحث دیگری است که در شمارۀ بعد به آن خواهیم پرداخت.

۱) چنانکه پیشتر اشاره کردیم، انتظار یهودیان مطابق با وعده‌های عهدعتیق این بود که روح نبّوت در زمان آخر به‌فراوانی بر قوم خدا ریخته شود. در یوئیل ۲:‏۲۸-۳۲ می‌خوانیم که خدا در ایام آخر روح خود را بر جمیع بشر خواهد ریخت. وصفی که یوئیل از فعالیت این روح به‌دست می‌دهد به‌وضوح آن را به‌عنوان روح نبوت توصیف می‌کند. در نتیجۀ ریزش این روح «پسران و دختران شما نبوت خواهند کرد و پیران شما و جوانان شما رویاها خواهند دید.» هر دو قسمت این نقل‌قول به کارکردی نبوتی اشاره دارد. اساساً در تفکر یهودیان، ماهیت روح‌القدس چنان با کارکردهای نبوتی عجین بود که روح‌القدس در بسیاری نوشته‌های رابی‌های یهودی "روح نبوت" خوانده شده است. یهودیان به هیچ‌وجه انتظار قطع مجدد این فعالیت نبوتی روح را نداشتند.

۲) تحقق این وعده یوئیل در روز پنتیکاست، چنانکه پطرس آن را تفسیر می‌کند، به هیچ‌وجه انتظار قطع مجدد فعالیت نبوتی روح را به ذهن القا نمی‌کند. پطرس صریحاً اعلام می‌دارد که آنچه به‌وقوع پیوسته، یعنی سخن گفتن شاگردان به زبان‌های غیر، تحقق وعده یوئیل، یعنی ریزش روح‌القدس بر جمیع افراد قوم خداست. به‌علاوه او با افزودن بخش آخر آیۀ ۱۸ «و آنان نبوت خواهند کرد» به نقل‌قولش از یوئیل ۲، آشکارا بر ماهیت و کارکرد نبوتی روح‌القدس به‌عنوان روح نبوت تأکید می‌کند. او خود را در روزهای آخر می‌بیند، روزهای تحقق وعده‌هایی چون برقراری پادشاهی خدا و ریزش روح‌القدس. پطرس به‌صراحت اعلام می‌کند که این «برای شما و فرزندانتان و همۀ کسانی است که دورند، یعنی هر که خداوند خدای ما او را فراخواند» (اعمال۲:‏۳۹). هیچ ‌چیز نه در سخنان پطرس و نه در آنچه پس از آن در کتاب اعمال شرح داده شده حاکی از آن نیست که رسولان انتظار داشتند یا می‌توانستند تصور کنند که روح‌القدس پس از مدتی ماهیت خود را تغییر دهد و به چیزی غیر از روح نبوت بدل گردد.

۳) پولس نبوت را در کنار دیگر عطایای خدا همچون اعضای مختلف بدن برای سلامت و رشد کلیسا ضروری می‌داند. او در این خصوص بین عطایای معجزه‌آسا و عطایایی که عمل مافوق طبیعی روح در آنها فوراً مشهود نیست، هیچ تفاوتی قائل نمی‌شود و سخنان او به هیچ‌وجه بیانگر انتظار قطع این عطایا نیست.

۴) پولس در اول قرنتیان ۱۳:‏۸-۱۰ بیان می‌دارد که «نبوت‌ها از میان خواهد رفت و زبان‌ها پایان خواهد پذیرفت و معرفت زایل خواهد شد. زیرا معرفت ما جزئی است و نبوتمان نیز جزئی؛ اما چون کامل آید، جزئی از میان خواهد رفت.» برخی این "کامل" را که با آمدن آن نبوت‌ها به پایان می‌رسد، فراهم آمدن کتب عهدجدید دانسته‌اند و برخی دیگر آن را رسیدن کلیسا به بلوغ روحانی پس از سپری شدن عصر رسولان تلقی کرده‌اند، بلوغی که با فرا رسیدن آن کلیسا از دوران کودکی خود بیرون می‌آید و دیگر چون کودکان سخن نمی‌گوید و چون کودکان نمی‌اندیشد (اول قرنتیان ۱۳:‏۱۱). تفاسیر فوق با مشکلات عدیده‌ای روبروست که مهمترین آنها توصیفی است که پولس در آیات ۱۲ و ۱۳ از این "کامل" به‌دست می‌دهد. پولس می‌گوید: «آنچه اکنون می‌بینیم، چون تصویری محو است در آینه؛ اما زمانی خواهد رسید که روبه‌رو خواهیم دید. اکنون شناخت من جزئی است؛ اما زمانی فرا خواهد رسید که به کمال خواهم شناخت، چنانکه به کمال نیز شناخته شده‌ام.» چه کسی می‌تواند ادعا کند که با فراهم آمدن کتب عهدجدید کلیسا به بلوغ و کاملیتی نائل آمده که بتواند بگوید از شناخت کامل برخوردار است، آن‌هم با مقیاس شناخت خود خدا «چنانکه به کمال نیز شناخته شده‌ام.» به‌علاوه "دیدار روبه‌رو" در نقطه مقابل "تصویری محو در آینه" بی‌شک نه وصف وضعیت کلیسا به هنگام تکمیل عهدجدید یا سپری شدن دوره رسولان، بلکه اشاره به آمدن ثانوی مسیح و دیدار روبه‌رو با اوست. به‌اعتقاد پولس هیچ‌ دلیلی برای از میان رفتن زبان‌ها و نبوت تا زمان بازگشت مسیح وجود ندارد. با آمدن مسیح است که دیگر نیازی به آنها نخواهد بود. تا فرا رسیدن آن ایام، کلیسا دعوت دارد با اشتیاق تمام در پی تجلیات روح باشد به‌خصوص اینکه نبوت کند.

در شمارۀ بعد ابعاد دیگری را درباره عطای نبوت بررسی خواهیم کرد.