You are here

سیر اندیشه در دنیای الهیات مسیحی/۳

زمان تقریبی مطالعه:

۳ دقیقه

دوره پدران کلیسا (۱۰۰ تا ۴۵۱ میلادی)

روح‌القدس‌

بعد از رسولان‌، کلیسا به اعتقاد خود به وجود روح‌القدس ادامه داد، اما هیچگاه ارتباط او با وجود خدا تشریح نشد، طوری که در قرن دوم‌، نقش روح‌القدس به‌تدریج به فراموشی سپرده شد. این امر در اعتقادنامۀ نیقیه (۳۲۵) نیز منعکس است که در آن تنها نکته‌ای که در خصوص روح‌القدس آمده‌، این است‌‌: "ما ایمان داریم به روح‌القدس‌."

همانطور که بدعت باعث شد که کلیسا موضع خود را در قبال طبیعت مسیح اعلام کند، در مورد روح‌القدس نیز چنین شد. بعد از شورای نیقیه‌، گروهی به رهبری اسقف قسطنطنیه (استانبول امروزی‌)، منکر الوهیت روح‌القدس گردیدند. این باعث شد که عده‌ای از متفکرین مسیحی که به بدعت آریوس پاسخ داده بودند، علیه این بدعت نیز واکنش نشان دهند. این متفکرین می‌گفتند که از زمان مسیح به بعد، همه مسیحیان به‌نام پدر و پسر و روح‌القدس تعمید می‌گیرند، و این امر به‌طور غیرمستقیم‌، روح‌القدس را با خدا برابر می‌سازد. این بحث در شورای قسطنطنیه مطرح شد و بعد از مباحثات مفصل‌، تصویب شد که روح‌القدس "خداوند و عطاکنندۀ حیات است که از پدر صادر می‌شود، و همراه پدر و پسر مورد پرستش قرار می‌گیرد." گرچه روح‌القدس را با عنوان خدا نمی‌خوانیم‌، چون در کتاب‌مقدس او را چنین نخوانده‌اند، بااینحال‌، او از همان ذات الهی برخوردار است‌.

تثلیث‌

در قرن اول‌، کلیسا عملاً اعتقادی را تعلیم می‌داد که بر کار پدر و پسر و روح‌القدس تأکید داشت‌، اما مانند مورد روح‌القدس‌، تلاشی به‌عمل نیامد تا طبیعت دقیق خدا و یا رابطۀ میان این سه تبیین شود. نخستین کسی که از اصطلاح "تثلیث‌" برای بیان رابطۀ پدر و پسر و روح‌القدس استفاده کرد، متفکر برجستۀ مسیحی‌، ترتولیان (۱۶۰-۲۴۰) بود. او از تعلیم عده‌ای که می‌گفتند پدر و پسر و روح‌القدس‌، نام‌های مختلف خدای واحد هستند، به شگفتی آمد. او نمی‌توانست تصور کند که پدر بر روی صلیب مرد، یا در روز پنطیکاست‌، مسیح نازل شد! لذا او در پاسخ به این بدعت‌گزاران‌، با شور و حرارتی چشمگیر، بیان داشت که پدر و پسر و روح‌القدس هر یک وجودی متمایز، اما با ذاتی واحد هستند. ترتولیان بسیار محتاط بود که خدا را به‌صورت وحدت عددی یا به‌صورت سه وجود متمایز معرفی نکند. لذا با تأکید بیان می‌دارد که سه شخصیت تثلیث‌، "مشخص هستند اما جدا نیستند؛ متفاوت هستند، اما جدا و مستقل از یکدیگر نیستند."

ایرنیوس (متفکر قرن دوم‌) نیز بسیار زیبا بیان می‌دارد که در نجات انسان‌، هر یک از اقانیم یا شخصیت‌های تثلیث‌، نقش و سهم دارند. او به تجارب ایمانداران نیز اشاره می‌کند و می‌گوید که مؤمنین گرچه توسط یک خدا نجات یافته‌اند، اما به‌هنگام نجات‌، با وجودهای متمایز در بطنِ یک خدا در ارتباط بوده‌اند.

به این ترتیب‌، بعد از آنکه کلیسا بدعت‌های مختلف‌، خصوصاً بدعت آریوس را پشت ‌سر گذاشت‌، و بخصوص زمانی که مسائل مربوط به الوهیت مسیح روشن شد، اعتقاد به تثلیث‌، آنطور که ترتولیان و ایرنیوس بیان داشته بودند، پذیرش عمومی یافت‌.

اما در خصوص درک و استنباط مسأله تثلیث‌، اختلاف نظرهای مهمی وجود داشت‌. این اختلاف را می‌توان به دو دسته عمده تقسیم کرد. یک دسته که عمدتاً وابسته به کلیسای شرق هستند (یعنی کلیسایی که امروز آن را کلیسای ارتودکس می‌نامیم‌)، معتقدند که در تثلیث‌، پسر و روح‌القدس هر دو از پدر هستند، به این معنی که پسر از پدر مولود شده و روح‌القدس نیز از پدر صادر می‌شود. اما کلیسای غرب (یعنی کلیسایی که آن را کلیسای کاتولیک می‌خوانیم‌)، تحت تأثیر عقاید آگوستین‌، عقیده دارند که پسر از پدر مولود شده‌، اما روح‌القدس از هر دو صادر می‌شود. در واقع‌، همین مسأله بود که به جدایی دو کلیسای ارتودکس و کاتولیک در سال ۱۰۵۴ کمک کرد. این مسأله از لحاظ فلسفی پیچ و خم فراوان دارد و بر اساس آیات کتاب‌مقدس نمی‌توان به نفع یکی از آن دو رأی داد. نباید فراموش کرد که ذات الهی چیزی نیست که با مغز محدود انسان بتوان بطور کامل شناخت‌. راه درست آن است که خدا را آنطور که به‌طور ساده در عهدجدید آشکار شده‌، بپذیریم‌.