Displaying 161 - 170 of 469 results

  • قوّت خدا در ضعف ما ( داستان زندگی مهدی )

    معلولیت مشکلی است که از همان بدو تولد داشتم. من فلج هستم. فقط دست چپ و سر و ده درصد از دست راستم کار می‌کند. شاید تا چند سال اول زندگی‌ام پی به این مشکل نبرده بودم ولی از آن زمان که

  • ریچارد ورمبراند

    در سال ۱۹۴۴، در شرایطی که رومانی عرصه تاخت و تاز بین دو قدرتِ اتحاد جماهیر شوروی و آلمانِ نازی بود، پسرکی پنج ساله در یکی از پارک‌های رومانی پایتخت این کشور قدم می‌زد. پسرک مردی را دید که بر روی نیمکتی نشسته و سخت سرگرم مطالعۀ ...

  • مصاحبه با کشیش محمد سپهر

    آشنایی بنده با کشیش محمد سپهر به زمانی برمی‌گردد که ایشان در شهر مشهد به‌عنوان دستیار کشیش شهید حسین سودمند خدمت می‌کردند. پدرم گاهی اوقات که به مشهد منزل شهید سودمند می‌رفتند، مرا هم همراه خود می‌بردند و من اغلب در جلسات کلیسایی که ...

  • رمز ازدواج موفق

    خوشحالیم به اطلاع برسانیم که از این شماره به بررسی سلسله دروس "رمز ازدواج موفق" که توسط کشیش ادوارد هوسپیان‌مهر تدریس شده است، خواهیم پرداخت ...

  • شفای بزرگ داستان زندگی کوروش

    حدود چند سال پیش فرزندم مریض شد. او را دکترهای زیادی بردیم و آزمایشات زیادی انجام دادیم و یکبار عمل شد ولی این بیماری متأسفانه درمانی نداشت تا اینکه بعد از یک عمل دیگر دکترها به من گفتند که پسرم به بیماری سرطان مبتلاست که MHL سرطان در روده بزرگ است.

  • غزل غزل ها باغی در بسته

    کتاب غزلها، عالی‌‌ترینِ غزلهاست! اما این کتاب به چه معناست؟ تعلیمش چیست؟ چرا این کتاب "پرابهام‌‌ترین کتابِ عهدعتیق" خوانده شده است؟

  • چرا خدا انسان شد؟

    یکی از مهم‌ترین اهداف انسان شدن خدا در مسیح، شناسانیدن خدا به انسان است. شناخت خدا تنها از طریق مکاشفۀ خود او امکان‌پذیر است.

  • پیوندی دوباره

    هیچ امیدی نداشتم، زندگی‌ام را به معنای واقعی باخته بودم و بچه‌هایم را در بدبختی کامل می‌دیدم. آن زمان بود که فکر می‌کردم که اگر خودکشی کنم راحت می‌شوم من که عاشق شوهرم بودم چه طور از او جدا شدم؟

  • مروری بر زندگی شهدای کلیسای ایران

    اکنون قریب به ده سال از زمانی‌که سه تن از مردان برجستۀ کلیسای ایران به‌خاطر ایمان‌ به مسیح به‌دست کوردلانی خدانشناس ناجوانمردانه به‌قتل رسیدند می‌گذرد...

  • پزشک اعظم

    من در سال ۱۳۵۵ خورشیدی در خانواده‌ای فوق‌العاده مذهبی به‌دنیا آمدم. از وقتی به یاد دارم والدینم تقریباً هر سال به سفر حج می‌رفتند و در طول سال در منزل ‌ما چندین بار مراسم روضه‌خوانی و دعا برگزار می‌شد. فکر می‌کردیم به این ترتیب خدا گناهان‌مان را می‌بخشد و خواسته‌های‌مان را برآورده می‌کند...

Pages